
اسماعیلی| با امسال، ۴۲ سالی میشود که حجتالاسلام آزموده، امامجماعت مسجد جوادالائمه (ع) در محله پنجتن مشهد زندگی میکند.
او روزگاری را به یاد دارد که تمام پنجتن و دهخدا و محلههای اطراف، بیابانی بیش نبود و در میان انبوه زمینهای بایر و کشاورزی، محدودخانوادههایی زندگی میکردند.
روزگاریکه اگر یک خانواده به جمع آنها اضافه میشد و در محله دهخدا سکونت میکرد، همه خوشحال از این میشدند که همسایهای جدید پیدا کردند و جمعیت محلهشان بیشتر شد.
از سالهای انقلاب زیاد گذشته و حاجآقای آزموده ۷۳ ساله بهزحمت خاطراتی در ذهنش ماندگار شده؛ اما خواندن همانها هم غنیمت دارد برای نسلی که نه آن روزها را دیدند و نه امام را.
شیخرضا آزمودهاندرخ متولد ۱۳۲۱ در روستای اندرخ رضوان، حومه جاده کلات است. او اینگونه معرفیِ خودش را تکمیل میکند: پدرم روحانی بود، پدربزرگم و پدر او هم روحانی بودند و من چهارمین نسل فرزند پسریِ آنهایم که در کسوت روحانیت هستم.
تا دهدوازدهسالگی را در روستا گذراندم و بعد برای تحصیلات حوزوی به مشهد آمدم. از سال ۴۱ بهمدت ۸ سال در مدرسه پریزاد که آیتا... فقیهسبزواری ساخته بودند و نیز مدرسه عباسقلیخان مشغول به تحصیل شدم.
بعد از آن بهدلیل فوت مرحوم پدرم که عالِم روستا بود، دوباره به روستایمان برگشتم و در اندرخ و روستاهای اطرافش تبلیغ را شروع کردم.
اما اقامت حجتالاسلام در روستایش تداوم پیدا نمیکند و او بهاتفاق همسرش در سال ۵۲ تصمیم به اقامت در مشهد میگیرند: سال ۵۲ به مشهد آمدیم و یکسالی در طلاب زندگی کردیم و بعد آمدیم در همین محله دهخدا و دیگر اینجا ماندگار شدیم تا الان.
اینجا نه برقی نبود، نه آبی لولهکشی بود، نه آبادی؛ هیچچیز نبود.
بعد از یکیدو سال که بیستسی خانوار شدیم، از طاغوت برای برقکشی درخواست کردیم که گفتند صد نفر که شدید، نفری هزار تومان بدهید تا برق بکشیم! ما دیدیم نه پولش را داریم، نه جمعیتش را، از خیرش گذشتیم و با همان فانوس امورمان را میگذراندیم.
در همین سالها حاجآقای آزموده به کمک مردم، زمینی را برای احداث مسجد خریداری میکند و کار در مسجد را با حضور مردم شروع میکنند؛ از نماز و جلسه قرآن و سخنرانی و تجمع برای رفتن به راهپیمایی تا نفترسانی و نگهبانی از محله و...
هماهنگی با مردم برای تجمع در مسجد و حرکت بهسمت میدان شهدا ازجمله فعالیتهای اصلی حجتالاسلام آزموده در مسجدجوادالائمه(ع) بود: من حضور در راهپیماییها و مبارزه با رژیم را وظیفه شرعی میدانستم و به مردم هم همین را میگفتم.
ما معمولا از همین محله چهلپنجاهنفری راه میافتادیم بهسمت سیمتری، میدان شهدا و بعد هم معمولا راهپیماییها به حرم یا بیت آیتا... شیرازی ختم میشد و برمیگشتیم.
حاجآقای آزموده با ذکر این نکته، خاطراتی از آن دوران برایمان تعریف میکند: یادم هست یکروز رفتیم بهسمت میدان شهدا (که آنزمان به میدان مجسمه معروف بود) و به گروهی ملحق شدیم.
درحال راهپیمایی بودیم که یک روحانی از پیادهرو به من اشاره کرد. رفتم پیشش. گفت میدانی اینها کیاند؟ گفتم نه. دیدم درحال شعاردادن ما هم بهشان ملحق شدیم. گفت اینها از مجاهدین خلقاند. با اینها نروید. خلاصه از آنها جدا شدیم.
یکی از همینها در محلهمان، دهخدا هم داشتیم. خیلی داغ بود. میگفت منبر را تعطیل کنید، الان وقت حرفزدن نیست، وقت مبارزه است؛ ولی خب عاقبتبهخیر نشد.
