
صدای چرخهای این کارگاه، امید را به زندگی چند زن سرپرست خانوار کوک زده است؛ زنانی که خوشحالند حالا دیگر نیاز نیست دغدغههای هرروزه مالی را در بغضهای مداومشان گریه کنند. هفته گذشته بود که خبر افتتاح کارگاهی، اسباب اشتغال جمعی از بانوان منطقه را فراهم کرد؛ کارگاهی که لبخند را به میهمانی خانه تعدادی از اهالی برده است.
این اتفاق خوش بههمت کسی پاگرفته که پیش از این نیز نامش را با عنوان کارآفرین میشناختند. روبهروی کارآفرینی نشستهایم که همه سرمایه زندگی، از یک عمر پسانداز گرفته تا دو خانه و یک ماشینش را روی این کار گذاشت و بهدلیل نبود حمایتها، زمین خورد، اما کم نیاورد و دوباره با یک «یاعلی» دیگر برخاست و همین مسیر را ادامه داد، اما اینبار در کارگاهی دویستمتری در محله رضائیه که کارش تولید لباسهای پزشکی است.
«غلامرضا مرشدی»، کارخانه تولید پک استریل جراحی و اتاق عمل را حدود چهار سال پیش در شهرک صنعتی ثامن راه انداخت، اما پس از سه سال فعالیت بهدلیل مشکلات مالی ناچار به تعطیلی آن شد. این کارخانه فرصت شغلی خوبی را برای مردم محروم میامی، محلات و مناطق اطراف آن ایجاد کرده بود، بهطوریکه ۱۰۰ نفر مستقیم و ۳۰۰ نفر هم بهطور غیرمستقیم در آن مشغول به کار شده بودند.
او که مسئول کارخانه تولید پک استریل جراحی و اتاق عمل بود و امروز به ایجاد کارگاه کوچک تولید البسه بیمارستانی اکتفا کرده است، درباره تعطیلی کارخانهاش اینگونه توضیح میدهد: «این کار پول در گردش زیادی میخواهد؛ بهخصوص اینکه محل و محصول تولیدی ما نیز باید استریل میبود، اما چون پشتوانه مالی قوی نداشتم، ورشکست شدم.»
این کارآفرین به دو خانه و خودرویی که برای این کار از دست داده، اشاره میکند و میگوید: «همه سرمایه زندگیام را که ۲ میلیارد تومان میشد، روی این کار و باور به اینکه باید کارآفرین باشم، گذاشتم تاجاییکه منی که در سال ۸۵ خودروی کمری سوار میشدم، الان پیاده رفتوآمد میکنم.» او در این مسیر خیلی تلاش کرد تا به نتیجه برسد اما: «پنج ماه از جیب کار کردیم و حقوق کارگران و سایر هزینهها را تامین کردیم تا اینکه کار شکل گرفت و توانستیم بازارمان را داشته باشیم، اما لحظهای که تعاملات با بیمارستانها برقرار شد و همهچیز مهیا بود، سرمایهمان صفر شد و کسی هم کمک نکرد.»
غلامرضا هنوز هم بابت کارخانه بدهکار است؛ «۳۸۰ میلیون وام با برجی ۱۵ میلیون تومان بازپرداخت از میزان گرفتم که تاکنون ۵۸۰ میلیون تومان پرداخت کردهام، اما هنوز ۱۰۰ میلیون تومان دیگر بدهکارم که همین روزهاست خانهام را هم برایش بدهم که این میشود زیان.»
او که از تنها بودن کارآفرینان گلایه دارد، میگوید: «نهتنها هیچکس به کارآفرین کمک نمیکند، بلکه همه میخواهند بهنوعی از او سوء استفاده کنند. درحالیکه باید به آنها وام بلاعوض داده شود تا بتوانند کارشان را توسعه بدهند.» آنها حتی سال گذشته در نمایشگاه مشهد، با وزیر بهداشت صحبت کردند و مشکلاتشان را هم در نامهای به او دادند، اما هیچ اتفاقی نیفتاد، درحالیکه به گفته غلامرضا، آن زمان با ۱۵۰ میلیون تومان کارشان راه میافتاد و ورشکست نمیشدند.
این در حالی است که آنها جزو پنج شرکت تجهیزات پزشکی در مشهد بودند که به کشورهای عراق و افغانستان هم پک بیمارستانی صادر میکردند و از برندهای معروف آنجا بودند؛ «پس از بروز این مشکل، کشور افغانستان به ما پیشنهاد داد که با هزینه و سرمایهگذاری و حمایت همهجانبه آنها کارخانه تولید پک بیمارستانی را در آنجا احداث کنیم، اما بهخاطر شرایط جنگی حاکم بر این کشور، قبول نکردیم.»
همه سرمایه زندگیام که ۲ میلیارد تومان میشد، روی این باور که باید کارآفرین باشم، گذاشتم
اما اینکه چرا او اینبار با پسرش، تصمیم گرفت که همین فعالیت کارآفرینی را در بعدی کوچکتر آنهم در این منطقه دنبال کند، سوالی است که اینگونه به آن پاسخ میدهد: «اینجا را انتخاب کردیم تا مردم محروم این منطقه را با ایجاد اشتغال حمایت کنیم، بهطوریکه در حال حاضر ۹۵ درصد نیروهایمان از همین منطقه جذب شدهاند.»
