مسجد ابوالفضل(ع)، میراث معنوی محله رضائیه
عفیفه ناظمی| دامن طلایی خورشید آرامآرام از کوچههای شهر در حال جمع شدن است و شعاع این نور بیرمق از لابهلای شاخ و برگ درختان بیشتر به چشم میآید. مثل همیشه آبهای روزمرگی آسیاب دنیا را میچرخاند و من خسته از روزمرگیهای مکرر دنبال جایی میگردم امن، مطمئن و آرام که خودم را مقابل در بزرگ مسجد ابوالفضلی میبینم.
۷۲ساله است، با تاریخی طولانی که افراد زیادی را با خود همراه کرده است. مسجد ابوالفضلی حالا به یاد میآورد روزهایی را که آدمها برای آبادیاش کلنگ به دست گرفتهاند و حتی بعضیها برای اینکه نامشان را ماندگار کنند، املاکشان را وقف کردهاند. از آن روز آجرها دستبهدست چرخیده تا دیوارها بالا بروند و آدمها به نامهایشان بمانند و نیکوکاریشان...
مسجد بزرگ و تمیز است؛ مرتب و عالی و من زمانی میرسم که صدای اذان بلند است و میشود لذت شنیدن صدای ا... اکبر را تا کوچههای پایینتر شنید.
آدمهای زیادی آمدهاند و رفتهاند تا مسجد پا گرفته است و به همین خاطر بانیاش را به این راحتیها نمیتوان پیدا کرد. این را پیرزنی میگوید که آرام پلههای مسجد را بالا میرود.
از روی تعداد کفشهای ورودی میتوان تعداد میهمانان خدا را شمرد. پیرزن میگوید هر روز همین تعدادند؛ ۲۰۰ تا ۳۰۰نفر.
هر کس اطلاعاتی دارد؛ هیئتیهای مسجد آنقدر فعال هستند که شام عزاداران را هر هفته عهدهدار میشوند. این را یکی دیگر از خانمهای مسجدی میگوید و ادامه میدهد: رضائیه، قبل از اینکه یک محله کوچک مثل حالا بشود، تنها یک روستای کوچک بود نزدیک مشهد؛ روستایی که با تلاشهای شخصی به نام حسین نامی از بیرجند آباد شد و نام حسینآباد قائنی بر روی اهالی آن ماند.
کلنگی که زده میشود
او ادامه میدهد: از سال۱۳۲۰ حسینآباد، رضائیه نام گرفت. آن سال حسین شجاع به همراه رحمان قارونی و ماشاءا... تقوی تصمیم میگیرند جایی را برای نمازگزاران و عزاداریهای محلی بنا کنند؛ پس ۹۰ متر از منطقهای را که بین دو کاریز بوده، کلنگ میزنند و خشت برمیدارند و شروع به ساخت مسجدی میکنند که حالا ۷۲ ساله است.
مسجد که ساخته میشود، محل برگزاری مراسم هیئتها، عزاداریها و جشنهای مذهبی میشود. البته بعدها خانههای روستایی بیشتری هم اینجا ساخته میشود.
این محل به درخواست بانیان آن به دلیل عشقی که به ابوالفضل (ع) داشتهاند، «ابوالفضلی» نام میگیرد و از همان روزهای ابتدایی حسینآبادیها را دور هم جمع میکند تا دعا و زیارت عاشورا و عزاداری روزهای محرم و صفر و ایام فاطمیه همیشه در آن برگزار شود.
اینها را محمد کافی حسینآباد قائنی یکی از اعضای هیئت امنای مسجد ابوالفضلی برایم تعریف میکند که عمرش با عمر مسجد برابری میکند.
او میگوید: پنجشنبه هر هفته با عزاداری و روضهخوانی همراه است؛ مراسم دعا و زیارت هیچ وقت ترک نشده و حالا ۷۰خانواده با هم فامیل و آشنا شدهاند.
رویایی که به حقیقت میپیوندد
علیاصغر تقوی یکی دیگر از اعضای هیئت امنای مسجد که خود را خادم افتخاری میداند، میگوید: مراسم اوایل فقط پنجشنبهها برگزار میشد، اما بعد از مدتی دائمیشد. عمویم ماشاءا... تقوی یکی از بانیان مسجد بود که خانهشان چندکوچه با مسجد فاصله داشته است.
یک شب بعد از برگزاری مراسم و رفتن عزاداران، خانواده عمویم هم به منزل بازمیگردند و برای خواب آماده میشوند. وقتی به خواب میروند، صدای عزاداری بیدارشان میکند. از پنجره که به مسجد نگاه میکنند از تعجب خشکشان میزند؛ چراغهای مسجد روشن بوده و صدای عزاداری به گوش میرسیده است. آنها به طرف مسجد میروند تا از نزدیک از ماجرا باخبر شوند، اما به مسجد که میرسند نه چراغی روشن است و نه صدایی میآید؛ همین موضوع باعث میشود تا این موضوع را جدیتر پیگیری کنند.
زمینی که وقف مسجد میشود
این مسجد به اندازه قدمتش روایت دارد و به یکی دو خاطره ختم نمیشود، داستان تبدیل مسجد ۹۰متری به ۶۰۰متر نیز طولانی است.
محمد کافی تعریف میکند: ۲۰سالی از احداث مسجد گذشته بود که یک مسجدی دیگر به نام محمد شیبانی تصمیم گرفت زمینهای اطراف را بخرد و وقف مسجد کند. او با خریدن زمینها این میراث را برای همیشه زنده نگه داشت.
چند سال بعد هیئت امنای مسجد تصمیم میگیرد زمین گاوداری پشت مسجد را بخرد و وقف مسجد کنند، درحالیکه پیش از آن علیاکبر اکبری صاحب گاوداری به صورت زبانی وصیت کرده بود که ۱۰۰ متر زمین گاوداری را وقف مسجد کند. مردم تصمیم میگیرند با کمک خیران همه زمین را بخرند، اما زمانیکه پول به همت مردم محله و خیران آماده شد، وارثان بدون دریافت پول و بیهیچ چشمداشتی زمین را وقف مسجد کردند و پول جمعآوری شده صرف بازسازی شد.
این روایت هم خواندنی است
مسئول هیئت امنای مسجد حالا که فرصتی یافته است، یاد یک روایت دیگر میافتد و میگوید: از زمان تاسیس مسجد، برای برگزاری مراسم چهل و هشتم، اعضای هیئت با جمع کردن پول، گاوی میخریدند و آن را جلوی درِ مسجد سر میبریدند، تا اینکه یک سال مسئولان هیئت تصمیم میگیرند حیوان را در میدانی دور از مسجد سر ببرند و لاشه حیوان فقط برای پخت به مسجد آورده شود.
هیئتیها حیوان را به میدان میبرند و گردنش را میزنند، اما درحالیکه سر حیوان نیمهبریده بود، حیوان همانطور بلند میشود به طرف مسجد ابوالفضلی میآید و جلوی در مسجد جان میدهد. این ماجرا باعث میشود که صاحبان گاوداری این رسم را مانند قبل ادامه دهند و تغییری در آن ایجاد نکنند.
* این گزارش در شماره ۵۳ شهرآرا محله منطقه ۵ مورخ ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۳۹۲ منتشر شده است.
