
راهله سرادار| در تقویم نیکوکاری مشهد، سال ۱۳۹۲ با تولد مؤسسهای گره خورده که نامش، تداعی گر سخاوت خورشید است؛ «میزبانان خورشید». با این حال افراد کمی میدانند که این مؤسسه، ریشه در همتی زنانه دارد. گروهی از بانوان نیکوکار مشهدی با نام «حامی» دور هم جمع شدند تا بذرهای اولیه این نهال امید را بکارند.
برنامه از همان روز اول این بود که هزینه دارو و درمان بیماران نیازمند را تأمین کنند، تا هیچ بیماری به دلیل فقر، از حق حیات محروم نماند. همچنین تمرکز ویژهای داشته باشند بر حمایت از بانوان نیازمند، به ویژه زنان سرپرست خانوار و کودکان بیمار. الان نیز بر سر همان میثاق و پیمان هستند، حتی هر هفته دور هم جمع میشوند تا هم گزارش از فعالیت هفتگی خود بدهند و هم موارد حمایتی را مطرح کنند.
دورهمی آخر میزبانان خورشید فرصتی دست داد تا با برخی از این میزبانان آشنا شوم. از جمله با دو نفر از سه خواهر «کلاهان» که سال هاست نامشان با کمک به بیماران نیازمند گره خورده است. فریده، فتانه و فهیمه کلاهان، دختران مرحوم حاج محمود کلاهان، مردی که در تمام مدت گفت وگوی ما از او و نیکی هایش یاد میشد، در طبقه اول یکی از ساختمانهای خیابان کوهسنگی و در دفتر کاری که تمام دیوارهای آن پر از تابلوهای تکریم و قدردانی نهادهای مردمی و دولتی بود، میزبان ما بودند.
البته فهیمه میزبان غایب جمع بود. در حین این گفتوگو، ذهنم مشغول این بود که همه قصهها از یک جایی شروع میشوند، ولی قصه خواهران کلاهان از جایی شروع میشود که یک زندگی تمام میشود.
فریده، دختر بزرگ مرحوم کلاهان که ساکن آلمان است و برای انجام برخی امور خیرخواهانه به ایران آمده، با این جملات شروع کرد: «با رفتن پدر بر اثر بیماری سرطان در سال ۹۱، خلأ بزرگی در زندگی مان حس کردیم. گرچه با تمام توان برای درمانش تلاش کردیم، ولی تقدیر بر این بود که از میانمان برود. بعد از او، انگار بخشی از وجودمان را گم کرده بودیم.»
به یاد سعدی که حکمتش همیشه الهام بخش است، رو به خواهران کلاهان میگویم: «نام نیکو گر بماند ز آدمی، به کزو ماند سرای زرنگار!»
فتانه کلاهان که عضویت اکثر شوراهای مشارکت بیمارستانهای مشهد را دارد هم همین نظر را دارد: «درست است. پدر همیشه میگفتند بهترین میراثی که میتوان برای فرزندان گذاشت، نام نیک است و ما دیدیم که چطور نام نیکش، بعد از رفتنش هم، همچنان زنده است. فراموش نمیکنم زمان تشییع پیکر پدرم حدود پنجاه یتیم زیر تابوت پدرم جمع شده بودند و برای او گریه میکردند و ما آنها را اصلاً نمیشناختیم. بعدها فهمیدیم این بچهها زیر نظر مؤسسهای بودند که پدر از آنها حمایت میکرد. همان موقع بود که تصمیم گرفتیم مسیر پدر را ادامه دهیم.»
از آنها پرسیدم چرا از بین فعالیتهای متعدد نیکوکارانه، فقط در بخش سلامت ورود کردهاند؟ فریده پیش قدم میشود و میگوید: «اعتقاد من این است که همه ما از بیماری دیگران غمگین و دلتنگ میشویم. پدرمان هم از بیماری سرطان رنج میبرد و ما این موضوع را با تمام وجود درک و حس کردهایم؛ بنابراین دوست داریم به دیگران کمک کنیم به ویژه اگر فردی که سلامتی اش به خطر افتاده است نیاز مالی هم داشته باشد یعنی هم درد جسمی داشته باشد و هم درد روحی را تحمل کند و به دلیل شرایط نامناسب مالی خواسته باشد از درمان محروم شود.»
