
آقا رضا ۳۵ سال است کام مردم محله گاز را شیرین میکند
هادی تقوی| کمکم روز و شبهای سال۱۳۹۱ با همه خاطراتش سپری میشود و زمستان سرد و سپید جای خود را به بهاری سبز و خرم میدهد. مردم با آب و جارو کردن و خانهتکانی و خرید لباس نو و مایحتاج شب عید از قبیل میوه و شیرینی و آجیل، خود را برای ورود به سال جدید و استقبال از بهار از سفر برگشته آماده میکنند. این موضوع بهانهای شد تا در این روزها به یکی از شیرینیسراهای قدیمی محله گاز مشهد برویم و پای صحبتهای صاحب آن از حال وهوای عید بنشینیم. آنچه میخوانید حاصل این نشست است.
قنادی را از ۸سالگی آغاز کردم
سیدرضا سادات، متصدی شیرینیسرای سادات، بیش از ۳۵ سال است در محله گاز با شیرینیهای متنوع کام مردم را شیرین میکند. اما این مرد ۶۳ ساله که موی خود را در این حرفه سپید کرده، خیلی پیش از راهاندازی مغازهاش سابقه قنادی دارد.
خودش میگوید: از دست دادن پدر در هشتسالگی بار مسئولیت زندگی و تامین معاش خانواده را به دوش من انداخت و باعث ورودم به دنیای کاروکارگری شد. پس از تجربه کوتاهمدت یکیدو حرفه، در قنادی طباطبایی در اطراف حرم مشغول به کار شدم و با پشتکار و علاقه آن را ادامه دادم.
کار و تلاش شبانهروزی، قناد باسابقه محله گاز را در ۲۸ سالگی تبدیل به یک قناد حرفهای میکند: پس از سر و سامان دادن اوضاع خانواده و ازدواج، از قنادی طباطبایی بیرون آمدم و تصمیم به راهاندازی مغازهای گرفتم. به اتفاق یکی از دوستانم به صورت مشارکتی قنادی خود را در سال ۱۳۵۶ در خیابان گاز که تازه آسفالت شدهبود، افتتاح کردیم.
با یکی از دوستانم قنادی را در سال ۱۳۵۶ در خیابان گاز که تازه آسفالت شدهبود، افتتاح کردیم
به اندازه ۷ کارگر امروز کار میکردم
او میگوید: وقتی اینجا را اجاره کردیم، خیلی کوچک بود. خودم در کارگاه که زیرزمین بود، به تهیه شیرینیها مشغول میشدم و شریکم فروشندگی را بر عهده داشت.سادات اضافه میکند: آن موقع اندازه هفتکارگر امروز کار میکردم.
بعد از سهسال ملک این مغازه را خریدم. کارگاه ما کوچک و دستوپایمان تنگ بود. بهمرور زمان توانستم با خرید ملکهای اطراف، مغازه را گسترش دهم که البته در این مسیر شهرداری خیلی مرا اذیت کرد و پنجسالی طول کشید تا پایانکار بگیرم.
شیرینیها بوی نفت میگرفت!
قناد باتجربه محله ما درباره سختیهای شغلش در سالهای اول راهاندازی شیرینیسرا میگوید: آن وقتها ما با نفت کار میکردیم و معمولا شیرینیها بوی نفت میگرفت! از دود و بوی نفت خیلی اذیت میشدیم. وقتی در سال ۶۳ محله گازکشی شد، من ابتکار به خرج دادم و دستگاه فِر نفتی را به گازی تبدیل کردم که دیگر قنادها هم از روی دست من الگوبرداری کردند!
صحبت از ابتدای کار که پیش میآید، او گریزی به قبلتر میزند و ما را با خاطرات خود به روزهای انقلاب میبرد:، چون انقلابی سرسختی بودم، چند بار طرفداران شاه، شیشههای مغازهام را شکستند. زمستان ۵۷ هوا سرد و سوخت کم بود. همسایهها نفت گیر نمیآوردند، زغال میگرفتیم و با یکی از آنها به نام مرحوم قدسی به درِ خانهها میبردیم.
فرصت به ما نمیرسید!
سادات حرفهای زیادی برای گفتن دارد و مدام از گذشتههای خود نکاتی را به خاطر میآورد و بازگو میکند، خاطراتی مانند اینکه روزهای پیروزی انقلاب و ۲۲ بهمن، مردم به سوی مغازه هجوم میآوردند و دیسهای شیرینی را با شوق و اشتیاق میخریدند و در میان جمعیت توزیع میکردند. از او میپرسیم شما خودتان هم شیرینی رایگان توزیع میکردید؟ میگوید: مردم بهقدری هیجان داشتند که فرصت به ما نمیرسید.
