
عباس مرادی، در کشتی پیشکسوتان هم افتخارآفرینی کرد
طاهره درودی| قرنهاست که کشتی پهلوانی بهعنوان یک ورزش برگرفته از منش جوانمردی و فتوت در این سرزمین کهن رواج دارد. اگر شاهنامه فردوسی حماسهسرای بزرگ ایران را بخوانیم اشعار فراوانی در این مورد خواهیم یافت.
پیشینه فرهنگی این ورزش به هزاران سال قبل بر می گردد و بعد از ورود اسلام هم فرهنگ پهلوانی، دلیری و سلحشوری نقش بسیاری در این ورزش ایفا کرد. دین اسلام ارزش ورزش کشتی را در تزکیه نفس و خودسازی نیز میدانست که میتوانیم آن را به روشنی در زورخانههایمان جستجو کنیم.
از اینرو پهلوانان زیادی نیز در سرزمین ما وجود داشتهاند که «پوریای ولی» با آن شهرت و آوازهاش در میان جوانمردان ایرانی تنها یکی از این الگوها بهشمار میآید. ورزش کشتی بیهیچ واسطهای با زندگی مردم ما در گوشه و کنارش عجین شده و امروز یکی از مشهورترین ورزشها در دنیا به شمار میآید که از سنتها و آیین ملی ما نشئت میگیرد.
بچههای محله از دست من در امان نبودند
عباس مرادی ساکن محله دانشجو مشهد ۷۶سال پیش در یکی از محلات پایینخیابان مشهد به دنیا آمده است. او که خود را با افتخار مشهدیالاصل میداند علاقهاش به کشتی را از زمانی عنوان میکند که در کوچهپسکوچههای محلهشان با بچههای محل گلاویز میشده است.
مرادی با یادآوری آن روزها میگوید: در یک خانواده ۱۰ نفری زندگی میکردم، چهار خواهر و چهار برادر بودیم که من در میان آنها بسیار بازیگوش و شیطون بودم. همیشه با بچههای محله برسر هر چیزی گلاویز میشدم و در آخر از پس همه آنها برمی آمدم تا جاییکه بچههای محلهمان از دست من در امان نبودند.
کسب عنوان قهرمانی آموزشگاههای مشهد
این کشتیگیر پیشکسوت کشورمان وقتی خاطرات دوران کودکیاش را مرور میکند ما را با خود به تنها زورخانه معروف شهر مشهد میبرد که ۶۰سال پیش هر شب پر میشده از جوانان اهل محل، همانهایی که پس از نماز مغرب و عشا در این زورخانه جمع میشدند تا در کنار پرداختن به ورزش برای سلامتی خود، آیین جوانمردی را هم در گودهای این زورخانه بیاموزند.
مرادی در ادامه خاطراتش میگوید: همان روزها بود که یکی از دوستان خانوادگی ما که خود اهل ورزش باستانی و کشتیگیر معروفی بود به من پیشنهاد کرد تا با هم به زورخانه برویم. اوایل فقط تماشاچی بودم و کشتی سنتی را در گود زورخانه دنبال میکردم اما چیزی نگذشت که سر از تشک کشتی «باشگاه خیام» که آن سالها تنها باشگاه کشتی مشهد بود درآوردم و درست یکسال بعد عنوان قهرمانی آموزشگاههای مشهد را کسب کردم.
انواع کشتی را تجربه کردم
مرادی که در ۱۶ سالگی راه مورد علاقه خود را پیدا کرده هر روز علاقهاش به کشتی بیشتر میشود تا جایی که درست یکسال بعد نیز عنوان قهرمانی استان را کسب میکند. او ادامه میدهد: سال۳۷ بود که در وزن ۵۲کیلوگرم این مسابقات که در شهرستان طبس برگزار شد مقام قهرمانی را به دست آوردم و یکسال بعد یعنی سال۳۸ در ورزش کشتی باستانی که در سالن مهران برگزار شد مقام اول را کسب کردم. عباس مرادی که کشتی آزاد را نیز تجربه کرده است، میگوید: آن سالها انواع کشتی را تجربه میکردم، اما در نهایت کشتی فرنگی را انتخاب کردم و فرنگیکار شدم.
به عنوان چترباز وارد نظام شدم
عباس مرادی که هنگام مهاجرت به تهران هم محلهای جهان پهلوان تختی هم بوده و او را از نزدیک میشناخته با کسب چندین مدال طلا ، نقره و برنز بیشتر از چند بار بر روی سکو رفته است. او میگوید: بعد از سربازی وارد نظام شدم و همانجا بهعنوان چترباز به ارتش پیوستم.
او ادامه میدهد: آن سالها نظام برای انتخاب چترباز از ورزشکاران نیرو میگرفت زیرا یک چترباز باید دارای نیروی بدنی باشد و بتواند فعالیتهای جسمی زیادی را با موفقیت انجام دهد. مرادی که خاطرات زیادی هم از مرحوم تختی دارد، ادامه میدهد: همان سال اول ورودم به نظام عنوان قهرمانی ارتش را نیز در وزن ۵۲کیلوگرم کشتی فرنگی به دست آوردم.
