فرهنجی| همزمان با برگزاری جشن نیکوکاری، بنیاد خیریه دکتر سیدرضا خطیب در هتل فردوسی دهمین جشن تاسیسش را برگزار کرد. این مرکز با هدف ارائه خدمت به نیازمندان، شروع به فعالیت کرده و تاکنون ۷۵۰ خانوار را تحتپوشش دارد.
خوب است بدانید دکتر خطیب ساکن آمریکاست و سالی یکبار به ایران میآید تا بین دانشآموزان نخبه تحتپوشش مرکز باشد و از نزدیک با آنها دیدار کند (البته به گفته دکتر از آنها بهخاطر اینکه خوب درس میخوانند تشکر کند.)
دکتر سیدرضا خطیب سال ۱۳۰۹ در منطقه ما بهدنیا آمده است. نام دبستانی را که در آن درس خوانده به یاد نمیآورد، اما دوره دبیرستانش را در مدرسه فردوسی گذرانده است. در همان دوران تصمیم میگیرد جراح مغز بشود. سال اول دانشگاه را در مشهد میگذراند، سپس برای ادامه تحصیل به تهران میرود. از آنجا هم برای گرفتن تخصص راهی آمریکا میشود. سرانجام بهعنوان رئیس انجمن مغز و اعصاب در آمریکا میماند.
-چه شد فکرتان به سمت جراحی مغز رفت؟
هیچوقت یادم نمیرود. ۱۷ سال بیشتر نداشتم. در بیمارستان امام رضا بودم که رئیس شهربانی مشهد را بیهوش به بیمارستان آوردند. بر اثر صدمهای که به سرش وارد شده، خونریزی مغزی کرده بود. پزشکان هرچه تلاش کردند، نتوانستند او را زنده نگهدارند و در نهایت بعد از دوروز فوت کرد. در آن زمان پزشکان گفتند اگر کسی بود که میتوانست او را عمل کند، صددرصد زنده میماند. از همانجا تصمیم گرفتم جراح مغز شوم تا بتوانم جان دیگران را نجات بدهم.
-چه چیزی باعث شده از آمریکا به مشهد بیایید و در اینجا خیریه تاسیس کنید؟
در آمریکا بنیاد خیریهای برای کودکان جنگ دارم. وقتی با خودم فکر کردم دیدم چرا من که مشهدی هستم و از دستم برمیآید کاری برای همشهریانم نکنم؟! همین فکر باعث شد تا خانه پدریام را تبدیل به خیریه کنم. البته قسمتی از آن را هم برای تامین هزینههای خیریه هتل آپارتمان و درمانگاه ساختیم. این درمانگاه در بخشهای عمومی، تخصصی و دندانپزشکی فعالیت میکند.
۱۷ سال بیشتر نداشتم که رئیس شهربانی مشهد را به دلیل صدمه به سر بیهوش به بیمارستان آوردند
-به هر مددجو تا چه اندازه کمک میکنید؟
ما بهصورت نقدی به مددجویانمان کمک نمیکنیم. هرکس که اعلام نیاز کند، گروه مددکاری ما تحقیقات لازم را انجام میدهد و درصورت اطمینان از نیاز فرد، هزینههای درمان او را پرداخت میکنیم. همچنین به خانوادههایی که نیازمند هستند، هر ۴۵ روز خواروبار ازجمله برنج، روغن، گوشت، ماکارونی، رب، قند و چای میدهیم. شب عید و اول ماه رمضان نیز به آنها خواروبار میدهیم.
-آن طورکه در جلسه مطرح شد، شما به بیماران درمانناپذیر هم کمک میکنید. چگونه آنها را شناسایی میکنید و این کمکها بهچه صورت است؟
این مرکز با بیمارستانهای متعدد همکاری میکند و در حال حاضر بیمارستان امید، طرف قرارداد ماست. آنها بیماران نیازمند را به ما معرفی میکنند و ما اندکی از هزینههای آنها را میپردازیم. ما با شرکتهای مسافربری قرارداد داریم و به بیماران شهرستانی در هزینههای رفتوآمد کمک میکنیم.
-در حال حاضر چند خانوار تحتپوشش دارید؟
در حال حاضر ۷۵۰ خانوار تحتپوشش ما هستند که در مجموع ۳ هزارو ۳۰۰ نفر میشوند.
