کد خبر: ۱۲۸۹۱
۲۲ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۰
خالق فیروزه‌ای تابلو عصر عاشورا

خالق فیروزه‌ای تابلو عصر عاشورا

حسین نیک‌طلب، هنرمند فیروزه کوب قدیمی محله طبرسی شمالی جلوه‌ای دیگر از تابلوی «عصر عاشورا»ی فرشچیان را با نمایش زنان مویه‌گر و اسب و خیمه و نخل، جملگی از جنس فیروزه، بر زمینه‌ای از عقیق، ساخته‌ است.

خوش نشسته‌اند با هم آبی و سرخ؛ که اگر از جنسی دیگر بودند، شاید محال بود یا دست‌کم به این دلنشینی محال بود! زنان مویه‌گر و اسب و خیمه و نخل، جملگی از جنس فیروزه، بر زمینه‌ای از عقیق، جلوه‌ای دیگر از تابلوی «عصر عاشورا»ی فرشچیان ساخته‌اند که این‌بار نشان دهند زیبایی را می‌توان تکثیر و تکرار کرد.

به همین سیاق، فیروزه‌کوبی‌شده تابلوهایی دیگر را از نگارگری و خوشنویسی بر همین زمینه سرخ می‌توان در کارگاه استاد نیک‌طلب در محله طبرسی‌شمالی مشهد دید؛ آیات قرآن، حدیث سلسله‌الذهب، نام رسول‌ا...(ص)، ابیات شاعران پارسی‌گوی و...؛ و این به‌جز تندیس‌ها و ظروفی از سنگ‌های قیمتی یادشده است که در گوشه و کنار کارگاه جا گرفته‌اند. و تمام این‌ها با هم، تصویری رویایی و دلنشین و خاطره‌انگیز را در ذهن بیننده نقش می‌زند که اگرچه آنی است، حتی به روزگاران محو نخواهد شد!

عشق به هنر در خون خانواده ماست!

حسین نیک‌طلب، نیشابوری است که فیروزه را انتخاب می‌کند؛ چه این زینتی‌سنگ هم‌ولایتی اوست و اُنس به ولایت در ناخودآگاه بشر است. او می‌گوید: سال ۱۳۳۵ در نیشابور به دنیا آمدم و از همان کودکی به فیروزه‌تراشی علاقه‌مند بودم. شاید ۱۰‌سال داشتم که به کاروان‌سرایی می‌رفتم که محل فیروزه‌تراش‌ها بود و کارشان را تماشا می‌کردم. من این هنر را با نگاه‌کردن از روی دست دیگران و بدون آموزش‌دیدن پیش استادی یاد گرفتم؛ مثل چند هنر دیگری که به آن مشغولم. هنر، عشق می‌خواهد و این عشق در ژن ما هست؛ ما سه برادر و سه خواهر همه در عرصه هنر‌های ایرانی و رشته‌هایی مانند تذهیب و خوشنویسی و نگارگری فعالیت داریم.

نیک‌طلب خوشنویسی و کلاژ پارچه و منبت کاری  و شاعری را از دیگر زمینه‌هایی معرفی می‌کند که به آن مشغول است. می‌گوید: از کودکی برای خودم با مداد نقاشی می‌کردم یا اگر جایی می‌دیدم کسی خطاطی می‌کند نگاه می‌کردم تا یاد بگیرم؛ یادم می‌آید کاغذ‌های تمرینشان را که دور می‌انداختند، برمی‌داشتم و روی آنها مشق خوشنویسی می‌کردم. من مدرک ممتاز از انجمن خوشنویسان ایران دارم. دلمشغولی دیگرم شعر است که گاهی می‌سرایم و عضو انجمن شعر استان نیز هستم.

نیک‌طلب خوشنویسی و کلاژ پارچه و منبت کاری و شاعری را از دیگر زمینه‌هایی معرفی می‌کند که به آن مشغول است

 

چرا فیروزه‌فام نه؟!

