بهاره و آناهیتا داوری 2خواهر ورزشکاری هستند که با پشتکار و تلاش توانستند در رشته کاراته موفقیت کسب کنند و آرزوی کسب مدال قهرمانی کشور و جهان را دارند. هر دو در محله رضائیه بزرگ شدند و درس خواندند و کاراته را در محلهشان شروع کردند.
بهاره داوری متولد مردادماه 1383 است و در مقطع یازدهم در رشته فتوگرافیک تحصیل میکند. آناهیتا دختر کوچک خانواده متولد سال 1386 است و در کلاس هشتم درس میخواند. پدر و مادر خانواده به علت تفاوت در عقاید و سبک زندگی بعد از پنج سالگی آناهیتا تصمیم میگیرند از هم جدا شوند و الان دخترها با مادرشان در خانه پدربزرگ و مادربزرگ زندگی میکنند، البته پدر هم حمایتشان میکند.
مادر بچهها خیاطی میکرد، ولی به دلیل آرتروز گردن مجبور میشود این کار را رها کند و حالا از مادرش پرستاری میکند. پدرشان روی ماشین سنگین کار میکند و علاقه زیادی به ورزش، نقاشی، نجاری و عکاسی دارد. به قول خودشان علاقه دخترها به ورزش ریشه در خانواده پدری دارد. چون علاوه بر اینکه پدرشان کاراته کار میکرد و کمربند مشکی داشت عمو و عمهها هم ورزشکار هستند.
بهاره میگوید: «به جز پدر، عمویم ووشو کار میکند و مدال استانی و کشوری هم دارد و عمهها هم کونگفوکار هستند و کمربند مشکی دارند.»
بهاره و آناهیتا ورزش را از تابستان 3سال پیش همراه با دخترداییشان شروع کردهاند. بهاره میگوید: «تابستان 3سال پیش همراه خواهر و دخترداییام به فرهنگسرای امت رفتیم و کلاس ایروبیک ثبتنام کردیم، اما از آن راضی نبودیم. هم ورزش سختی بود و هم مربی سخت میگرفت. هنوز سالن ورزشی فرهنگسرا تجهیز و آماده نشده بود و در یکی از کلاسها تمرین میکردیم، برای همین دیگر ادامه ندادیم.
تابستان سال بعد برنامهای نداشتیم و فقط سرگرم گوشی بودیم که مادرم پیشنهاد داد دوباره در کلاسهای ورزشی فرهنگسرا ثبتنام کنیم. به فرهنگسرا سرزدیم. سالن ورزشی راه افتاده بود. دوباره با دختردایی، دخترخاله و خواهرم برای ثبتنام کلاسهای ایروبیک رفتیم. ما چهارتایی از کودکی با هم بزرگ شدیم و همه جا همراه هم هستیم.
وقتی برای ثبتنام وارد سالن شدیم بقیه بچهها کاراته کار میکردند و همانجا خانم کرمانی مربی کاراته را دید و گفت «ایروبیک برای سن شما مناسب نیست و ورزش رزمی ثبتنام کنید»، ولی ما شناخت دقیقی از کاراته نداشتیم خانم کرمانی توضیحاتی درباره رشته دادند و گفتند امروز را با ما تمرین کنید اگر دوست نداشتید هر رشتهای که خواستید ثبتنام کنید.»
آناهیتا صحبتهای خواهرش را تأیید میکند و میگوید: «کاراته به ظاهر رشتهای خشن به نظر میرسید و نگران بودیم آسیب ببینیم به هر صورت آن روز سرکلاس ماندیم و با دیگر بچهها تمرین کردیم.»
همان یک جلسه باعث میشود دخترها یک دوره کلاس را ثبتنام کنند، ولی فقط بهاره دورهها را ادامه میدهد و آناهیتا انصراف میدهد. بهاره یکسال بعد را در این کلاسها شرکت میکند و تمریناتش را در خانه هم دنبال میکند. آناهیتا که شاهد این تمرینات بوده، ترغیب می شود دوباره در کلاسها ثبتنام کند. او میگوید: «در این یکسال تمرینات بهاره را دیدم و گاهی با او کار میکردم. تابستان سال بعد من هم ثبتنام کردم و الان کمربند آبی دارم. بهاره که یکسال از من جلوتر بود الان کمربند بنفش خود را گرفته است.»