همان سال اول ورودم به نظام عنوان قهرمانی ارتش را نیز در وزن ۵۲کیلوگرم کشتی فرنگی به دست آوردم
در مراسم عروسی تختی حضور داشتم
با یادآوری نام تختی از او میخواهم که یکی از خاطراتش را برایمان تعریف کند. مرادی ادامه میدهد: سال۴۲ بود که همراه خانوادهام به تهران آمدم تا علاوه بر خدمت در ارتش، کشتی را در پایتخت ادامه بدهم. همان اول ساکن محله خانیآباد شدیم، محلهای که به نام تختی گره خورده است.
مرادی میگوید: این محله به دلیل زورخانهای که داشت کشتیگیرهای معروفی را به عرصه ورزش کشتی معرفی کرد و بیشتر کشتیگیرهای تهرانی ساکن این محله بودند. او با یادآوری خاطراتی از جهان پهلوان غلامرضا تختی میگوید: با تختی از نزدیک آشنا بودم و حتی در مراسم عروسیاش شرکت داشتم البته در این مراسم که بسیار مفصل بود همه میتوانستند حضور داشته باشند زیرا تختی چهرهای مردمی داشت و خود را جدای از مردم نمیدید برای همین در قلب همه ایرانیان جای دارد.
کشتی ورزش بسیار سختی است
این کشتیگیر مشهدی که حالا سالهاست هم محلهای ما شده وقتی بحث به چگونگی آشنایی با همسرش میرسد، میگوید: من و همسرم در یک مدرسه درس میخواندیم و اتفاقا هر دو ورزشکار بودیم. همسرم نیز عضو تیم «دوی ارتفاع» مدرسه و دو کلاس از من پایینتر بود. از همان سالها با او آشنایی داشتم و وقتی به خواستگاریاش رفتم او را دورادور میشناختم.
مرادی که با ورودش به ارتش مجبور میشود همراه با همسرش به تهران مهاجرت کند میگوید: از سال۴۲ تا سال۵۷ در ارتش خدمت کردم و همزمان کشتی را نیز رها نکردم. دوران بسیار سختی بود یا در اردو بودم یا در حال وزن کمکردن یا رژیم داشتم یا در حال مسابقه دادن.
او ورزش کشتی را ورزش سخت و پراسترسی میداند و میگوید: در سالهایی که مسابقه میدادم از خانواده و همسرم هم دور بودم که این خود یکی از مشکلات ورزش حرفهای است. اما وقتی نشانی کسب میکردم همه خستگیها از تنم بیرون میرفت.
بعد از بازنشستگی کشتی را رها نکردم
این هم محلهای افتخارآفرین ما پس از بازنشستگی در سال۵۷ به مشهد برمیگردد و دوباره ساکن مشهد مقدس میشود. او ادامه میدهد: از نظام بازنشسته شدم اما ورزش را رها نکردم زیرا ورزش با وجودم عجین شده بود و اگر یک روز تمرین نمیکردم مریض میشدم.
او که در طول این سالها هر روز صبح به تمرینهای ورزشی خود ادامه داده میگوید: مرحوم مهدی دربان و هوشنگ رادنیا از کشتیگیران برتر و معروف مشهد بودند که با یکدیگر صمیمی بودیم اما آن دو به دلیل اینکه پس از بازنشستگی ورزش را کنار گذاشتند متاسفانه بیمار شدند و خیلی زود از دنیا رفتند.
با ۳ برد پیاپی، قهرمانی جهان را کسب کردم
او در مرور خاطراتش به سال۷۴ میرسد، همان سالی که مسابقات پیشکسوتان کشتی برای نخستین بار برگزار میشود و مرادی به دلیل اینکه دیر مطلع میشود از این بازیها جا میماند؛ اما درست یک سال بعد یعنی سال۷۵ و در ۵۸سالگی به جرگه پیشکسوتان پیوسته و در این مسابقات شرکت میکند تا آنجایی که ۱۱سال پیاپی به روی سکو رفته و مدالآوری میکند و عنوان قهرمانی کشور را نیز به دست میآورد.
مرادی ادامه میدهد: سال۲۰۱۰ بود که برای بازی در مسابقات جهانی که در بلگراد برگزار میشد همراه با تیم ملی ایران به این مسابقات رهسپار شدیم و در سه بازی پیاپی و برد حریف آلمانی، ترکیهای و در نهایت قرقیزستانی نشان طلا را کسب کردم.
در مسابقات جهانی بلگراد، با سه برد برابر حریف آلمانی، ترکیهای و قرقیزستانی نشان طلا را کسب کردم
بازیهای بینالمللی حال و هوای دیگری دارد
مرادی که هوای حضور در مسابقات جهانی را جور دیگری توصیف میکند میافزاید: نمیدانید این مسابقات چه حال و هوای خاصی داشت در آنجا همه از سراسر جهان آمده بودند و ما نماینده کشور ایران و پرچم آن بودیم. وقتی که پرچم ایران به اهتزاز درمیآمد حسی داشتم که نمیتوانم آن را توصیف کنم فقط بگویم که آنجا پرچم ابرقدرتهای دیگری هم بود اما این افتخار بزرگی است که از میان این همه کشور پرچم سرافراز ایران به اهتزاز درآید.