از هرچه بگذریم باز سخن از سنگ‌های زینتی به‌ویژه فیروزه و در درجه بعد، عقیق، خوش‌تر است که ماده خام عمده فعالیت‌های هنری هنرمند ما هستند. او می‌گوید: همیشه وقتی انگشترهای فیروزه را در ویترین مغازه‌ها می‌دیدم، حسرت می‌خوردم که چرا از این سنگ زیبا فقط به‌عنوان نگین استفاده می‌کنند و چرا من که خوشنویسی یاد دارم، فیروزه را در تابلوهای خط به‌کار نبرم؟! تا بیست‌وپنج‌سالگی جسته و گریخته گاهی خودم هم هنر فیروزه‌تراشی و فیروزه‌کوبی را تجربه کردم، اما رسمی و حرفه‌ای و مستمرش از این سن شروع شد. بعد از آن، کار معرق فیروزه را که خودم اسمش را «فیروزه‌فام» گذاشته‌ام، در پیش گرفتم و در کنار تابلوهای معرق فیروزه، تندیس(مجسمه) هم می‌ساختم.

نیک‌طلب عنوان می‌کند: زمینه کارم سنگ‌های فیروزه و عقیقند که در فرهنگ ما قداست دارند. من معمولا تندیس را با فیروزه می‌سازم و در تابلوها عقیق را هم برای پس‌زمینه به‌کار می‌برم. فوت استاد به نوشتن درنمی‌آید اما شیوه کار را شاید بتوان توضیح داد، ولو به اجمال: تکه‌های سنگ را بعد از تراشیدن با استفاده از علم کامپوزیت به هم می‌چسبانم. من فیروزه را با دقت داخل عقیق می‌گذارم و با درکنارهم گذاشتن تکه‌هایی که باید مثلا یک حرف الفبا را با خط نستعلیق بسازد، سعی می‌کنم رگه‌های فاصله دیده نشود تا کار زیبایی و ظرافت داشته باشد.

 

آیات عرفانی 

هنرمند ما از سنگ واحد و گاه دو گونه سنگ، اشکال متنوع می‌سازد که هنر و هنرمند، وجه اشتراک همه آن‌هاست: تابلوهایی دارم که بیشترین موضوعات آن، آیات قرآنی و به‌ویژه آیاتی هستند که حال و هوای عرفانی دارند و در میان این تابلوها دعا و حدیث و سروده‌های شاعران و نگارگری(مینیاتور) هم هست. تندیس هم زیاد ساخته‌ام که منشور کوروش بزرگ، برج رادکان، برج میلاد و پیکره بزرگانی چون فردوسی و خیام از آن جمله‌اند. از دیگر قالب‌هایی که سنگ زینتی را در آن به‌کار می‌برم، ظروف هستند.

 

مدیرعامل شرکت قناعت!

لابد دیدن کارگاهی انباشته از نقوش و حجم‌هایی از سنگ‌های قیمتی کنجکاوی به‌دنبال دارد و به‌ناگزیر تصور مرفه‌بودن صاحب آن را به سر بیننده می‌اندازد. دارنده کارگاه اما می‌گوید: خانه و زندگی ساده‌ای دارم و پس‌اندازی ندارم؛ همین‌که یک تابلو را صبح بفروشم، بعدازظهرش در معدن فیروزه نیشابورم یا مغازه عقیق‌فروشی در مشهد تا با پول فروش کارم مواد خام تهیه کنم.

و به شوخی ادامه می‌دهد: من مدیرعامل شرکت قناعتم؛ حرص نمی‌خورم و به همین ماشین پراید راضی‌ام! آثارم را که می‌فروشم، افسرده می‌شوم. نیک‌طلب این را هم می‌گوید: آثارم مثل بچه‌هایم هستند و من تا در روند آماده‌شدن هرکدام چندماه را با آن‌ها می‌گذرانم. این است که همیشه وقتی اثری را می‌فروشم، افسرده می‌شوم. اگر برای کسب رزق و روزی ناچار نمی‌شدم، آثارم را  نمی‌فروختم؛ به‌ویژه از اینکه کارم دست دلال‌ها بیفتد حس بدی پیدا می‌کنم.

دلبندان سرخ‌آبی اما همیشه با دوریشان ملال نمی‌آورند؛ هنرمند ما خوشحال می‌شود وقتی اثری را به‌دست قدردان و آنکه برای او و هنرش احترام می‌گذارد، می‌رساند: بعضی تابلوهایم را اهدا کرده‌ام. تابلوی «دعای فرج آقا امام زمان(عج)» در ابعاد سه‌ونیم در یک‌متر برای ورودی سرداب مقدس امام حسن عسکری(ع) که الان در کاظمین است، یکی از آن‌هاست.

