کد خبر: ۱۱۹۴۶
۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۰
خانواده غلامیان گوهر را از دل سنگ بیرون می‌کشند

خانواده غلامیان گوهر را از دل سنگ بیرون می‌کشند

حالا نزدیک به دو سال است که خانواده غلامیان در دل مصلای تاریخی مشهد، کارگاه خودشان را دارند؛ کارگاهی کوچک، اما پر از زندگی، که محمد، مریم و پسرشان، حامد، هر روز در آن مشغول تراشیدن سنگ‌ها هستند.

زندگی‌اش از دوران کودکی با سنگ و تیشه گره خورده است. محمد غلامیان در خانواده‌ای به دنیا آمد که هنر گوهر‌تراشی نسل به نسل در آن جریان داشت. به‌همین‌دلیل برادر بزرگ‌ترش، رضا نخستین معلم او شد. وقتی محمد تنها هشت‌سال بیشتر نداشت، رضا دستش را گرفت و او را با دنیای پررمز و راز سنگ‌ها آشنا کرد.

حالا خود محمد کارگاهی کوچک در مجموعه تاریخی مصلی دارد و همراه با همسر و پسرش کار گوهر‌تراشی را در محله مصلی پیش می‌برند. چالش‌ها و سختی‌های زیادی دارند، اما علاقه به سنگ‌ها باعث شده است که ادامه بدهند، لذت تراشیدن سنگ‌های بی‌شکل و بی‌جان. شکل‌دادن، صیقل‌دادن و تبدیل سنگ بی‌شکل به گوهری درخشان!

 

هنری که از کودکی آموختم

مدت‌هاست که مجموعه تاریخی مصلای مشهد و کارگاه‌های هنری‌اش، پناهگاه امن و آرام هنرمندان شهر است. یکی از این کارگاه‌ها کارگاه خانواده غلامیان است. محمد غلامیان متولد سال‌۱۳۵۱ دو سال پیش پا به این کارگاه گذاشت، اما داستان شروع کارش، طولانی‌تر از این است.

هشت سال بیشتر نداشته است که سنگ کوچک عقیق را در دست‌هایش می‌گیرد و این هنر را می‌شناسد. برادر بزرگ‌ترش، رضا او را همراه با خودش به کارگاه گوهرتراشی نزدیک خانه می‌برد تا در روز‌های تابستان و ایام فراغت، هنری بیاموزند و کمک‌خرج خانواده هم باشند. علاقه او به شکل‌دادن به سنگ‌ها در همان روز‌ها شکل می‌گیرد.

رضا بعدتر یک کارگاه کوچک در نزدیکی خانه خودشان در بولوار ولایت اجاره می‌کند و محمد را هم سر کار می‌آورد. کم‌کم تعداد کارگران کارگاه به پنجاه‌نفر هم می‌رسد و یکی‌یکی دستگاه‌های بیشتری به کارگاه اضافه می‌کند.

محمد غلامیان سال‌ها در کارگاه خانوادگی‌شان کار می‌کند. او سال‌ها تلاش می‌کند، بی‌هیاهو و با حوصله. سرانجام در سال ۱۳۹۸ کارگاه مستقل خودش را در همان خیابان راه می‌اندازد. کارگاهی که به قول خودش هر گوشه‌اش بوی عشق به هنر می‌داد.

 

رتبه نخست در گوهر‌تراشی

اما نقطه عطف زندگی حرفه‌ای او، سال ۱۳۹۶ است؛ زمانی که در اولین دوره مسابقات کشوری گوهر‌تراشی در شیراز، مقام نخست را به دست می‌آورد. بعد از این موفقیت، پیشنهاد‌های آموزش هم از‌سوی اداره میراث فرهنگی به سراغش می‌آید و او تصمیم می‌گیرد تجربه‌اش را با دیگران در مجموعه تاریخی مصلی به اشتراک بگذارد.

از آن زمان، آموزش هم بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی‌اش می‌شود. می‌گوید: طی این سال‌ها گوهرتراشان بسیاری را آموزش داده‌ام و حالا هم اگر کسی خواهان باشد، برایش کلاس خصوصی برگزار می‌کنم.

