حمیدرضا هادوی قدیمیترین کتاب فروش محله رضاشهر است
رسول پیلهچیان| یادش بهخیر، یاد و خاطره کودکی دوباره برایمان زنده شد؛ روزهایی با طعم شیرین کودکی و هیجانهای کودکانه. اگر شما هم از نسل من باشید،نوشت افزارهای آن زمان را خوب یادتان هست. دفترهای کاهی یارانهای، پاککنهای سفت، مدادهای بدقلق و … ترکیبی از لوازم خشن، بدرنگ و بدون طراحی کودکانه؛ همه اینها خاطرات کودکی ما را ساختهاند.
با دیدن یکی از قدیمیترین کتابفروشی و لوازمتحریریهای محله رضاشهر مشهد در منطقهمان دوباره خاطرات دوران مدرسه، کتابهایی که با هزار امید و آرزو آنها را جلد میکردیم، مدادهایی که فقط با یک بار فشار بر کاغذ نوکشان میشکست و...برایم زنده شد؛ چه خاطرات زیبایی...
وارد مغازه که شدم، این خاطرات همچنان از جلوی چشمم یکییکی میگذشت. حس خاصی داشتم. نگاهم به کتابهای داخل قفسه افتاد. کتابها لبخندی به لب نداشتند و از غم تنهایی و بیمهری افسرده شده بودند. در کنار قفسه کتابها، مدادها و دفترهای سفید منتظر بودند کسی آنها را بخرد تا بهکمک یکدیگر تفکر یا ایدهای را بیافرینند...
سهدهه کتاب فروشی
در این حال و هوا بودم که صدایی شنیدم: آقا بفرمایید، چیزی میخواستید؟ به خودم آمدم و برگشتم. دیدم حمیدرضا هادوی، صاحب فروشگاه من را صدا میزند. قیافهاش مثل ۲۵سال پیش خندان و شاداب بود، فقط موهایش سفید و چینوچروک صورتش بیشتر شده بود. پس از سلام و احوالپرسی خودم را به او معرفی کردم.
وقتی فهمید در چندین سال گذشته یکی از مشتریان پروپاقرص این فروشگاه بودم، او نیز همراه من به خاطرات گذشته سفر کرد. هادوی متولد سال۱۳۴۲ است. ۴۹سال دارد و نزدیک به ۳۰سالی میشود که به این حرفه مشغول است. از آنجا که علاقه شدیدی به کتاب و خواندن آن داشته، این شغل را انتخاب کرده است.
فرشنده کتاب باید یک کتابخوان قهار، روانشناس موفق و بیان ادبی موثری داشته باشد
فروشنده کتاب باید کتابخوان باشد
او درباره ویژگیهای یک فروشنده کتاب میگوید: یک فروشنده خوب کتاب در مرحله اول باید کتابخوان باشد تا اطلاعاتی از مطالب کتابها داشته باشد. در مرحله دوم باید روانشناس باشد تا بتواند تشخیص بدهد چه کتابی برای چه افرادی خوب است. در مرحله سوم باید بیان ادبی خوبی داشته باشد که بتواند با کلمات صحیح و زیبا، شهروند را به خرید و خواندن کتاب تشویق کند.
او معتقد است: یک فروشنده موادغذایی و ترهبار یا پوشاک نمیتواند فروشنده کتاب باشد، فروشنده کتاب حتما باید ویژگیهایی را که گفتم، داشته باشد. این فروشنده کتاب محله ما در ادامه اظهار میکند: من نیز کتابهایی مطالعه میکنم اما متأسفانه فرصتم اندک است و در روز فقط نیمساعت را به این کار اختصاص میدهم. بیشتر هم رمانهای تاریخی و علمی یا روزنامه میخوانم.
هادوی میگوید: به نظرم نامی بهتر و زیباتر از «کتاب» نمیتوانیم برای مجموعهای از نوشتهها که در یک جا گردآوری شده، انتخاب کنیم؛ چراکه کتاب غذای روح است و انسان با خواندن کتاب، تمام مشغلههای فکری و ذهنی را فراموش میکند و آرامش را بهدست میآورد. فکر میکنم گرسنه ماندن روح شهروندان در مرحله اول از بیتدبیری برخی مسئولان، در مرحله دوم تربیت خانوادگی و در آخر از تنبلی خود شهروندان ناشی میشود.
پیشنهادهای یک فروشنده کتاب
اتحادیه کتابفروشان علاوهبر نقاط قوتش، ضعفهایی هم دارد که باید کارشناسی و رفع بشود. بهطور مثال به مسائلی از جمله گفتگو و رایزنی با اداره مالیات برای تعدیل یا حذف مالیات فروشندگان کتاب، درنظرگرفتن تسهیلات و امکانات برای افراد متقاضی تاسیس فروشگاه کتاب و... توجه شود.
در پایان این گفتگو کتابفروش محله ما درخواستی از سازمان فرهنگیهنری شهرداری مشهد درزمینه فرهنگ کتاب و کتابخوانی دارد: متاسفانه یکی از بیکیفیتترین و بیرونقترین تابلوها، ویترینها و فروشگاههای سطح شهر، فروشگاههای کتاب است که در آنها اصلا از زیباسازی، نورپردازی و رنگآمیزی که میتواند از عوامل جذبکننده این حرفه باشد ،خبری نیست. از سازمان فرهنگیهنری شهرداری میخواهم اجازه نصب تابلوهای زیبا و بزرگ سردر کتابفروشیها بهصورت یکشکل و البته زیبا را بدهد. متاسفانه در خیابانهای اصلی شهرمان کتابفروشی نداریم و این یک ضعف بزرگ است برای فرهنگ کتاب و کتابخوانی.
بهنظر من باید کتاب و کتابفروشی در مقابل دید همه باشد تا مهرش به دل شهروندان بیفتد و به خریدن کتاب تشویق شوند، به قول معروف« هرآنچه دیده بیند، دل کند یاد.» متاسفانه در جامعه ما به کتاب مانند یک کالای سودآور توجه میشود که تفکری اشتباه است؛ ما باید کتاب را مانند غذایی لازم و مفید بدانیم و نگاهمان به آن تجاری نباشد.
*این گزارش چهارشنبه، ۲۹ آذر ۹۱ در شماره ۳۵ شهرآرامحله منطقه ۹ چاپ شده است.