یک‌بار هم که مقام معظم رهبری احضارم کردند و به دیدارشان رفتم، یک‌عصای فیروزه و سه‌تابلوی معرق فیروزه با زمینه عقیق به ایشان هدیه دادم؛ رهبری هم چفیه‌شان را به من دادند که آن را قاب گرفته‌ام. همچنین پنج‌تابلو به رئیس‌جمهور اهدا کرده‌ام که یکی از آن‌ها «اللهم عجل لولیک الفرج...» است، دعایی که همیشه در سرلوحه صحبت‌هایشان می‌خوانند؛ این تابلو در سالن هیئت‌دولت در کاخ ریاست‌جمهوری بالای سر جایگاه آقای احمدی‌نژاد نصب شده است.

 

حسین نیک‌طلب، هنرمند فیروزه کوب قدیمی محله طبرسی شمالی است

 

دیدار با استاد فرشچیان 

یکی از زیبایی‌های هنر، رابطه‌ای است که میان هنرمندان پدید می‌آورد؛ دیدار با نگارگر بزرگ ایرانی، استاد محمود فرشچیان، شاید به‌یادماندنی‌ترین رابطه هنری در زندگی فیروزه‌تراش و فیروزه‌کوب ما باشد: رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی اصفهان از من خواست که تندیس استادفرشچیان را بسازم که دوماهه ساختم و در حضور ۵‌هزار هنرمنداصفهانی به ایشان تقدیم کردم؛ این اثر الان در موزه استاد فرشچیان در مجموعه فرهنگی‌تاریخی سعدآباد تهران است.

استاد تابه‌حال دوسه‌بار به کارگاه من آمده و کتاب نفیس مجموعه آثارش را هم به من هدیه داده است.  صفحه نخست کتاب مجموعه نگارگری‌های محمود فرشچیان دستخط و امضایی است موید گفته‌های هنرمند ما: «با احترام و بهترین آرزوها، برای استاد هنرور آقای حسین نیک‌طلب».

تندیس استادفرشچیان را دوماهه ساختم و در حضور ۵‌هزار هنرمنداصفهانی به ایشان تقدیم کردم

 

پختگی و خاموشی

اما یک‌چیز در آثار هوش‌ربای نیک‌طلب پرسش‌برانگیز است، اینکه چرا هیچ‌کدام نام و امضای او را ندارند؟ پاسخی که می‌شنویم، شعر شاعر نامدار همشهری‌اش است: مرحوم حیدر یغمای خشتمال، شاعر نیشابوری که او را استاد اخلاق خود می‌دانم و در نیشابور از حضورش بهره برده‌ام، می‌گوید: «دامن عفتم آلوده به شهرت نکنید/ بگذارید که پاک آمده‌ام پاک روم»؛ با همین باور است که من هرگز پای آثارم اسمم را ننوشته‌ام و نخواهم نوشت.

 

آن لحظه ناب...

هنر فیروزه‌تراش ما در فراسوی مرز‌ها نیز خواهان دارد. او که در چین، مالزی، کویت، سوئیس، اندونزی، الجزایر و لبنان کارهایش را به نمایش گذاشته، عنوان می‌کند: نمایشگاه‌هایی از آثارم در این کشور‌ها برگزار کرده‌ام و به‌خاطر آن تقدیر هم شده‌ام. در این سال‌ها پیشنهاد‌های کاری نیز از خارج از کشور داشته، اما قبول نکرده‌ام؛ من ۲۵ سال است که ساکن مشهدم و این شهر را با هیچ‌جا عوض نمی‌کنم؛ دلیلش عشقی است که به امام‌رضا (ع) دارم.

این مقبولیت بی‌گمان آسان به‌دست نیامده و رنج و عشق و ایمان به پایش ریخته‌اند؛ نیک‌طلب می‌گوید: سعی کرده‌ام کارم منحصربه‌فرد باشد و ابتکار به خرج بدهم. البته معتقدم اگر خلاقیتی در آثارم دیده می‌شود به خواست خدا بوده و نه از منِ ناتوان؛ من چیزی از هنر نمی‌دانم اما هرچه بیشتر در کارم پیش می‌روم، زیبایی را بهتر می‌توانم درک کنم و این موهبتی است که به‌خاطرش خدا را شکر می‌کنم. همچنین برای ساخت آثارم زحمت می‌کشم و وقت می‌گذارم؛ چون کاری که با ریاضت ساخته شود، ماندگار خواهد شد.

