
آقا خودش جواب خواسته بچهها را داد
هرسال که تاسوعا و عاشورا فرامیرسد، محمد صباغ، فعال فرهنگی مسجد آلپیغمبر در محله کوشش، خاطره زیبایی را به خاطر میآورد که سال ۹۹ برایش رقم خورد.
او که کارشناسی حقوق دارد، بهخاطر دغدغه کار فرهنگی تصمیم گرفته است در مسجد آلپیغمبر هم فعالیت داشته باشد. از دوران نوجوانی با فعالیتهایی که روحانی جوان و خوشذوق محلهشان داشت، جذب کارهای فرهنگی شد و حالا خودش تلاش میکند مانند آن طلبه، نوجوانان محلهاش را بیشتر با مسجد مأنوس کند.
خاطره او نیز به همنشینی با همین نوجوانان محله برمیگردد. او معتقد است نیت پاک همین بچهها در آن روز تاسوعا سبب شد خاطرهای بهیادماندنی در ذهن همه ثبت شود.
همفکری در حلقه صالحین
محرم سال۱۳۹۹ محمدآقا برای کودکان و نوجوانان حلقه صالحینی برپا میکرد. آنها قبلاز محرم برای پذیرایی از عزاداران، خود را آماده میکردند. با شروع این ماه، هرشب برای پذیرایی از عزاداران حسینی، پسران به مسجد میآمدند تا درکنار مسئولان مسجد و هیئت، قدمی در این راه بردارند.
نه گرمای هوا و نه جمعیت زیاد عزاداران، هیچکدام مانع از خدمت پسران نشده بود و هرشب با انرژی بیشتری برای کمکرسانی به مسجد میآمدند. صباغ میگوید: از روز اول به بچهها که حدود ۱۰ نفری میشدند، قول دادم که روز تاسوعا به اتفاق هم پیاده به حرم مشرف شویم. بچهها هم از این موضوع استقبال کردند.
پسرها هنوز از گرفتن بستههای تبرکی شگفت زده بودند که اتفاق دوم رخ داد
اما آنها یک درخواست کوچک هم از آقامحمد داشتند؛ «آنها دلشان میخواست از آقا علیبنموسیالرضا (ع) تبرکی داشته باشند. اما نمیتوانستم قولش را به بچهها بدهم. ازطرفی هم دلم نمیآمد ناامیدشان کنم. دوست داشتم هرطور شده خواستهشان را برآورده کنم.»
عنایت خاص در روز تاسوعا
روز موعود، بچهها در مسجد جمع شدند. هنگامیکه صباغ به مسجد آمد از جمعیت بچهها شگفتزده شد که چندبرابر تصور او بود. از طرفی خوشحال بود که جمعیت زیادی برای پیادهروی تاسوعا آمدهاند و از طرفی هم دغدغه داشت که چطور برای این تعداد زیاد تبرکی جور کند. آنها از میدان بسیج به سمت حرم رضوی پیاده به راه افتادند. در راه، روحانی همراهشان با پسرها درباره قیام عاشورا صحبت میکرد.
وقتی به حرم رضوی رسیدند، اذن ورود خواندند و آداب زیارت را به جا آوردند. روحانی که همراه پسرها بود، برایشان روضهای خواند. بعد از زیارت قصد برگشت داشتند که آن اتفاق رخ داد.
صباغ در ادامه میگوید: درحال خروج از حرم مطهر رضوی بودیم که از طرف خادمان برای گرفتن تبرکی دعوت شدیم. اول کمی جا خوردیم. گفتند هماهنگ شده است که به پسرها تبرکی داده شود. خیلی خوشحال شدم. در یک لحظه به ذهنم آمد که این عنایت امامرضا (ع) و صاحب روز تاسوعا، حضرت ابوالفضل عباس (ع) است.
پسرها هنوز از گرفتن بستههای تبرکی شگفت زده بودند که اتفاق دوم رخ داد. آقامحمد تعریف میکند: هنوز در حرم بودیم که مسئولان هیئت تماس گرفتند و برای صرف شام نوجوانهای ما را دعوت کردند. این موضوع همه آنها را سر ذوق آورد. مهمان سفره کرم حضرت ابوالفضل (ع) شده بودند. در ابتدای روز فکرش را هم نمیکردند که به چنین مهمانی پربرکتی دعوت شوند.
صباغ میگوید: آن سال تاسوعا برایم رنگ دیگری داشت. هرچند در سالهای بعدی هم به زیارت امامرضا (ع) رفتیم و پذیرایی هم انجام شد، اما آن سال تعداد زیاد بچهها و خبرهای خوشی که به آنها دادند، رنگوبوی دیگری داشت.
* این گزارش سهشنبه ۱۷ تیرماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۱۸ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.