از یک ماه قبل شیرینی آماده میکنیم
قناد محله گاز از روزهای عید در قدیم هم حرفها دارد: قبل از انقلاب مردم عیدها را ساده و معمولی برگزار میکردند، اما پس از آن پرشورتر شدهبود؛ ایام عید برای خرید شیرینی بیشتر مراجعه میکردند و مغازه شلوغ میشد. بهویژه نخستین عید بعد از پیروزی انقلاب که ابتدا گفتند عید نداریم ولی بعد اعلام عید شد.
او از تنوع شیرینیها هم میگوید: قبلا بیشتر زبان و گلمحمدی(دانمارکی) مصرف میشد، اما الان تنوع بیشتر شده و شیرینیهای مختلفی داریم. مدیر شیرینیسرای سادات از شیرینی تخممرغی که از زرده تخممرغ و شکر و آرد با سختی خاصی تهیه میشود، به عنوان شیرینی مورد علاقهاش نام میبرد.
از او میخواهم از حال و هوای عید بیشتر بگوید که بیان میکند: شبهای عید اینجا بهقدری شلوغ میشود که برای فروش، دوستان و آشنایان به کمک میآیند. ما از یک ماه قبل شیرینیهایی را که ماندگاری بیشتری دارد، آماده میکنیم؛ مانند شیرینیهای عسلی که هرچه بماند بهتر میشود.
یک ماه قبل از عید شیرینیهایی را که ماندگاری بیشتری دارد، آماده میکنیم
سال تحویل در کلانتری
این قناد قدیمی از لحظات تحویل سال چنین یاد میکند: به خاطر شغلم به جز سالهایی که در نیمهشب سال تحویل میشد، هیچ وقت این لحظات خانه نبودم و معمولا در کنار کارگرها به سر میبردم. یکبار هم لحظه تحویل سال را به خاطر دعوای دو مشتری در کلانتری گذراندم!
سوم خرداد؛ شیرینترین روز
سادات میگوید: تلخترین روزهای کاریام مربوط به روزهای آغاز جنگ تحمیلی و سختیهای آن است. زمانی هم که مرحوم حاجاحمد خمینی از دنیا رفت، با توجه به اینکه نزدیک عید بود، مردم با ناراحتی شیرینی میخریدند.
او اضافه میکند:، اما روزهای خوش و شیرین هم زیاد بوده است که از همه مهمتر، سوم خرداد ۱۳۶۱ سالروز آزادسازی خرمشهر بود. اشغال خرمشهر مردم را خیلی غصهدار کرده بود. وقتی آزادسازی خرمشهر اعلام شد، مردم با شادمانی بسیاری برای تهیه شیرینی مراجعه میکردند. ما معمولا برای اعیاد، زیرسازی (تهیه شیرینی از قبل) داشتیم، اما این پیروزی بسیار شیرین را پیشبینی نکرده بودیم.
از هیچ به همه چیز رسیدم
قناد باتجربه محله گاز که از حرفه شیرین خود بسیار راضی است، میگوید: شغل ما خیلی شیرین است. پولش هم برکت دارد؛ چون با شادی مردم سروکار دارد و خریدار از ته دل پول میدهد. ما در شادی مردم شریک هستیم.سپس اضافه میکند: من زحمت زیادی کشیدم و از هیچ به همه چیز رسیدم.
در جوانی ۱۴ ساعت بدون احساس گذر زمان کار میکردم، چون به کارم علاقه داشتم. اینجا هیچوقت تعطیل نشده و هرکس روزی تعطیل برای این شیرینیسرا پیدا کند، جایزه دارد.این کاسب موفق که اینک ۶ نفر استادکار قناد و ۱۰ نفر کارگر ساده در واحدصنفی او مشغول بهکار هستند، عامل موفقیت خود را درنظرداشتن خدا در کارها بیان میکند و میگوید: وقتی خداوند از انسان راضی باشد، همه چیز درست میشود و دیگران هم از کار او راضی خواهندبود.
* این گزارش یکشنبه، ۱۳ اسفند ۹۱ در شماره ۴۵ شهرآرامحله منطقه ۳ چاپ شده است.