به درب مغازهاش در خیابان شهیدمفتح14 آمدهام و در پیادهرو خیابان مقابلش مینشینم. در قاب درب مغازه نشسته و سندانی هم جلو پایش است. داخل مغازه هم تلی از سماورهای قدیمی و جدید تعمیرلازم روی هم ریخته است. حسینآقا شاد سماورساز است؛ از نسل قدیمیها که شغلشان رو به نابودی است. جوانها دیگر حرفه او را نمیآموزند و با ورافتادن تدریجی سماور از خانهها، کسبوکار او هم جمع خواهد شد؛ شغل جذابی که زمانی رونق بسیار داشت و ضروری محسوب میشد.
کار باید خوب باشد تا آوازهاش دهان به دهان بگردد و مشتری بیاورد. الان من همهرقم مشتری از هرجا، مثلا احمدآباد و وکیلآباد و قاسمآباد دارم
حسین شاد متولد سال1334 در سرولایت است. نوجوان بود که به مشهد آمد و از سال1354 وارد شغل سماورسازی شد. حرفهاش از جنس شغلهای تاریخدار قدیمی است، اما متأسفانه دنباله ندارد و با بازنشستگی، نسلش پایان مییابد.
با هم ساعتی گپ میزنیم و حسینآقا هم با صدای محکم و غرا پاسخ تکتک سؤالهایم را با لهجه زیبای ترکی شمالخراسانی میدهد. او درباره سالهای فعالیتش و پایینوبالای شغل سماورسازی میگوید. شروع به صحبت میکنیم. بیستساله بود که وارد این کار شد. چندسالی پیش اوستاغلام جهانگیری کار کرد که خیلی هم بداخلاق بود و روزی فقط 15ریال حقوق میداد. بعدها حقوقش شد روزی 4تا تکتومانی، اما باز هم کفاف نمیداد و تصمیم گرفت روستا به روستا بچرخد و سماور و اجاق تعمیر کند.
همینطور که به کارش میپردازد، رو به من میکند و میگوید: آن موقع که گاز نبود حاجآقا، همهچی با نفت و روغن بود. چراغ توری، گردسوز، والور و... . با الاغ از این روستا به آن روستا میرفتم. هرجا میرفتم، مردم خبردار میشدند و چراغ و سماورشان را میآوردند تا تعمیر کنم. یکی لحیم میخواست، یکی دندهاش خراب شده بود و فتیله را بالا نمیداد و خلاصه هرکدام مشکلی داشتند. تنوره سماورها هم که چندسال کار کرده بود، باید عوض میشد. مغازه بازکردن خیلی پول میخواست و من نداشتم. برای همین میرفتم دورهگردی.
درباره سرمایه اولیه این شغل میگوید: این کار سرمایه زیادی نمیخواهد. شاید 10میلیون، ولی بیشتر از سرمایه، هنر و مهارت لازم دارد.
ابزار کارش هم شامل سندان، گیره، چکش، ابزار لحیم و جوش و چند عدد آچار است. تعریف میکند: هزار ابزار جای مهارت را نمیگیرد. تنوره را باید با مهارت جا گذاشت و لحیم کرد.
اندازه مغازه هم از نظر حسینآقا همان 12متر کافی است، مگر اینکه بخواهی درآمدت بیشتر باشد. آن وقت باید در قسمتی از مغازه ابزار یدکی بریزی و دکوری بچینی و چهارتا سماور براق هم زیر نور بگذاری تا بدرخشند. اما مغازه حسینآقا کارگاهی است و فقط تعمیر میکند.
یک مشتری وسط مصاحبه میآید و بهخاطر 5هزار تومان تخفیف اعصابش را بههم میریزد.
او به موقعیت مکانی مغازه در شهر خیلی اعتقادی ندارد. میگوید: کار باید خوب باشد تا آوازهاش دهان به دهان بگردد و مشتری بیاورد. الان من همهرقم مشتری از هرجا، مثلا احمدآباد و وکیلآباد و قاسمآباد دارم.
