
|به وضعیت جوی و جدولهای این کوچه و پیادهروهای ناهمسطح آن نگاه نکنید. مهرمادر ۲۵، اگرچه تا تبدیلشدن به کوچهای آباد و برخوردار، فاصلهای طولانی دارد، روی دیگر سکه نابرخورداریهای آن، داشتن همسایههای قدیمی و همدلی است که عمر آشناییشان از یک دهه عبور کرده است. آنها درست مثل اعضای یک خانواده و حتی شاید نزدیکتر، با هم نشست و برخاست دارند و با این صمیمیت، روزگارشان را به خوشی سپری میکنند؛ شبیه قدیمهایی که برای خیلیهایمان به خاطرهای دور تبدیل شده است.
پیداکردن همسایه خوشنام و کارراهانداز در این کوچه، کار سختی نیست. یکی از این افراد که در جمع همسایهها محبوبیت دارد، زهرا عباسی است. او خاطرات چهاردهسال سکونتش در مهرمادر۲۵ را مرور میکند و با اطمینان میگوید: ویژگی کوچه ما به باهمبودن همسایههایش است.
او پای ثابت دورهمیهای خانمانه اهالی کوچه به شمار میرود. جمعهای صمیمی و دوستانهای که بهانه برگزاریشان متفاوت است؛ «وقتی میفهمم برای یکی از همسایهها غمی پیش آمده است، فوری خودم را میرسانم، بلکه بتوانم کاری انجام بدهم و تسلای خاطر همسایهام باشم. برای شادیها هم همینطور. آدمی نیستم که همسایههایم را تنها بگذارم.»
او ادامه میدهد: من و همسایهها قرار نانوشتهای داریم؛ اینکه اگر در جریان خبری قرار بگیریم، همدیگر را در جریان میگذاریم. برای این کار، در فضای مجازی گروه پنجاهشصتنفره داریم. هوای همسایههای پابهسنگذاشتهای را هم که اهل فضای مجازی نیستند، داریم و با رفتن به در خانهشان آنها را برای برنامههای دستهجمعی خبر میکنیم.
زهرا خانم عباسی، همسایهای را به ما معرفی میکند که حدود پانزدهسال است او را میشناسد و بین اهالی، به دستبهخیر داشتن معروف است؛ کسی که عضو شورای اجتماعی محله مهرمادر شمالی است و همسایهها او را نه با نام «خانم غفوریان» بلکه ساده و خودمانی، «صغریخانم» صدا میزنند.
او ۲۴سالی میشود که در این کوچه سکونت دارد و حضور در جلسات برای انتقال مطالبات اهالی به مسئولان، بخش زیادی از وقتش را میگیرد، بلکه محله شان آبادتر و مشکلات اهالی، کمتر شود. خانم غفوریان، همسایهای فعال در جلسههای روضه خانگی، مراسم دوره قرآن در عصرهای یکشنبه و ختم صلوات در عصرهای پنجشنبه به شمار میرود؛ جلساتی که گاهی خود در منزلش، بانی برگزاری آن میشود و مثل دیگر اهالی مهرمادر ۲۵ به پرهیز از پذیراییهای تجملاتی، پایبند است. او میگوید: با همه مشغلههایی که هرکس برای خودش دارد، هوای همسایههایی را که ضعیف هستند داریم؛ حتی اگر این ضعف، جسمانی باشد. مثلا موقع خانهتکانی میرویم کمکشان؛ با هم فرش میشوییم، پردهها را باز و نصب میکنیم و ....
غفوریان، از سعیده طاهونچی بهعنوان همسایهای درجهیک یاد میکند؛ کسی که بهخوبی توانستهاست فرزندانش را با آداب همسایهداری بار بیاورد. سعیدهخانم که سیزدهسال است در این کوچه سکونت دارد، میگوید: به پسرانم امیر و امین تأکید کردهام اگر ماشین زیر پایشان است و همسایهای را در کوچه میبینند، ترمز بزنند، احوالپرسی کنند و از مقصد همسایه بپرسند؛ شاید هممسیر بودند و توانستند او را هم دستکم تا مسافتی همراهی کنند.
او ادامه میدهد: اینجا بین همسایهها، قرضگرفتن وسایل رایج است. گاهی همسایهای میآید در خانهام؛ مهمان دارد و دیده است که نفرات با تعداد ظرفهایش جور درنمیآید. پیشدستی، بشقاب و هرچه را لازم داشته باشد، تقدیم میکنم و نگران شکستن یا لبپر شدن ظرفهایم نیستند. سعیدهخانم با لبخند اضافه میکند: تا باشد از این دورهمیها؛ دو روز دنیا ارزش ندارد که آدم برای چنین چیزهای ناقابلی، نه بیاورد.
* این گزارش در شماره ۶۱۴ شهرآرا محله ۳ و ۴ مورخ ۲۱ اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۴ منتشر شده است.