فتانه نیز توضیح میدهد: «ما حتی زمانی که پدر زنده بودند، در حد خودمان، البته کمتر از الان، به دیگران کمک میکردیم. مثلا بستههای معیشتی آماده میکردیم، اما بعد از فوت بابا، به طور گستردهای وارد حوزه درمان شدیم.»
به خوش نامی مرحوم کلاهان در میان بازاریان قدیمی لوازم خانگی که اشاره میکنم، فتانه کلاهان ما را یاد قصههای مردی میاندازد که نامش در بازار و صنعت با کار خیر گره خورده بود: «پدر مؤسس کارخانه طوس چینی بودند حدود سالهای ۶۳ و در جوانی لوازم خانگی داشتند در خیابان خسروی مشهد. پدر از صفر شروع کرده بودند و با زحمت و نان حلالی که به دست آورده بودند، به دیگران کمک میکردند».
پدر همیشه میگفتند بهترین میراثی که میتوان برای فرزندان گذاشت، نام نیک است
فتانه به فعالیتهایی که بعد از فوت پدرشان همراه با دو خواهر دیگر انجام دادند اشاره میکند: «بابا پرورشگاهی در بولوار دلاوران ساختند و هر سال حدود ۱۰۰ زندانی را آزاد میکردند. سال۷۸ وارد گروه دوستداران دانشگاه شدند که دکتر بهرامی مسئولیت آن را بر عهده داشت و از آن زمان وارد حوزه درمان و خدمات مربوط به آن شدند. من و دو خواهرم از همان سال اول بعد از فوت بابا، کارهایی که او انجام میداد از درآمد شخصی و بدون دریافت کمک از دیگران ادامه دادیم.
ابتدا یک حساب مشترک باز کردیم و با مقداری نقدینگی که داشتیم، فعالیت خود را در حوزه درمان آغاز کردیم. از تهیه تجهیزاتی مانند دستگاه اکو در بیمارستان دکتر شیخ شروع کردیم و سپس وارد حوزه ساخت مراکز درمانی شدیم. ما از بیماران پروانهای، دیابت و اوتیسم نیز حمایت میکنیم. همچنین در حوزههایی مانند آزادی زندانیان، بهزیستی و آموزش وپرورش فعالیت داشتهایم.»
آنها از برخی مراکزی که طی این سالها به نام حاج محمود کلاهان بنا کردهاند، میگویند: «یکی از این مراکز، ساخت آی سی یو کلاهان با ۷۰۰ متر زیربنا در بیمارستان قائم (عج) بود که با ۲۴تخت مجهز کردیم. این مرکز در ابتدا یک خرابه بود که ما از بنیاد گرفتیم و سپس آن را بازسازی کردیم. بعد، طب کار کارگران شهرک صنعتی و اورژانس ۱۱۵ را در بیمارستان طالقانی ساختیم و به آمبولانس و وسایل مجهز کردیم.»
همه میدانیم که دل کندن از مال دنیا برای خیلیها سخت است. اما خواهران کلاهان بعد از فوت پدرشان تصمیم گرفتند قبل از اینکه خود بهرهمند شوند، مردم شهر را بهرهمند کنند. وقتی از آنها پرسیدم چه انگیزهای دلیل این کار شد، فتانه و فریده بدون مکث جواب دادند: «به عشق پدرمان.»
فتانه اضافه میکند: «ما سه دختر تمام زندگیمان بابا بود و او را خیلی دوست داشتیم و به هر دری میزدیم که نگهش داریم، اما متأسفانه درمان جواب نداد. وقتی او را از دست دادیم، از لحاظ روحی بههم ریخته بودیم. با ادامه راه پدر احساس میکنیم که او خوش حال است و همین آراممان میکند.»