همسرم به ورزش کشتی بسیار وابسته بود
اینبار از اعظم زابل عباسی، همسر عباس مرادی که در هنگام ورودم به منزلشان به گرمی از من استقبال میکند میخواهم تا در مورد زندگی با یک قهرمان ورزشی بگوید. او که سر درددلش از همسر یک ورزشکار بودن باز شده ادامه میدهد: زندگی بسیار سختی داشتم، بیشتر اوقات تنها بودم و همه مسئولیتهای زندگی با من بود.
مرادی بیشتر وقتش را صرف کشتی کرده بود و همیشه یا در اردو به سر میبرد یا در حال تمرین بود. همسر مرادی گلهمند اما با خنده میگوید: مرادی به کشتی بسیار وابسته بود و تمام وقتش را صرف تمرین میکرد حتی الان هم دست از تمرینهایش بر نمیدارد.
او که آغاز آشناییاش با مرادی را همان دوران تحصیل در مدرسه عنوان میکند ادامه میدهد: با همه این مشکلات وقتی همسرم مدال میآورد به او افتخار میکردم و همیشه هنگام برگشت از مسابقات زودتر از هر کس دیگری برای استقبال و تشویق او به فرودگاه میرفتم.
همه را به ورزش ترغیب میکنم
حالا عباس مرادی که دیگر به دلیل قوانین حضور در کشتی پیشکسوتان دوسالی است که نمیتواند در این مسابقات حضور داشته باشد صبحها با هممحلهایهای خود در بوستان گلهای دانشجو به ورزش صبحگاهی میپردازد و آنها را نیز به ورزش کردن تشویق میکند.
او که از حضور جوانان معتاد در محلهشان بسیار ناراحت است میگوید: با اینکه ورزش کشتی را دوست دارم و هنوز هم به تمریناتم میپردازم اما دو پسرم را به ورزش شنا ترغیب کردم زیرا ادامه ورزش کشتی بسیار سخت است و از تحمل بعضی افراد خارج است. او که حالا مدیریت یک باغ را نیز در چالیدره به عهده دارد میگوید: بسیار علاقهمند به گل و گیاه و کاشت درختان هستم و در باغی که مدیریت آن را به عهده دارم فعالیتهای سرگرمکننده دیگری از جمله طراحی و معماری داخلی را هم انجام میدهم.
زندگی در محیط طبیعی را به شهرنشینی ترجیح میدهم
این کشتیگیر پیشکسوت شهرمان که خود را متعلق به همه میداند در مورد ارتباط با همسایهها میگوید: همه همسایهها من را در اینجا میشناسند اما ارتباط آنچنانی با همسایهها ندارم زیرا بیشتر وقتم را یا صرف تمرینات روزانهام میکنم یا سرگرم رسیدگی به امور باغ هستم. او که بسیار سرزنده و جوانتر از سنش به نظر میرسد میگوید: زندگی در فضای طبیعی را به زندگی شهرنشینی ترجیح میدهم و معمولا دوستانم را به باغمان دعوت میکنم تا آنها هم از این فضا لذت ببرند.
ورزش بازنشستگی ندارد
وقتی از او میخواهم تا یکی از خاطراتش را برایم تعریف کند، میگوید: همهاش خاطره است اما بهترین و شیرینترین خاطرهای که دارم وقتی بود که به عنوان مسنترین کشتیگیر جهان شناخته شدم و روی سکو رفتم. آن سال از من مسنتر نبود و فقط من ۷۴سال داشتم، همان موقع بود که با استقبال خوبی از سوی همه روبهرو شدم. او که در ادامه سر درددلش از کشتی پیشکسوتی باز میشود میگوید: متاسفانه برای ادامه این کشتی ما باید از جبیب خودمان هزینه کنیم، دولت بیشتر برای کشتی جوانان و نونهالان هزینه میکند و ما را بازنشسته میداند در حالیکه ورزش هیچوقت بازنشستگی ندارد.
افتخاراتم را به همسرم تقدیم میکنم
او که حالا بهعنوان مسنترین کشتیگیر جهان شناخته شده کشتی را ورزشی پراسترس با آسیبپذیری زیاد میداند و میگوید: به همین دلیل پسرانم را تشویق به ادامه این ورزش نکردم اما جوانان و اهالی محل را تشویق به ورزش میکنم و گاهی برای آنها وسایل ورزشی سبک هم تهیه میکنم. عباس مرادی در نهایت از همسرش به خاطر سالها همراهی با او و تحمل مشکلات دوری با وجود داشتن چهار فرزند تشکر میکند و میگوید: درست است که او گاهی از دوری من ناراحت بود اما افتخاراتم را مدیون وی هستم و همه را به او تقدیم میکنم.
*این گزارش پنجشنبه، ۲۶ بهمن ۹۱ در شماره ۴۳ شهرآرامحله منطقه ۱۱ چاپ شده است.