او با بیان اینکه در همین دو هفتهای که از افتتاح کارگاه میگذرد، ۱۸ نفر بهطور مستقیم و حدود ۵۰ نفر هم غیرمستقیم در آن مشغول به کار شدهاند، تاکید میکند: «این کارگاه تولیدی گنجایش پذیرش نیروی بیشتری را دارد، اما برای توسعه آن نیاز به پشتوانه مالی برای تامین امکاناتی، چون چرخ خیاطی، مواد اولیه، حقوق کارکنان و... داریم.»
یکی از سختیهای کار تولیدی، تاخیر در رسیدن به پول است؛ «وقتی جنس را به مشتری میفروشیم، چهار ماه بعد پول آن به دستمان میرسد که در این فاصله نیاز به سرمایه در گردشی داریم تا بتوانیم حقوق کارکنان را بپردازیم و مواد اولیه برای تولید دوباره داشته باشیم.»
با همه این حرفها آنها برای راهاندازی این کارگاه تولیدی کارآفرینی، نهتنها هیچ وامی دریافت نکردهاند، بلکه هیچ سازمانی هم از آنها حمایت نکرده است؛ «با اندک سرمایه شخصی که داشتم، این کارگاه را راه انداختم بدون حتی یک ریال که از جایی وام بگیرم یا حمایت شوم.» البته او با یک حساب سرانگشتی، مجموع سرمایهدرگردش و ثابتی را که پای این کارگاه کوچک گذاشته است، تاکنون حدود ۱۵۰ میلیون تومان بیان میکند.
او در توضیح اینکه چرا اقدام به دریافت وام کارآفرینی نکرده است، میگوید: «مجوز بهرهبرداری را که گرفتیم، برای دریافت وام کمبهره ثبتنام کردیم و به بانک رفتیم، اما گفتند باید حساب سهماهه با گردش بالا باز کنیم تا پس از پایان این دوره، به ما وام بدهند که این شیوه به درد ما نمیخورد و قیدش را زدیم.».
اما اینکه چرا پس از دیدن اینهمه بیمهری و سختی در این مسیر، باز هم تصمیم گرفته است در نقش یک کارآفرین فعالیت کند، هنوز جای گفتن بسیار دارد؛ «پیش از اینکه اقدام به احداث کارخانه کنم، شرکت پخش اتصالات گاز داشتم که با پسرانم محمد و علی آن را میچرخاندیم، اما چون از اول علاقه به کارآفرینی داشتم، همه سرمایه زندگیام را روی ایجاد کارخانه گذاشتم.»
کارآفرینی تعریفی خاص برای غلامرضا و پسرانش دارد؛ «وقتی میتوانی در ماه مثلا ۱۰۰ نفر را که از قشر محروم و کمدرآمد جامعه هستند، خوشحال کنی، احساس رضایت خاصی دارد که با هیچ کاری قیاسشدنی نیست؛ برای یک نفر که کارآفرینی کنی، بهطور غیرمستقیم دستکم برای پنج نفر کار ایجاد کردهای. هنوز هم به این کار و این حس اعتقاد داریم، اما متاسفانه هیچ حمایتی از سمت مسئولان درمیان نیست.» او در عین حال تاکید میکند: «اگر سرمایه و وام حمایتی باشد، دستکم ۲۰ نفر دیگر را میتوانیم پوشش داده و تیراژ کار را هم افزایش دهیم. اینگونه کار مقرونبهصرفه میشود و از آنطرف میتوان دستمزد کارگران را هم افزایش داد.»
از طرفی این کارآفرین یکی از مشکلات کارگاههای تولیدی را بیمه کارگران بیان میکند و میگوید: «اگر بسیاری از تولیدیها بهصورت زیرزمینی فعالیت میکنند، به این دلیل است که نتوانستهاند کارگرانشان را بیمه کنند؛ چون از سمت هیچ سازمانی حمایت نمیشوند، درحالیکه آنها کارآفرین هستند و باید پشتوانه دولتی داشته باشند.»
با همه این حرفها، غلامرضا مرشدی اعلام آمادگی میکند که در صورت وجود حمایت و اختصاص مکان، دوباره کارخانه سابق را ایجاد کند، اما اینبار با کولهباری از تجربه و سابقه شرکت در همه نمایشگاههای مرتبط و کسب آموختههای بیشتر و با این اطمینان که اینگونه تولیدات در ایران و مشهد، تقاضا و سفارش زیادی داشته و ظرفیت تولید برایش وجود دارد.