از فریده پرسیدم شما یک زنجیره خیر درست کردید. این تصمیم خودتان بود یا خواست حاج محمود؟ او در جواب میگوید: «بابا میگفت دوست دارم شما بعد از من کارهای خیر بکنید، اما نمیگویم باید این کار را انجام دهید، چون کار خیر اجباربردار نیست. اگر دوست داشتید این کار را انجام دهید تا فرزندانتان هم دنباله رو شما باشند.»
مسئولیت اجتماعی که خواهران کلاهان بر دوش دارند، ناگزیر با میزان همراهی خانواده، به ویژه همسران و فرزندان، ارتباط مستقیمی دارد به ویژه کسانی که شاید بیش از هر فرد دیگری حق داشته باشند گاهی لب به اعتراض بگشایند.
با این حال، فریده با قاطعیت این فرضیه را رد میکند: «اصلا این طور نیست و حتی اگر ما بخواهیم دست از این کارها بکشیم، همسر و فرزندانمان کنارمان هستند و کمک هم میکنند.»
فتانه هم میگوید: «نه اصلا. ما حتی از مادر هم کمک نمیگیریم. ما سه خواهر، فقط و فقط اندازه جیب خودمان برای کارهای خیرمان خرج میکنیم.»
فعالیتهای خیرخواهانه، عرصهای سرشار از همدلی و نوع دوستی است، اما این به معنای مصون بودن آن از چالشهای اجتماعی نیست. چه در مقام نیکوکار، چه مددکار اجتماعی و چه خیر، فعالان این حوزه با موانع متعددی روبه رو میشوند؛ از نگرشهای سنتی گرفته تا تبعیضهای آشکار و پنهان و کمبود منابع. اما برای زنان، این مسیر اغلب پرپیچ و خمتر است.
ما سه خواهر، فقط و فقط اندازه جیب خودمان برای کارهای خیرمان خرج میکنیم
از فریده و فتانه پرسیدیم، آیا آنها نیز در این راه با چنین چالشهایی مواجه شدهاند؟ فریده با اشاره به مدیریت این امور و تعهدهایی که به همراه دارد میگوید: «ما بنیاد نداریم، خیریه نداریم و مؤسسه نیستیم و با مردم هم ارتباط نداریم. متأسفانه برخی شماره حساب میدهند تا بقیه هم پول بریزند، اما ما با این کار مخالفیم.»
فتانه نیز به تجربه هایش در این باره اشاره میکند: «بعضی مواقع یک ناهماهنگیهایی از طرف مقابل به وجود میآید. یا مثلا برخی مواقع یک مسئولی با انجام کار خیر مخالف است که جلوی کار را میگرفت، اما سعی میکردیم که حلش کنیم.»
او در ادامه از تجربهای گفت که در آن، به دلیل آنچه «ناحقی» خواند، از ادامه یک پروژه مهم به عنوان مجری، استعفا دادهاند. روایتهای آن ها، تصویری از چالشهای پیش روی زنان در عرصه فعالیتهای خیرخواهانه ترسیم میکند؛ مسیری که نه تنها نیازمند قلبهای مهربان، بلکه ارادهای پولادین برای غلبه بر موانع است.
فعالیتهای خیرخواهانه نیز در دنیای امروز باید با مدل زیست بشر هم خوان و مفید باشد تا چرخه فعالیتهای خیریه ادامه پیدا کند. در این راستا، شیوه فعالیت خواهران کلاهان به شکلی است که نه تنها گرهی از کار دیگران باز کرده است که باعث زنده ماندن چرخه خیر نیز میشود.
«ما قبل از هر اقدام خیریهای، با مدیریت و شورای بیمارستان مشورت میکنیم. این مشورت به ما کمک میکند تا اقداماتی را آغاز کنیم که نه تنها مؤثر و کارساز باشد، بلکه الهام بخش دیگر خیران نیز شود. معمولا هر اقدامی را که شروع میکنیم بقیه خیران هم میآیند و بخشهای دیگر را انجام میدهند. به طور مثال، در پروژه احداث اورژانس کلاهان، یکی از خیران به ما پیوست و پس از مشورت با ما، وقتی متوجه رضایت ما از روند کار شد، اقدام به تأسیس بخش کلیه و دیالیز کرد.»