کاراته به ظاهر رشتهای خشن به نظر میرسید و نگران بودیم آسیب ببینیم به هر صورت آن روز سرکلاس ماندیم و با دیگر بچهها تمرین کردیم
دوستیای که بین بچههای سالن شکل گرفت باعث دلگرمی آنها شده است. آناهیتا میگوید: «آنقدر بین بچههای کلاس، فضا دوستانه است که هیچکدام دلمان نمیخواهد این ورزش را رها کنیم. علاوه بر این کاراته باعث شد اعتماد به نفس همه ما بالا برود و مطمئن هستیم در صورت بروز مشکل میتوانیم از خودمان دفاع کنیم.» آناهیتا توانست در مسابقات قهرمانی استان خراسان رضوی سبک شیتوریو شیتوکای بانوان مقام سوم و مدال برنز را در گروه سنی نونهالان به دست آورد. او میگوید: «استرس زیادی داشتم و همین باعث شد نتوانم درست مبارزه کنم و مدال طلا بگیرم.»
بهاره در مسابقه شرکت کرد، اما نتوانست مدال بیاورد: «زمانی که در مسابقه شرکت کردم در گروه سنی نوجوانان همه کمربند قهوهای داشتند و من هنوز تمام تکنیکها را درست نمیدانستم، همین باعث شکستم شد، ولی تجربه خوبی از مسابقات به دست آوردم و منتظرم تا کرونا تمام شود و دوباره خودم را برای رقابتها آماده کنم.»
هر دو دوست دارند بر بالای سکوی قهرمانی ایران و جهان بایستند. بهاره کمیته(مبارزه) را بیشتر از کاتا (حرکات نمایشی) دوست دارد، برخلاف بهاره آناهیتا کاتا را بیشتر از کمیته دوست دارد. اما مربی خلاف نظر آنها عمل کرده و چون آناهیتا از لحاظ جسمی درشتتر است برای کمیته و بهاره را برای کاتا انتخاب کرده است. آناهیتا میگوید: «برای مربیمان اخلاق بچهها در خانه و درسشان اهمیت زیادی دارد و اگر در خانه بچههای خوبی نباشیم یا درسمان خوب نباشد اجازه تمرین نمیدهد.»
برای مربیمان اخلاق بچهها در خانه و درسشان اهمیت زیادی دارد و اگر در خانه بچههای خوبی نباشیم یا درسمان خوب نباشد اجازه تمرین نمیدهد
هر دو برنامههای خاصی برای آینده خود در نظر دارند. بهاره میخواهد عکاسی حرفهای شود و آناهیتا به دنبال موفقیت در رشتههای رایانهای است. بهاره میگوید: «از کودکی دوست داشتم پرستار، عکاس یا نقاش شوم. پدرم نقاشی و عکاسی میکند و عمههایم عکاس هستند. وقتی رفتم سراغ کاراته تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیل تربیت بدنی بخوانم، اما بازار کار آن برای خانمها خوب نیست. ضمن اینکه کاراته را به صورت آزاد میتوانم دنبال کنم. سال دهم هنرستان فتوگرافیک ثبتنام کردم که هم عکاسی و هم نقاشی را با هم دارد.»
بهاره دوست دارد عکاس خبری و تبلیغاتی شود و با عمههایش در شرکتهای تبلیغاتی کار کند. آناهیتا به کامپیوتر و نرمافزار علاقه دارد و ریاضیاتش هم خوب است. او هم کامپیوتر را به خاطر درآمد خوب و علاقهاش انتخاب کرده است. میگوید: «خیلی از بچههای فامیل که نظری خواندند و مدارک بالا دارند نتوانستند کار کنند و ما میخواهیم آینده بهتری داشته باشیم و بعد از اتمام تحصیل کار کنیم. برای همین بعد از کلاس دهم من هم شبکه و نرم افزار را انتخاب میکنم و مثل بهاره در هنرستان درس میخوانم.»
از زمانی که کاراته کار میکنند دوستان و همکلاسیها را تشویق کردهاند تا ورزش کنند و برای کلاسها به فرهنگسرا بیایند. بهاره میگوید: «ورزش باعث طراوت، شادابی و قدرت میشود و برای خانمها لازم است. همیشه به همکلاسیها میگویم یک ورزش انتخاب کنند، ولی خیلی از خانوادهها مشکلات مالی دارند و نمیتوانند حتی هزینه کلاسها را پرداخت کنند. برای همین به دخترها میگویند «دختر نیازی به کلاس ورزش آن هم کلاسهای رزمی و آمادگی دفاعی ندارد.»