کد خبر: ۱۱۰۵
۱۱ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

دانشنامه شفاهی دفاع مقدس

حمیدرضا صدوقی می‌گوید: قصه آدم‌های جنگ، حکایت عروج دگرباره انسان است از خاک به افلاک و از فرش به عرش. صیاد از جنس همین آدم‌هاست. در میان همه حکایت‌هایی که از جنگ و آدم‌هایش شنیده‌ایم، خواندن قصه صیاد، مسافر صبح، لذت دیگری دارد. مگر می‌شود او را، خاطراتش را، حماسه‌هایش را، نمازهای اول وقتش را، صفای باطنش و دوستی و رفاقتش با مردم کوچه و بازار را از یاد برد.

از بزرگی آن‌هایی که رفتند تا با ما بمانیم حکایت‌های بسیاری نقل شده است، داستان‌هایی عجیب اما واقعی، آن‌ها دست‌نوشته‌هایی هم برایمان به ارث گذاشته‌اند که بوی طراوت و باران می‌دهد. در همه این حکایت‌ها و این یادگاری‌ها، سرانگشت اشاره‌شان راه و خطی است که ما را به سوی ستاره‌ها می‌رساند...

جملات بالا بخشی از مقدمه کتابی است به نام «ستاره‌های دنباله‌دار» که در آن از بزرگی شهدا یاد شده است. کتابی که نویسنده آن، سرهنگ بازنشسته سپاه پاسداران، حمیدرضا صدوقی، است. وی لیسانس روان‌شناسی دارد و 72ماه از عمر خود را در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل گذرانده و با تمام پوست، گوشت و استخوانش سختی‌های جنگ را درک کرده است.

 حمیدرضا صدوقی جزو اولین نفراتی است که اقدام به تهیه و جمع‌آوری خاطرات جبهه و جنگ از زبان رزمندگان و خانواده‌های آن‌ها، زندگی‌نامه شهدا و حماسه‌آفرینان دفاع مقدس در قالب مصاحبه، گفت‌وگو، فیلم و عکس کرده است. برخی مصاحبه‌ها و گفت‌وگوهای او با سرداران بزرگ جنگ مثل سردار شهید نورا... شوشتری منحصر به فرد است. صدوقی با بیش از 20هزار ساعت مصاحبه با خانواده شهدا یکی از پربارترین تحقیقات و مصاحبه‌ها را در حوزه دفاع مقدس در اختیار دارد. او تاکنون چندین کتاب درباره زندگی‌نامه شهدا از جمله سرداران شهید کاوه، بابانظر و امیر سپهبد صیادشیرازی نوشته است. 

صدوقی با بیش از 20هزار ساعت مصاحبه با خانواده شهدا یکی از پربارترین تحقیقات و مصاحبه‌ها را در حوزه دفاع مقدس در اختیار دارد

وی همچنین در چندین فیلم مستند از زندگی رزمندگان به عنوان تهیه‌کننده، مجری، روایتگر و کارگردان ایفای نقش کرده است که هرکدام آن‌ها از شبکه استانی خراسان رضوی و شبکه‌های سراسری بارها و بارها پخش شده‌اند. به قول دوستانش وی دانشنامه روزگار دفاع مقدس است که برای رسیدن به این مرحله 20سال از عمر و مال خود را هزینه کرده است.
حمیدرضا صدوقی که سه، چهار سالی است ساکن محله رحمانیه منطقه12 است و در خلوت به امور تحقیقاتی خود می‌پردازد، با روی باز و چهره‌ای گشاده در منزل خود با ما گفت‌وگو کرد. این گفت‌وگو را در سطرهای بعدی می‌خوانید.

 

ثبت اولین خاطره انقلاب

حمیدرضا صدوقی اول بهمن‌ماه 1345در روستای حسن‌آباد از توابع شهرستان تربت‌حیدریه به دنیا می‌آید اما در کودکی به همراه خانواده به مشهد کوچ می‌کند.صدوقی می‌گوید: تا شش‌، هفت‌سالگی به همراه خانواده در روستای زادگاهم ساکن بودم و بعد از آن برای تحصیل به مشهد مهاجرت کردیم. پنج سال ابتدایی و سه سال دوره راهنمایی را در مشهد خواندم. اولین‌بار زمانی که دانش‌آموز سال دوم راهنمایی مدرسه عطار در حدفاصل میدان شهدا و میدان توحید بودم، در تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی شرکت کردم. کاملا به خاطر دارم که جرقه‌های تظاهرات علیه شاه در مشهد با شهادت مرحوم حاج احمد کافی شعله‌ور شد، زیرا شایعه شده بود ساواک کافی را به شهادت رسانده است. این موضوع احساسات مردم را جریحه‌دار کرد و سرآغازی برای تظاهرات‌های گسترده علیه رژیم پهلوی شد. تشییع پیکر حاج احمد کافی تا نزدیکی‌های میدان شهدا ادامه یافت. از آن به بعد در بیشتر راهپیمایی‌ها به همراه پدر شرکت می‌کردم.