وقتی صحبت از خاطراتی میشود که حین انجام کارهای نیکوکارانه دارند، از طرح «یا ضامن آهو» نام میبرند: «پدر همیشه اقدامهای خیری را که انجام میداد پنهان میکرد و هیچ گاه به ما نمیگفت که در پس پرده اقدامات بزرگی، چون طرح «ضامن آهو» قرار دارد.
در یکی از شبهای عید فطر، خبری از تلویزیون پخش شد که ما را شوکه کرد: «به همت یک خیر نیکوکار و با نام طرح ضامن آهو زندانیانی آزاد شدهاند.» و هیچ گاه نمیدانستیم که خود پدر همین خیر نیکوکار است. در آخرین لحظات زندگی اش، ما سه دخترش در کنار او بودیم که او با تمام وجود شهادتین را گفت و آخرین کلمهای که به زبان آورد "یا ضامن آهو" بود.»
فعالیتهای نیکوکارانه خواهران کلاهان در طول بیش از سیزده سال گذشته دستاوردهای قابل توجهی به همراه داشته است و در این مسیر حسهایی را تجربه کردهاند که در هیچ فرایند دیگری، به ویژه در عرصه مال اندوزی، محقق نمیشود.
فتانه در همین باره از این حسهای شیرین میگوید: «ما با مردم ارتباط مستقیم نداریم، اما غیرمستقیم دیدهایم که مردم خیلی دعا میکنند و برای ما خدابیامرزی میفرستند. حتی یک دفعه مادری که بچه کوچکش را در آی سی یو بیمارستان قائم (عج) بستری کرده بود، با اصرار از مسئولان آی سی یو تلفن ما را گرفت و با من صحبت کرد.
او در حال گریه، از ما تشکر میکرد و خوش حال بود که جایی وجود دارد که به کودکش رسیدگی میکنند. چون آی سی یو بیمارستان قائم (عج) عمومی است و واقعا کارساز شده است. همین دعاهایی که مردم برای ما میکنند، باعث خوش حالی مان میشود که توانستهایم در التیام دردهایشان کمی مؤثر باشیم.»
توصیههای خواهران کلاهان در مسیر تجربیاتشان میتواند چراغ راهی برای بانوانی باشد که میخواهند تغییرات مثبتی در زندگی نیازمندان به خدمات درمان ایجاد کنند. فتانه با بیان اینکه خانمها هنوز هم کمی ترس دارند، اما وقتی میبینند که ما این کارها را انجام میدهیم، جرئت پیدا میکنند و جلو میآیند، توصیه میکند: «در ابتدای مسیر شاید نتوانید بر بسیاری از چالشها غلبه کنید، اما با صبر و عشق، مشکلات را حل کنید و دلسرد نشوید.»
فریده نیز تأکید میکند با تحقیق در حوزهای که میخواهید کار خیری انجام دهید، وارد شوید: «ما خودمان در ابتدای راه بسیار تند رفتیم و دستگاهی برای بیمارستان خریدیم که تا مدتها در بیمارستان استفاده نشد. این موضوع ما را ناامید نکرد تا اینکه بالاخره آن را وارد چرخه استفاده کردیم. سعی کنید به گونهای وارد حوزه کارهای خیر شوید که درگیر مسائل حاشیهای نشوید و گرفتار نگردید. به عبارتی، حتما درباره روال حقوقی اقدامات خود مشورت بگیرید و آن را بررسی کنید.»
دگردوستی و همدلی این خواهران، کلامی از امام صادق (ع) را به خاطر میآورد که میفرمایند: «کسی که کار خیری انجام میدهد و مالی در راه خیر هزینه میکند، از کسی که جانش را در این راه فدا میکند، کم ارزشتر نیست.»
* این گزارش دوشنبه یکم اردیبهشتماه ۱۴۰۴ در شماره ۱۵۹ شهربانو در روزنامه شهرآرا چاپ شده است.