 

خانواده گوهرتراش «غلامیان» زندگی‌شان را وقف این هنر کرده‌اند

 

موفقیت شاگردان بهترین روحیه

او شاگردهایش را به همان سنگ‌هایی توصیف می‌کند؟ که شکل می‌دهد؛ جوانانی که ابتدا بدون هیچ تجربه‌ای وارد کارگاه می‌شوند و بعد هر‌کدام به گوهرتراشی زبده تبدیل می‌شوند.

محمد تعریف می‌کند: بهترین خاطرات کاری من در این سال‌ها برمی‌گردد به هنرجوهایم. تعدادشان زیاد نبوده، اما همان‌ها به من انگیزه ادامه‌دادن می‌دهند.بار‌ها پیش آمده است که سال‌ها بعد شاگرد‌های قدیمی‌ام به من سر بزنند، از کار و بارشان بگویند. اینکه حالا کارگاه راه انداخته و از قبل همین شغل صاحب خانه و خانواده شده‌اند. وقتی اینها را از زبانشان می‌شنوم، تمام سختی کم‌توجهی‌ها و نامهربانی‌ها با هنرمندان از تنم بیرون می‌رود.

 

چرخه گوهر‌شدن سنگ خام

از او می‌خواهم مراحل گوهرتراشی را توضیح بدهد. با دقت و حوصله مرحله به مرحله جزئیات کار را می‌گوید: گوهرتراشی هنر تراشیدن سنگ‌های قیمتی یا نیمه‌قیمتی است؛ سنگ‌هایی که قرار است روی طلا، نقره و... سوار شوند.

سنگ بی‌شکل پروسه‌ای طولانی را طی می‌کند تا بی‌نقص و زیبا شود. ابتدا سنگ را برش می‌زنند و قسمت‌های بدون رگه و خالص آن را جدا می‌کنند. بعد با دستگاه محک به آن شکل می‌دهند. هنگام تراشیدن، آب روی سنگ جاری می‌شود تا سنگ گرم نشود و گرد‌وخاک بلند نشود. بعد سنگ شکل‌گرفته را با صمغ به سر یک چوب مخصوص می‌چسبانند و دوباره با صفحه‌ای که تراشه‌های الماس دارد، تراش می‌خورد تا جلا پیدا کند. بعد هم سنباده می‌خورد. آخرین مرحله هم پولیش سنگ است و گوهر می‌تواند روی گردنبند، انگشتر و... سوار شود.

 

خانواده گوهرتراش «غلامیان» زندگی‌شان را وقف این هنر کرده‌اند

 

دورهمی کار و زندگی خانواده گوهرتراش

مریم محمدزاده، همسر او حالا تراش سنگ‌ها را انجام می‌دهد، هرچند که می‌تواند به‌تنهایی صفر‌تا‌صد کار را انجام بدهد. عشق و علاقه به گوهر‌تراشی را محمد غلامیان در دل او انداخته است. مریم، پس‌از ۱۰‌سال زندگی مشترک، تصمیم گرفت این هنر را از همسرش یاد بگیرد. با حوصله و عشق، قدم به قدم کنار محمد ایستاد تا امروز که می‌تواند تمام مراحل کار را مثل یک استاد تمام عیار انجام بدهد.

گوهرتراشی هنر تراشیدن سنگ‌های قیمتی یا نیمه‌قیمتی است؛ سنگ‌هایی که قرار است روی طلا و نقره سوار شوند

حالا نزدیک به دو سال است که این خانواده، در دل مصلای تاریخی مشهد، کارگاه خودشان را دارند؛ کارگاهی کوچک، اما پر از زندگی، که محمد، مریم و پسرشان، حامد، هر روز در آن مشغول تراشیدن سنگ‌ها هستند.

 

هر سنگی سختی خودش را دارد

عشق بی‌پایان به کار باعث شده است محمد غلامیان مهارت خارق‌العاده‌ای در کارش پیدا کند. حالا هر سنگی که به دستش می‌رسد، انگار سر تسلیم فرود می‌آورد.

از فیروزه و عقیق گرفته تا سنگ‌های سخت‌تر، هر کدام ابزار و تکنیک مخصوص خود را می‌طلبند. او با لبخندی، از هنر و تخصصش می‌گوید: حالا می‌توانم چشم‌بسته سختی و نرمی سنگ‌ها را تشخیص بدهم و هر سنگ سرسختی را رام کنم.