او حس خوب خود را به هنرش این‌گونه ادامه می‌دهد: وقتی ساخت کاری به پایان می‌رسد، چراغ‌ها را خاموش می‌کنم، چند بشکن می‌زنم و تمام سلول‌هایم به رقص در می‌آید؛ این لحظه را با هیچ چیز عوض نمی‌کنم! اگر صد بار دیگر هم متولد شوم و باز بمیرم، هر بار همین هنر کار با فیروزه را انتخاب می‌کنم؛ من از کار و بیش از آن از خدای خودم راضی‌ام که این هنر را به من داده و تا زمانی که او بخواهد، آن را ادامه می‌دهم. به قول شاعر: «رشته‌ای بر گردنم افکنده دوست/ می‌کشد هرجا که خاطرخواه اوست»!

 

بی‌نشانِ نشان‌دار!

هنرها و افتخارهای هنرمند ما یکی‌دوتا نیست؛ هرچند در شهر و در محله‌اش بی‌نام‌ونشان روزگار بگذراند. او تاکنون نشان درجه دو هنری معادل کارشناسی ارشد هنر، دکترای افتخاری از آکادمی نخبگان ایرانیان و چندین نشان جهانی و چند رتبه اول تا سوم کشوری در رشته‌های مجسمه‌سازی، معرق فیروزه، خوشنویسی و منبت به‌دست آورده است.

همچنین ۲۴ اختراع ثبت‌شده از اداره کل ثبت شرکت‌ها و مالکیت صنعتی در کارنامه‌اش خوش نشسته که آسیاب دستی مخصوص دانه‌های روغنی، دریل بدون برق و باتری، مخزن کامپوزیتی برای خودرو‌های گازسوز و دستگاه میکسر و پرداخت‌کاری مصنوعات فلزی و سنگ‌های قیمتی از آن شمارند.

 

محله معنویت...

از نیک‌طلب درباره محله طبرسی شمالی که می‌پرسی، جز خوبی چیزی نمی‌شنوی. او می‌گوید: اهالی محله، مردمی ساده اند و شغلشان بیشتر کارگری یا کارهای خانگی است، مردمی که باصفا و صمیمی و همه با هم متحد هستند. با اینکه شرایط کاری من به‌گونه‌ای است که ارتباط چندانی با همسایگان ندارم، هرگاه از این آدم‌های مهربان و دلسوز برای جابه‌جایی وسایلم کمک خواسته‌ام، با احترام کمکم کرده‌اند. یک ویژگی دیگر آن‌ها ایمانشان است؛ اینجا در هر کوچه‌ای یک مسجد می‌بینید و روزهای عزاداری معصومان، کوچه‌ها یکدست سیاه‌پوشند. این محله شهید و جانباز و آزاده فراوان دارد.

 

کاری کنید بماند!

واپسین گفته‌های نیک‌طلب رنگ و بویی از گله دارد: دوست دارم امکاناتی فراهم شود که پس از مرگم هنر فیروزه‌کوبی زنده بماند؛ دلم می‌خواهد این هنر که جز من کسی به آن اشتغال ندارد، ماندگار شود، نه اینکه با مرگ خودم روند آن قطع شود! چند بار از مسئولان ارشاد و میراث‌فرهنگی خواستم کلاسی برپا کنند تا این هنر را به جوانان بیاموزم، اما توجه نکردند. اگر مسئولان فرهنگی شهر می‌خواهند هنر کار با فیروزه و عقیق که حرمت دارد و قداست، ماندگار شود، ترتیبی دهند که آن را به دیگران منتقل کنم.

 

می‌شود درد کشید و...

استاد نمی‌گوید و نمی‌خواهد که درج کنیم در هفته‌نامه‌مان جانباز ۵۰ درصدبودنش را و به همین دلیل هم صحبت خاصی دراین‌باره مطرح نمی‌شود؛ اما ما که در جستجوی خود از این حقیقت آگاه شده‌ایم، می‌نویسیم؛ می‌نویسیم از ترکش‌هایی که در تنش دارد و اثرات جانکاه شیمیایی تا به خود یادآوری کنیم که می‌شود جانباز ۵۰ درصد بود و درد کشید، ولی هنر و افتخار آفرید؛ آری می‌شود!

 

*این گزارش یکشنبه، ۲۳ بهمن ۹۱ در شماره ۴۲ شهرآرامحله منطقه ۳ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:44