«علی مرشدی»، پسر بیستودوساله غلامرضا هم که مدیر این کارگاه تولیدی است، میگوید: «خانوادگی درگیر این کار شدیم، اما وقتی که در کارخانه به مشکل برخوردیم و هیچ حمایتی ندیدیم تا بتوانیم روی پا بمانیم، کمی ناامید شدیم.» با این وجود آنها به قول خودشان، به کارآفرینی و احساس مسئولیتی که در این زمینه داشتند، آلوده شده بودند؛ برای همین دوباره پدر و دو پسر دورهم نشستند و برنامه ریختند تا به جای آن کارخانه، این کارگاه را راه بیندازند. آنها با ۱۲ چرخ خیاطی، یک دستگاه برش پارچه و یک دستگاه ابتکاری خودشان به نام «طاقهبازکن»، چرخ این کارگاه را میچرخانند.
این خانواده کارآفرین، این فضای دویستمتری را با برجی یکمیلیونو ۵۰۰ هزار تومان اجاره کردهاند؛ «البته دو ماه زمان صرف کردیم تا بتوانیم این مکان را برای ایجاد این کارگاه با هزینههای شخصی آماده کنیم که بنا شده است هزینههای صرفشده نیز بهعنوان پول پیشمان محسوب شود. آنها در این کارگاه اقدام به تهیه لباس بیمارستانی میکنند که شامل انواع لباسهای جراحی، بیمار، بلوز، شلوار و تک میشود.
او مراحل کار در کارگاه تولیدی البسه پزشکی را هم اینگونه شرح میدهد: «ابتدا پارچه را برش میزنیم که برای کاهش دادن هزینهها، این کار را خودم انجام میدهم. سپس پارچههای برشزده را بانوان میدوزند و در مرحله بعد، پارچهها نخچین شده و درنهایت هم لباسها در قالبهای ۸۰، ۱۰۰ و ۱۵۰ تایی بستهبندی میشود.»
علی درباره نحوه محاسبه حقوق کارگرها هم اینگونه توضیح میدهد: «کارگرها بهصورت کارمزدی کار میکنند و به ازای هر لباسی که میدوزند، بهطور میانگین ۱۲۰ تومان مزد میگیرند.» آنگونه که او اظهار میکند، کارگرهای حرفهای که دستشان در کار سریعتر است، روزانه بین ۱۰۰ تا ۲۵۰ لباس را تولید میکنند.
بهگفته او، ساعت کار کارگاه از ۷ صبح تا ۱۶ عصر است، اما چون کارگرها بهصورت کارمزدی فعالیت میکنند، اگر فردی بخواهد، میتواند تعداد ساعت بیشتر یا کمتری کار کند. هرچند این کارآفرینان دوست دارند به جایی برسند که توان مالیاش را داشته باشند که همه را بیمه کنند؛ درست مانند زمانی که کارخانهدار بودند.
آنها که درحالحاضر بهطور مستقیم فقط با یک بیمارستان همکاری میکنند، برای فروش تولیداتشان ناچارند ازطریق دلالها اجناسشان را بفروشند؛ «وقتی پشتوانه مالی و سرمایهدرگردش ضعیف باشد، بهناچار باید بهدنبال آنهایی بود که بازه زمانی تسویهحسابشان کوتاهتر است که همان دلالها هستند.»
او برای روشنتر شدن مسئله، به وجود فاصله زمانی چندماهه بین تحویل جنس به مشتریها و نقد شدن دستمزدشان اشاره میکند و میگوید: «برای نمونه بیمارستانی که ما با آن کار میکنیم، پس از چهار ماه هزینه اجناس خریده شده را میپردازد، بنابراین باید در این مدت حقوق کارگران، هزینه مواد اولیه و... را از جیب بدهیم که چیزی حدود ۴۵ میلیون تومان میشود.»
آنگونه که او توضیح میدهد، این رقم فقط برای کار با یک بیمارستان است و هرچه تعداد آنها بیشتر باشد، این مسئله نمود بیشتری پیدا میکند و به سرمایهدرگردش بیشتری احتیاج مییابند تا بتوانند کار را سرپا نگاه دارند.
توضیحات او میرسد به اینجا که: «چون این سرمایه وجود ندارد، تنها راه، معامله با دلالهاست تا بازه زمانی نقد شدن پولمان کمتر شود، بنابراین برای اینکه بتوانیم دست واسطهها را کوتاه کنیم، باید سرمایهدرگردش زیادی داشته باشیم.» بهگفته آنها، برای این کار حداقل به ۵۰۰ میلیون تومان سرمایه در گردش نیاز است.
اما این را که آنها هر لباسی را به چه قیمتی به بازار میدهند، علی پاسخ میدهد: «هر لباسی را به قیمت هزارو ۸۰۰ تومان به دلال میدهیم و درنهایت بیمارستان همان را بین ۵ تا ۱۵ هزار تومان به بیمار میفروشد.» آنها فقط یک خواسته دارند؛ اینکه بتوانند کارآفرین خوبی باشند و در این عرصه بهترین تولیدات را به بازار بدهند و نانی هم سر سفره مردمان محروم این منطقه ببرند؛ البته اگر حمایت شوند.
*این گزارش در شماره ۱۸۴ شهرآرا محله منطقه ۵ مورخ ۵ بهمن ماه سال ۱۳۹۴ منتشر شده است.