مریم محمدزاده ادامه حرف‌های همسرش را می‌گیرد و می‌گوید: وقتی سنگ را در مشت می‌گیری، تمام آرامش و سکوتش به تو منتقل می‌شود. به نظرم این کار اعتیاد دارد و تو از یک جایی به بعد دیگر نمی‌توانی از آن دل بکنی. حالا اگر یک روز به کارگاه نیاییم، انگار روزمان شب نمی‌شود.

برای آنها، کار فقط کار نیست؛ بخشی از زندگی و روحشان شده. سکوت سنگ‌ها، زبان مشترک این خانواده‌ی هنرمند است.

 

ادامه‌ی راه، با نسل جدید

هنر در خانواده غلامیان یک میراث زنده است. حامد، پسر این خانواده، متولد ۱۳۸۵ حالا در‌کنار پدر و مادرش یک گوهرتراش حرفه‌ای شده است. از همان کودکی، دست در دست پدر، چم‌وخم این هنر ظریف را یاد گرفته‌است.

محمد غلامیان با افتخار انگشتر‌هایی را که حامد ساخته نشان می‌دهد؛ انگشتر‌هایی که با ظرافت و دقتی مثال‌زدنی تراش خورده‌اند.

حالا این خانواده کوچک، دو نسل هنری را در دل کارگاهشان جا داده‌اند؛ نسلی که با صبر، عشق و مهارت، سنگ‌های سخت را به درخشش و زندگی تبدیل می‌کنند.

 

خانواده گوهرتراش «غلامیان» زندگی‌شان را وقف این هنر کرده‌اند

 

گوهر‌هایی که گاهی خطرناک‌اند

کار با سنگ، زیبایی‌های زیادی دارد، اما سختی‌هایش هم کم نیست. مریم محمدزاده توضیح می‌دهد که برخی سنگ‌ها، مثل مالاکیت، سمی هستند و گرد ناشی از برش آنها می‌تواند آسیب‌های جدی به ریه‌ها وارد کند.

تراژدی دردناک خانواده غلامیان اینجا رقم می‌خورد. رضا غلامیان، برادر محمد، دو سال پیش بر‌اثر مشکلات ریوی ناشی از همین کار از دنیا رفت. محمد با صدایی آرام می‌گوید: یک گوهرتراش همه این سختی‌ها را به جان می‌خرد، چون عاشق این هنر است.

 

گوهرتراشان حمایت نمی‌شوند

آرامش و سکوت مصلی گاهی آزاردهنده می‌شود. محمد غلامیان با لحنی آرام، اما پر از دغدغه در‌این‌باره می‌گوید: اینجا می‌توانست یک بستر عالی برای فروش هنر هنرمندان باشد، اما کسی اینجا را نمی‌شناسد. هیچ تبلیغاتی انجام نشده است.

هیچ جای دنیا هنر سنگ‌تراشان ایرانی را ندارد، اما مجوز‌های صادرات به‌سختی صادر می‌شود 

بیشتر فروش آنها از‌طریق صفحه‌های مجازی‌شان انجام می‌شود. صادرات هم وضعیت خوبی ندارد. محمد با تأسف ادامه می‌دهد: ما قطب سنگ عقیق قرمز در کشور و حتی کشور‌های همسایه هستیم. هیچ جای دنیا هنر سنگ‌تراشان ایرانی را ندارد، اما مجوز‌های صادرات به‌سختی صادر می‌شود و حمایتی هم از هنرمندان نمی‌شود.

 

مصلای تاریخی، فضایی آرام، اما ناشناخته

هر‌از چندگاهی بازدید‌کننده‌ای در ساختمان مصلای تاریخی مشهد قدم می‌زند. اینجا حال و هوای خاصی دارد. راهروهایش پر از کارگاه‌های کوچک هنری است؛ از نقاشی و سفال‌سازی گرفته تا گوهر‌تراشی. وقتی در این فضا قدم می‌زنی، بیشتر از همه برق سنگ‌های رنگارنگ کارگاه محمد غلامیان از دور نگاهت را جذب می‌کند.

محمد با شوق، کارش را برای بازدیدکنندگان توضیح می‌دهد. از چگونگی استخراج سنگ‌ها، تا فرایند دقیق تراش و پرداخت نهایی. آرامشی که در فضای کارگاه جاری است، انگار به خود خانواده هم منتقل شده است. هر سه نفر آرام‌اند، کم‌حرف، اما پر از عشق به کاری که انجام می‌دهند.

 

* این گزارش دوشنبه ۸ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۲۰ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44