
اهالی محله رده، صبح را با پیام تازهای شروع کردهاند. چند جملهای که بیبی در کانالش نوشته است، حکایت از شناسایی غریبهای دیگر دارد؛ معتادی به آخرخط رسیده که از کارتنخوابی به تنگ آمده و برای رهایی از مرداب اعتیاد، به حسینیهای مزین به نام علمدار دشت کربلا، پناه آورده است.
برای آنهایی که بیبیزهره قاسمزاده و کارهای خیرش در بیتالعباس (ع) را میشناسند، این پیام، آغاز یک تکاپو برای جورکردن هزینههایی است که به بازگشت یک معتاد به آغوش جامعه منجر خواهد شد.
تجربه بهبودی ۹۶ معتاد در نوزدهماه فعالیت، به درستبودن راهی که این گروه مردمی در پیش گرفتهاند، گواهی میدهد.
وقتی برای انجام کاری مصمم باشی، راهش را هم پیدا میکنی. انجام کار خیر بدون پشتوانه مالی نیز از این قاعده مستثنا نیست. بیبیزهره که درمیان کارتنخوابهای صدمتری، اسماعیلآباد، گلشهر و زرکش به «بیبیبرکت» معروف است، اینجور قواعد را در سالها فعالیت خیرخواهانهاش بهخوبی یادگرفته است. بهویژه وقتی پای آن گروه از بندههای خدا درمیان باشد که به واسطه یک اشتباه، در سراشیبی سقوط قرار گرفتهاند. نه خانوادهای دارند که آنها را با روی باز بپذیرد و نه جامعهای که برای شروع دوباره به آنها اعتماد کند.
بیبی که مدیر و واقف بیتالعباس (ع) است، در اغلب برنامههای توزیع غذا حضور دارد و میان معتادان، چهرهای شناختهشده است. او میگوید: هر هفته مراجعهکننده داریم. میآیند بیتالعباس (ع) و میگویند کمکمان کنید ترک کنیم. خیلیهایشان از معتادهایی هستند که در حاشیه صدمتری و جاهای دیگر، نمکگیر نذریهایی شدهاند که یکشنبهها به نیت امام حسن مجتبی (ع) با کمک اهالی میپزیم.
نخستین کار بیبی و رفقای خیراندیش او، شناسایی خانواده معتاد است. اگر تمکن مالی برای فرستادن او به کمپ نداشته باشند، پای اهالی محله وسط میآید؛ «به اهالی فراخوان میدهیم که بازیافتیهایشان را جمع کنند برای مخارج کمپ.
اینها را میفروشیم و میدهیم به دو کمپی که خانمها و آقایان معرفیشده از طرف ما را با حداقل هزینه، پذیرش میکنند. از آن طرف با کمیته امداد هماهنگ هستیم تا خانواده معتاد را تا چند ماه حمایت کند.
میداند هیچچیز مثل دیدن معتاد بهبودیافته، نمیتواند به مبتلایان درحال ترک، امید بدهد
این حمایتها و مشاورهدادنها، پذیرش معتاد ازسوی خانواده را زیاد میکند. با این چرخه، تا الان فقط یک مورد بازگشت فرد به اعتیاد را داشتهایم و ۹۶ نفر دیگر، پاک هستند. نمونهاش حسین، حمید و قاسم که به جمعمان اضافه میشوند.»
قاسم، چندسالی راه دارد تا رسیدن به چهلسالگی. او مدیر اجرایی یکی از کمپهای ترک اعتیاد خصوصی است. به قول بیبی از جیب میگذارد برای اینکه چهارتا معتاد را به زندگی برگرداند.
او که چندسالی است زندگیاش را روی این کار گذاشته است، میداند هیچچیز مثل دیدن معتاد بهبودیافته، نمیتواند به مبتلایان درحال ترک، امید بدهد؛ نمونهاش رفیقش حسین است که با دیدن او برگشته است سراغ حرفه گچکاری و حمید کهامدیافکار شده است.
قاسم، شغل جور میکند برای معتادان بهبودیافتهای که خانواده آنها را نمیپذیرد؛ مثلا در کمپ، جای خواب و غذای رایگان میدهد و بهازای آن از خدمتشان در آشپزخانه استفاده میکند تا دستکم، مدتی از رفقای ناسالم و محیط سابقشان دور بمانند. توزیع غذا، نوشیدنی و لباس میان کارتنخوابها و کمپها، کارهایی است که برای انجام آن روی کمک قاسم و دوستانش میتوان حساب باز کرد. آنها معتقدند کار اگر دلی و بیچشمداشت باشد، جواب میدهد.
* این گزارش یکشنبه ۲۸ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۱۵ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.