 

ثبت‌نام در بسیج ملی و اعزام به جبهه

حمیدرضا صدوقی بعد از پیروزی انقلاب با ثبت‌نام در بسیج مسجد کرامت، تاکتیک‌های نظامی را می‌آموزد. وی می‌گوید: در اولین روزهای بعد از پیروزی انقلاب، به‌عنوان بسیجی داوطلب در «بسیج ملی» آن‌زمان، ثبت‌نام کردم و آموزش‌های ابتدایی نظامی را آموختم اما اولین اعزامم به جبهه در سال1361 بود. یک روز با دیدن عکس یک بسیجی دانش‌آموز روی جلد مجله «امید انقلاب» با دستان گره کرده که زیر آن با تیتر بزرگ نوشته بود: «من چند عراقی را کشته‌ام»، اشتیاق زیادی برای رفتن به جبهه پیدا کردم. به پدر و مادرم اصرارکردم، آن‌ها در جواب اصرارهای من گفتند: «تا پایان سال تحصیلی صبر کن و بعد از آن اگر خواستی به جبهه برو.» چند ماهی صبر کردم و سرانجام تیرماه 1361، بعد از گذراندن آموزش نظامی در بجنورد، به جبهه جنوب اعزام شدم.‌

 

مجروحیت در اولین حضور

جوان بسیجی شانزده‌ساله، سه ماه بعد از اعزام به جبهه در اولین عملیاتش مجروح می‌شود.صدوقی در این باره می‌گوید: سه ماه بعد از اعزام، یعنی در 6مهر 1361 در جریان عملیات «مسلم بن عقیل»، در منطقه سومار مجروح شدم و بعد از بستری شدن در بیمارستان، چندین بار عمل جراحی انجام دادم، اما به علت موقعیت حساس ترکش‌ها و احتمال آسیب‌رسیدن به نخاع، دکترها خطر نکردند و ترکش‌ها همچنان در بدن من جولان می‌دهد. پس از آن راهی خانه شده و مشغول درس و مشق شدم. چندماهی به استراحت پرداختم تا اینکه حالم بهتر شد و دوباره حال و هوای جبهه به سرم زد. این‌دفعه به همراه چند تن از بچه‌های محل یعنی بچه‌های کوچه حسین‌باشی راهی جبهه شدم. ماشاءا... همه بچه‌ها هیکلی تنومند و جثه‌ای ورزشکاری و قوی داشتند، از این رو در گردان به عنوان «آرپی‌جی زن» انتخاب شدند، من هم در کنار آن‌ها بودم و نقش کمک آرپی‌جی زن را ایفا می‌کردم.

 

حضور در عملیات والفجر مقدماتی

صدوقی با بیان اینکه در سال1362 به طور رسمی به سپاه پاسداران پیوسته و در عملیات‌ «والفجر مقدماتی» و «والفجر 1» شرکت کرده است، می‌افزاید: عملیات والفجر مقدماتی در 17بهمن1361 در جبهه میانی فکه و از پنج محور شمال و جنوب رشیده، صفریه و ارتفاعات چرمر و خاک آغاز شد. این عملیات قبل از آغاز لو رفته بود اما رزمندگان اسلام این را نمی‌دانستند به همین دلیل خیلی زود گردان‌های حاضر در عملیات در محاصره قرار گرفتند. 

این عملیات منجر به شهادت تعداد زیادی از رزمندگان اسلام در کانال‌ «کمیل» و «حنظله» شد. در طول این عملیات بچه‌ها در کانال کمیل و حنظله محاصره شده بودند، از زمین و آسمان گلوله و خمپاره بر سر بچه‌ها می‌بارید، اما در همین حالت به خاطر نیم‌دانگ صدایی که در خانواده ما موروثی است، بچه‌ها از من خواستند که برایشان مداحی کنم، درست آن روز و آن لحظه جلو چشمانم است، من هم دل را به دریا  زدم و با صدای بلند این شعر را خواندم: مهدی بیا مهدی بیا، یاری نما، تا کام جان برآریم/ یکی دو گام دیگر تا کربلا نداریم