-ممکن است درباره این مراسم بیشتر توضیح دهید؟
از سال ۱۳۸۷ به این فکر بودم که برای دانشآموزان نخبه سرمایهگذاری کنم تا آنها به آنچه لیاقت دارند، برسند. دانشآموزان ممتاز ما در حال حاضر ۵۶ نفرند که ۱۵ نفر دانشجوی کارشناسی و تعدادی از آنها دانشجویارشد هستند. این بنیاد همه هزینههای تحصیلی
دانشآموزان ممتاز در هر مقطعی را میپردازد. این مراسم نیز بهخاطر بچهها، سالی یکباربرگزار میشود تا همه دور هم جمع شویم و گفتگوکنیم.
-این افراد تا چهزمانی تحت پوشش شما هستند؟
در این مرکز فرمهای مددجویان هر سال بازنگری و بهروز میشود. آنهایی که تواناییهای لازم را به دست آوردهاند یا کودکانی که به سن کار رسیدهاند، توسط مرکز برایشان کار پیدا میکنیم و آنها را با کمک مرکز سروسامان میدهیم تا از چرخه مرکز بیرون میروند و گروه دیگری وارد آن میشوند.
-دکتر خطیب، درباره تأسیس «هاسپس» که در چند سال آینده قصد تاسیس آن را دارید، توضیح میدهد؟
در بیشتر کشورهای جهان، مراکزی وجود دارد که بیمارانی که از درمان آنها قطعامید شده، در آنجا نگهداری میشود. اگر بخواهم بهتر بگویم، مرکز نگهداری از بیماران درمانناپذیر برای مرگی آبرومند است تا بیماران کمتر درد بکشند که به امید خدا این مرکز هم کنار خیریه و هتلآپارتمان ساخته میشود و تصور میکنم دو تا سه سال دیگر به بهرهبرداری برسد.
از دکتر درباره دوستان قدیمی و محلهشان میپرسم که ایشان تلاش میکند که آنها را بهیاد بیاورد و درنهایت یادی از دکتر پارسا، دکتر ثامنی، دکتر علوی، دکتر شاهینفر، دکتر بیرجندی و دکتر اعتمادرضایی میکند.
دکترخطیب در ابتدای سخنرانیاش از تمام دانشآموزان و دانشجویان بهخاطر اینکه خوب درس میخوانند، تشکر میکند و ادامه میدهد: «تحصیلاتتان را خوب انجام دهید. اگر احتیاج داشتید بهجای دیگر یا کشور دیگر بروید، خطیب هزینه شما را میدهد. اگر اختراعی داشتید که خواستید آن را به همه ارائه بدهید، دکترخطیب از نظر مالی شما را کمک میکند. اگر کتابی نوشتید که دیگران میتوانند آن را مطالعه کنند، دکتر خطیب به شما کمک خواهد کرد. ما اینجا هستیم تا به شما کمک کنیم.»
او آنقدر این جملات را صادقانه و با عشق میگوید که به دل مینشیند و تمام بچهها با عشق و علاقه به او نگاه میکنند. هنگامیکه سخنرانیاش تمام میشود، یکی از افراد حاضر در مراسم، توجهم را به خود جلب میکند.
او آنقدر محو دکتر شده است و پیاپی از او عکس میگیرد که متوجه هیچ اتفاقی در اطرافش نیست. محبت و علاقه را بهراحتی میتوانستی در این محیط صمیمانه احساس کنی.
به سراغ تعدادی از دانشآموزان نخبه که ازسوی دکتر خطیب حمایت میشوند، میروم و با آنها به گفتوگو مینشینم.
باران. الف، دانشجوی سال سوم مدیریت بازرگانی میگوید: پدرم معلول جسمیحرکتی است و نمیتواند کار کند. مخارج زندگی را مادرم با خیاطی فراهم میکند، اما حالا نمیتواند. ما خانوادهای پنجنفره هستیم که زندگیمان با یارانههایی که پرداخت میکنند، میگذرد. دوسال است که با این بنیاد آشنا شدهایم و خانواده ما را تحت حمایت خود قرار دادهاند. اگر بخواهم احساسم را در یک جمله به دکتر بیان کنم، میگویم «شما یار دیار امروز و ماندگار فردا هستید.»
سمیه. ح، دانشجوی ارشد رشته کتابداری نیز میگوید: ما از طریق مادرم سه سال است با این خیریه آشنا شدهایم. پدرم بهعلت بیماری کلیوی نمیتواند کار کند. مادرم کارهای خدماتی انجام میدهد. درباره دکتر فقط میتوانم بگویم «دوستش دارم و امیدوارم پاینده باشد.»
* این گزارش در شماره ۷۲ شهرآرا محله منطقه ۸ مورخ ۳۰ مهرماه آبان ماه سال ۱۳۹۲ منتشر شده است.