کد خبر: ۱۱۰۵۳
۲۴ آذر ۱۴۰۳ - ۱۱:۳۰

آندریا پاینده در اولین رقابت داستان‌نویسی اول شده است

آندریا می‌گوید: علاقه‌ام با کتاب‌خواندن شروع شد. تقریبا هر‌روز یک کتاب می‌خواندم. بعد از یک‌سال عضو کانالی شدم که داستان‌های کودکانه در آن قرار می‌گرفت و با خواندن آنها به نویسندگی علاقه پیدا کردم.

کتابخانه کوچکی در اتاقش دارد و کتاب‌ها را بر‌اساس موضوع تقسیم‌بندی کرده است. کتاب «مجری متقلب» را روی میزش گذاشته است و هر‌روز چند‌صفحه از آن را می‌خواند. همین کار‌ها باعث شده است که آندریا پاینده، دانش‌آموز کلاس ششم، به نویسندگی علاقه پیدا کند.

این نوجوان دوازده‌ساله ساکن محله سعدآباد توانسته است در مسابقات چهل‌و‌دومین جشنواره فرهنگی‌هنری دانش‌آموزان مدارس ناحیه‌۳ مشهد، مقام اول را در رشته داستان‌نویسی کسب کند. البته که او یک صفحه شطرنج آهن‌ربایی هم به دیوار اتاق نصب کرده است و روزی یک‌ساعت تمرین می‌کند.

- از چه زمانی نوشتن را شروع کردی؟

علاقه‌ام با کتاب‌خواندن شروع شد. کلاس سوم بودم که پدر، مادر، پدربزرگ و مادربزرگم برایم کتاب‌های مختلفی گرفتند. تقریبا هر‌روز یک کتاب می‌خواندم. بعد از یک‌سال عضو کانالی شدم که داستان‌های کودکانه در آن قرار می‌گرفت و با خواندن آنها به نویسندگی علاقه پیدا کردم. با الگو‌برداری و ایده‌گرفتن از آنها شروع به نوشتن کردم.

- تا امروز چند داستان نوشته‌ای؟

در‌واقع اولین داستانی که نوشتم، همانی بود که برای مسابقه فرستادم ولی قبل از آن هم متن‌های کوتاه می‌نوشتم و فقط برای پدر و مادرم می‌خواندم.

- در چه مسابقاتی شرکت کرده‌ای و چه مقامی به دست آورده‌ای؟

مدیر و معلم هر‌سال به دانش‌آموزان توصیه می‌کنند بنا به استعداد و توانایی‌شان در مسابقات مختلفی که بین دانش‌آموزان ناحیه‌۳ برگزار می‌شود، شرکت کنند. من هم امسال در مسابقات داستان‌نویسی شرکت کردم و مقام اول را در ناحیه‌۳ آموزش‌و‌پرورش به دست آوردم.

- اسم و موضوع داستانی که برای مسابقه نوشتی چه بود؟

عمو‌خیرخواه و ملخ طلایی. داستان درباره خیّری بود که به مردم شهر کمک می‌کرد و برای همین مردم او را «عمو‌خیرخواه» صدا می‌کردند. این مرد خیّر به هر‌کس کمک می‌کرد، یک ملخ طلایی به او می‌داد. ملخ به‌مرور سبز می‌شد و هر‌وقت به دست عموخیرخواه می‌رسید، دوباره طلایی می‌شد.

- به چه کتاب‌هایی علاقه داری؟

علاوه‌بر داستان، کتاب‌هایی با موضوعات علمی هم می‌خوانم؛ مثلا همین چند‌وقت پیش، کتابی درباره فضا خواندم و متوجه شدم حرکت سیاره‌ها و ستاره‌ها در آسمان چطور است.

- با دوستانت برنامه‌های مطالعه کتاب داری؟

دو نفر از هم‌کلاسی‌هایم هم کتاب می‌خوانند. همیشه کتاب‌های خوب را به هم معرفی می‌کنیم.

- به‌جز کتاب‌خواندن و داستان‌نوشتن، علاقه دیگری را هم دنبال می‌کنی؟

بله، شطرنج بازی می‌کنم و تابستان‌ها به کلاس آموزش شنا می‌روم.

- چه شد که سراغ شطرنج رفتی؟

قبل از اینکه به کلاس بروم، چندباری با پدرم بازی کرده و حرکات مهره‌ها را بلد بودم. دو سال پیش یک‌روز با پدرم بیرون بودیم و از کنار آموزشگاه شطرنج رد شدیم. همان‌جا بود که در کلاس ثبت‌نام کردم.

- آرزویت برای آینده چیست؟‌

می‌خواهم پزشک متخصص قلب شوم و به مردم کمک کنم. در‌کنار آن، نوشتن را ادامه می‌دهم؛ چون با هربار نوشتن و خواندن به دنیای آدم‌های مختلف سفر می‌کنم.


* این گزارش شنبه ۲۴ آذرماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۸۴ شهرآرامحله منطقه ۱ و ۲ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44