حضور در عملیات والفجر1

حمیدرضا صدوقی سپس به عملیات «والفجر 1» اشاره کرده و می‌گوید: در ساعت 22 و 10 دقیقه 20فروردین ماه 1362 حمله یگان‌های سپاه و ارتش به فرماندهی سرهنگ آن‌زمان شهید علی صیاد شیرازی، فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش، آغاز شد. از زمان عملیات ثامن‌الائمه که به شکست حصر آبادان انجامید، تا آغاز عملیات والفجر1 همواره برای در هم کوبیدن خط دشمن و گرفتن فرصت عکس‌العمل از آن‌ها از تاریکی شب و ساعات استراحت نیروهای آنان بهره گرفته می‌شد، اما در این عملیات روش هجوم در پوشش آتش و برای در هم کوبیدن دشمن برگزیده شد. 

بر این اساس عملیات با اجرای آتش انبوه توپخانه شروع شد. 60هزار گلوله توپ بر مواضع عراقی‌ها فرو ریخت که تا آن‌زمان بی‌سابقه بود. بعد از اتمام عملیات تعداد 6هزار و 750تن از نیروهای دشمن کشته، زخمی و اسیر شدند و 98دستگاه تانک و نفربر زرهی منهدم، 5فروند چرخ‌بال ساقط و سه واحد 550 نفری جیش‌الشعبی، سه گردان کماندویی و 4گردان مکانیزه آسیب دید. همچنین بخشی از بلندی‌های حمرین، چندین روستا در حاشیه رودخانه دویرج و پاسگاه مرزی پیچ انگیزه و درمجموع 150کیلومتر آزاد شد.

 

حضور در تیپ ویژه شهدا

صدوقی بعد از عملیات والفجر مقدماتی و الفجر1 به تیپ ویژه شهدا که توسط سردار شهید کاوه تشکیل شده بود، می‌پیوندد. او در این باره می‌گوید: بعد از پایان عملیات والفجر1 به تیپ ویژه شهدا که به‌تازگی توسط سردار شهید محمود کاوه تشکیل شده بود پیوستم. بیشتر نیروهای  این تیپ را که بعدها به لشکر ویژه شهدا تبدیل شد خراسانی‌ها تشکیل داده و بخشی هم بچه‌های همدان بودند. من تمام دوران جنگ تحمیلی را در لشکر ویژه شهدا و در منطقه کردستان به عنوان عضو واحدهای «اطلاعات و عملیات» و «طرح و عملیات» و زمانی هم به عنوان «مسئول آفند و پدافندی» لشکر انجام وظیفه کردم.

به خاطر دارم در آن‌زمان، منافقین برای سر کاوه جایزه چند میلیون تومانی گذاشته بودند

عضو تیپ ویژه شهدا تصریح می‌کند: در اولین روز پیروزی انقلاب(22بهمن ماه سال 1357) هم‌زمان با تضعیف دولت مرکزی، نیروهای فرصت‌طلب، تجزیه‌طلب و منافق با تسخیر پادگان مهاباد تا پشت دیوارهای سپاه سقز پیشروی کرده بودند، اما با حضور سپاه به فرماندهی سردار شهید محمود کاوه، کومله‌ها و تجزیه‌طلب‌ها نه‌تنها از شهر که از روستاها هم بیرون رانده شدند. به خاطر دارم در آن‌زمان، منافقین برای سر کاوه جایزه چند میلیون تومانی گذاشته بودند. بعد از پایان غائله کردستان تا پایان جنگ و بعد از آن تا سال1371 در کردستان حضور داشتم و در واحد طرح و عملیات، مسئول آمادگی رزم بودم.

 

آغاز نوشتن، تحقیق و تفحص درباره زندگی شهدا

وی درباره چگونگی روی‌آوردنش به نوشتن می‌گوید: جرقه‌های اولیه نوشتن و مصاحبه را دکتر احمد انصاریان در من و گروهی از دوستانم به وجود آورد. او با تشکیل کلاس‌های آموزش نویسندگی، تعدادی از نوقلمان را در سپاه مشهد شناسایی و سپس با جلب نظر سردار شوشتری، فرمانده وقت لشکر5 نصر خراسان و دعوت از استادان دانشگاه فردوسی همچون «غلامرضا ذاتعلیان» اقدام به برگزاری دوره‌های آموزش کرد. در همین گیرودار که هم می‌نوشتم و هم با دوستان دوران جبهه‌ام مصاحبه می‌کردم با سیدعبدا... منصوری، مسئول وقت پژوهش بنیاد شهید خراسان، آشنا شدم. او ذوق و شوق مصاحبه را در وجودم دوچندان کرد و البته از حق نگذرم سعید عاکف و بعدها محمدعلی فارسی، مستندساز روایت فتح، در عمق‌بخشیدن به دیدگاهم نقش اساسی را ایفا کردند.