به منافقین پیوست و شد آنچه شد؛ حتی شنیدم که در ترور شهید محمدصادق کریمی، برادرخانمم نیز دستداشته و آخر هم اعدام شد.
منافقین اول خیلی داغ بودند و آتیشی عمل میکردند؛ ولی خب بعد واقعیتشان را نشان دادند و به دشمنی با اسلام و ملت پرداختند.
امام جماعت مسجد جوادالائمه(ع) ادامه میدهد: ماههای نزدیک به بهمن۵۷ در مشهد رژیم خیلی سخت میگرفت.
سر هر چهارراهی و مکان مهمی، تانک مستقر کرده بود. اجازه هیچگونه تظاهرات جدی را نمیدادند. هرچند بازهم مردم خشم خودشان را در خیابانها نشان میدادند.
یکدفعه یادم هست با مردم راه افتادیم برویم میدان شهدا؛ اما به سیمتری که رسیدیم، تانک بود و آنها مانع شدند. ما هم دستبردار نبودیم. خلاصه تانکها را روشن کردند و تا همین میلان دهخدا ما را دنبال کردند.
من حضور در راهپیماییها و مبارزه با رژیم را وظیفه شرعی میدانستم و به مردم هم همین را میگفتم
شهید محمدصادق کریمی، برادرخانم حجتالاسلام آزموده است که تمثال او در کنار دیگرشهدای مسجد جوادالائمه(ع) در داخل مسجد نصب شده است.
شهید کریمی متولد اندرخ، پس از انقلاب وارد کمیته انقلاب شد و شبانهروز در ستاد گشت کمیته در خدمت انقلاب بود و در خنثیسازی توطئههای منافقین نقش ویژهای ایفا میکرد.
فعالیتهای گسترده محمدصادق کریمی علیه منافقین تا آنجا پیش رفت که حتی نامه تهدید علیه او به داخل منزلش انداختند.
در این نامه نوشته بودند که اگر دست از فعالیتهایش در کمیته برندارد، او را خواهند کشت.
حاجآقای آزموده درباره شهید کریمی میگوید: هرصبح که میخواست به تظاهرات برود، غسل شهادت میکرد. میگفت: شاید دیگر برنگردم.
محمدصادق کریمی در تاریخ ۲۶/ ۷ /۶۰ در چهارراه دکترا بههمراه سه تن دیگر از پاسداران انقلاب هدف حمله تروریستی منافقین قرار گرفته که هر چهار نفر به شهادت میرسند.
محمدحسین جعفریان، شاعر، نویسنده، مستندساز و اولین رایزن فرهنگی ایران در افغانستان، دوران کودکی و نوجوانی خود را در محله پنجتن گذرانده است. به قول خودش «بچه پنجتن» است.
متنی که در ادامه میخوانید، گزیدهای است از صحبتهای او درباره حجتالاسلام آزموده و مسجد جوادالائمه (ع) در روزهای انقلاب. متن کامل این مصاحبه در شماره ۷۰ شهرآرامحله منطقه ۴ چاپ شده است.
«ما آخوندی داشتیم به اسم آقای آزموده که خدا حفظش کند. این آدم نسبت به خیلی از وزرایی که من میشناسم، برای انقلاب بیشتر زحمت کشید. اول که به محله ما (دهخدا) آمد، همتی کرد و زمینی فراهم کرد و مردم هم پولی گذاشتند و مسجدی سرپا کردند؛ البته فقط اسمش مسجد بود، وگرنه سقف نداشت و طول کشید تا بههمت مردم سقفدار شد و اسم هم گرفت؛ مسجد جوادالائمه(ع).
روزهایی که در مشهد موسوم است به روزهای انقلاب، مردم را جمع میکرد و از همان میلان دهخدا راه میافتادیم. از دهخدا میآمدیم به خیابانی که الان با بودن صدمتری، دیگر موجودیت ندارد.
آنموقع هنوز دریا هم آسفالت نبود. از ته میثم که شهناز بود، میگذشتیم و سیمتری طلاب و بعد میرفتیم تا میدان مجسمه که همین میدان شهدای امروزی مشهد است.
در این مسیر، مردم همراه ما میشدند. در یکی از همین حرکتهای جمعی بود که من یک شعار هم ساختم؛ «مردم به ما ملحق شوید / شهید راه حق شوید» آن دوران و محله طلاب و محلههای اطرافش در بحث انقلاب مشهد سنگتمام گذاشت.»
* این گزارش یکشنبه، ۱۸ بهمن ۹۴ در شماره ۱۸۸ شهرآرامحله منطقه ۴ چاپ شده است.