لابهلای صحبتمان اشارهای هم به سماورهای قدیمی داریم. حسینآقا سماورهای نفتی را از همه بهتر میداند. چون هم چرب است و تنوره سماور خراب نمیشود و هم از نظر او دود سوختن نفت، سم کمتری از سوختن گاز ایجاد میکند و اصلا سوخت نفت در خانه کمضررتر است. درباره چند و چون انواع سماور هم میگوید: سماورهای قدیم، اصیل بود و محکم. مارک سماوری بود به اسم «آل نسب» که خیلی عالی بود. سماورهای قدیم با دست ساخته میشد، ولی سماورهای الان دستگاهی است. ورق نازک را طرح میزنند تا استقامتش بیشتر شود و آب نیکل میدهند تا جلا داشته باشد. حتی همین سماورها هم اگر ضخامت ورق جدارهشان زیاد باشد، خوب است، وگرنه عمر نمیکنند. قدیم سماورها برنجی و مسی بودند و عمر طولانی داشتند و دستکم 30سال کار میکردند.
گویا جنس سماورهای برنجی الان هم برنج نیست و فلزهایی مثل آلومینیوم خشک، سرب خشک و روی با آن مخلوط میکنند تا راحتتر ساخته شود. از نظر حسینآقا اصلا کالاها را طوری میسازند که خیلی کار نکند و مردم کمی پس از خرید، دوباره به فکر خرید یک عدد دیگر بیفتند.
تنورههای الان 2سال بیشتر کار نمیکند و باید عوض شود، اما بیشتر مردم سماور را میاندازند کنار و یکی دیگر میخرند
حسینآقا درباره همقطارهایش و کسانی که هنوز در این شغل ماندهاند، تعریف میکند: تعداد انگشتشماری تعمیرکار سماور در مشهد باقی ماندهاند؛ چندتایی در سهراه کاشانی، چندتا هم در همین طلاب و فلکه شیرمحمد. درمجموع 15تعمیرکار سماور در مشهد هستند که همگی پیر شدهاند و خبری از جوانترها نیست.
حسینآقا فقط 2دختر دارد و پسری ندارد که کارش را ادامه بدهد. از او درباره شاگردی این کار میپرسم. میگوید: یک شاگرد که دل به کار بدهد، سهچهار سال وقت میخواهد تا این کار را خوب یاد بگیرد، اما جوانها و نوجوانهای امروزی اهل این کار نیستند. این کار صبر میخواهد و نسل جوانتر میخواهد زود کار را یاد بگیرد و پول خوب دربیاورد، آن هم بدون زحمت.
سماور از تنورهاش خراب میشود. چون یک طرف آن آتش و طرف دیگرش آب است. حسینآقا میگوید: تنورههای الان 2سال بیشتر کار نمیکند و باید عوض شود، اما بیشتر مردم سماور را میاندازند کنار و یکی دیگر میخرند. چندسال پیش رفتم عراق برای زیارت. چندجا دیدم تلی از سماور روی هم ریخته است؛ سماورهای قدیمی و بااصالت که هرکدام چندین میلیون تومان قیمت داشت. پرسیدم چرا اینها را اوراق میکنید؟ گفتند کسی نیست که تنورهها را درست کند یا نشتی بدنه را لحیم کند، درحالیکه میشد آنها را تعمیر کرد.
حسینآقا میگوید: در خودم میبینم که فقط پنجشش سال دیگر کار کنم و شاگردی هم ندارم که این کار را ادامه بدهد. او کار در روز را بیشتر دوست دارد تا شب. چون عیب و علت سماور در روز بهتر دیده میشود و لحیمکاری و جوش هم با دقت بیشتری انجام میشود. درباره تعطیلی هم گویا هیچ روز هفته تعطیلی ندارد و هرموقع سفارشی داشته باشد، به مغازه میآید. کیفیت کارش آنقدر هست که ادعا میکند: تا حالا کسی سماوری را که من درست کردهام، پس نیاورده است. اوج شلوغی کار او از 40روز قبل عیدنوروز شروع میشود. در دوره شیوع کرونا هم گویا خانهنشینی مردم در این ایام، باعث شده است که کار تعمیرات حسینآقا لطمهای نخورد و درآمدش کمتر نشده است. هرچه هم که باشد و اتفاق بیفتد، آتش زیر سماور روشن است تا خستگی آدمها را بگیرد.