پژوهشگر دفاع مقدس در ادامه می‌گوید: شروع کار مصاحبه و تحقیق در زندگی شهدا با پروژه شهید کاوه آغاز شد که بعدها چندین کتاب فقط در وصف کاوه و رشادت‌های او به چاپ رساندم. برای پروژه تحقیق درباره زندگی‌نامه شهید کاوه، در گام اول مصاحبه‌ای با «سردار سیدمجید ایافت» از دوستان نزدیک کاوه که از شانزده‌سالگی تا زمان شهادتش با او همراه بود، انجام دادیم. بعد از تهیه زندگی‌نامه شهید کاوه و چاپ چندین کتاب در این زمینه از جمله کتاب «خطی تا خدا» به تاریخچه «تیپ ویژه شهدا» و زندگی‌نامه شهدایی که در تیپ ویژه شهدا خدمت کرده بودند از جمله «شهید محمد بهاری» پرداختیم. 

البته بعد از مدتی دایره کاری خود را وسعت داده و علاوه‌بر تهیه زندگی‌نامه شهدای لشکر ویژه شهدا، به تهیه زندگی‌نامه شهدای سایر لشکرها و گردان‌ها نیز پرداختیم که از میان آن‌ها می‌توان به تحقیق و تفحص درباره زندگی‌نامه شهیدان «ولی‌ا... چراغچی»،«محمد بابارستمی» و «محمدحسن بابانظر» اشاره کرد. در ادامه نیز مصاحبه با 20نفر از آزاده‌ها و جانبازان دفاع مقدس از جمله «جواد سالاریان»، «سید هاشم عابد»، «سیدمحمد برقعی» و دیگران را شروع کردیم. متأسفانه برخی از این گفت‌وگوها چون مصاحبه با «محمدرضا حسینی مقدم»،«حسن دهنوی»، «مهدی سورچی» و سردار «نورعلی شوشتری» ناتمام ماند و قبل از پایان، مصاحبه شونده به شهادت رسید.

 

ستون‌های روزنامه‌ای

حمیدرضا صدوقی با اشاره به اینکه برای 50نفر از رزمنده‌های مدافع حرم کلاس خبرنگاری برگزار کرده است، می‌گوید: هدف از برگزاری کلاس‌ها این بود که رزمندگان هم‌زمان با حضور در عراق و سوریه و نبرد با داعش، وقایع و اتفاقات را ثبت و ضبط کنند. در جریان همین مصاحبه‌های صوتی، هم‌زمان در روزنامه قدس ستون‌هایی باعنوان «ستاره‌های دنباله‌دار» ، «خراسان در جنگ» و همچنین ستون «مثنوی هشت‌ساله» را در روزنامه شهرآرا می‌نوشتم. در مدت 23سال، 20هزار ساعت مصاحبه با خانواده شهدا، جانبازان و آزادگان انجام دادم که تاکنون مقدار اندکی از این مصاحبه‌ها اجرا و نوشته شده است و در حال حاضر تمام همّ و غم من اجراکردن باقی‌مانده مصاحبه‌های انجام شده و تبدیل آن به گزارش، کتاب و کار پژوهشی و تحقیقی است.

 

مسافر صبح

حمیدرضا صدوقی در ادامه درباره کتاب مسافر صبح می‌گوید: قصه آدم‌های جنگ، حکایت عروج دگرباره انسان است از خاک به افلاک و از فرش به عرش. صیاد از جنس همین آدم‌هاست. در میان همه حکایت‌هایی که از جنگ و آدم‌هایش شنیده‌ایم، خواندن قصه صیاد، مسافر صبح، لذت دیگری دارد. مگر می‌شود او را، خاطراتش را، حماسه‌هایش را، نمازهای اول وقتش را، صفای باطنش و دوستی و رفاقتش با مردم کوچه و بازار را از یاد برد. 

قصه آدم‌های جنگ، حکایت عروج دگرباره انسان است از خاک به افلاک و از فرش به عرش

مگر می‌شود از سال‌های دفاع مقدس گفت اما از او سخنی به میان نیاورد، مگر می‌شود به دنبال مصداق روشنی از سربازان خمینی کبیر بود ولی او را ندیده گرفت؟ در کتاب «مسافر صبح» از میان همه خاطراتی که از او روایت شده است، چندتایی را انتخاب کرده‌ام تا خواننده‌ها صیاد را از منظر نگاه دیگران بشناسند. دست نوشته‌های او هم خواندنی است، درست مثل خاطرات و سخنرانی‌هایش که از عیار بالای اخلاص برخوردار است و بوی طراوت و تازگی می‌دهد. همچنین برای اینکه صیاد دل‌ها را بهتر بشناسیم نظرات تنی چند از مراجع و علمای دین و نیز نظرات فرماندهان دفاع مقدس را در این کتاب گردآوری کرده‌ایم که جملگی به نیکی از سردار علی صیاد شیرازی یاد می‌کنند.

 

تا انتها حضور

پژوهشگر دفاع مقدس در ادامه به کتاب«تا انتها حضور» و زندگی سردار شهید محمدحسن نظرنژاد معروف به «بابانظر» اشاره کرده و می‌گوید: شهید بابانظر از روزی که با اولین گروه نیروهای خراسان عازم جبهه می‌شود تا آن‌زمان که شعله‌های جنگ فروکش می‌کند، هیچ چیز برایش مهم‌تر از جنگ نبود.

صدوقی با بیان اینکه کتاب«تا انتها حضور» به دست نوشته‌های شهید بابانظر تعلق دارد، می‌افزاید: کتاب «تا انتها حضور» اثری است از مجموعه دست‌نوشته‌های شهید بابانظر، هرآنچه او گفته و فرزندش نرگس تایپ کرده، نوشته‌هایی که ساده و بی‌پیرایه است، اما همین سادگی در گفتار از عیار بالایی برخوردار است. برهمین اساس مرا بر آن داشت تا این دفتر را با کمترین دخل و تصرف در مقابل خوانندگان بگشایم.

 

 

روزهای خدا

نویسنده کتاب «تا انتها حضور» و «مسافر صبح» در ادامه به کتاب «روزهای خدا» که گزارشی از لحظه به لحظه عملیات بیت‌المقدس است اشاره کرده و می‌گوید: خرمشهر قبل از اینکه شهری باشد در استان خوزستان، نمادی است از مقاومت و پایداری، تا بدان‌جا که تاریخ جنگ ایران و عراق به دوران قبل و بعد از آزادسازی خرمشهر تقسیم شده است. شهری که بخش بزرگی از هویت دفاع مقدس را بر دوش دارد. بی‌شک مهم‌ترین بخش این هویت را مردمی تشکیل می‌دهند که در 34روز مقاومت و ایستادگی، ارتش مجهز عراق را زمین‌گیر کردند و بعد از 578 روز دوری، لحظه‌ای برای آزادی وطن خویش از پای ننشستند.

خرمشهر قبل از اینکه شهری باشد در استان خوزستان، نمادی است از مقاومت و پایداری

وی در ادامه می‌گوید: کمک به جبهه‌های نبرد، اشتیاق جوانان برای فداکاری و شهادت‌طلبی، کمک و دلجویی از آوارگان جنگی، عیادت از مجروحان، تشییع پیکر مطهر شهدا، اعزام استادان، کارمندان، دانشجویان، علمای تشیع و تسنن، اهدای خون، شناسایی و دستگیری عوامل گروهک منافقین و... از یک سو و گزارش خبرنگاران از خط مقدم جبهه‌های نبرد، مصاحبه با فرماندهان و رزمندگان، بازدید خبرنگاران خارجی از مناطق تصرف شده، نمایش طرح‌های عملیاتی و تدابیر فرماندهان و ... از سوی دیگر، مهم‌ترین اتفاقات جبهه و پشت جبهه از اولین روز عملیات «الی بیت المقدس» تا فتح خرمشهر مطالبی است که در کتاب«روزهای خدا» به آن اشاره شده است.

 

کتاب‌های کاوه

پژوهشگر حوزه دفاع مقدس در ادامه به کتاب‌های «خطی تا خدا»، «کاوه، معجزه انقلاب» و « حماسه کاوه» اشاره کرده و می‌گوید: هر سه این کتاب‌ها در وصف حال سردار رشید و شهید اسلام، محمود کاوه نوشته شده است. محمود کاوه نوجوانی بود که وقتی شیپور جنگ نواخته شد بدون لحظه‌ای درنگ راهی دیاری شد که بعدها از او انسانی ساخت متفاوت با آدم‌های دیگر، گرچه او همانند بسیاری دیگر از هم‌سن و سال‌های خود جست‌وخیز داشت، فوتبال بازی می‌کرد، می‌خندید، گریه می‌کرد، عصبانی می‌شد و زندگی و همه مواهب دنیوی را دوست داشت، اما آنچه او را به میدان رزم و کانون خطر کشانده بود، چیزی است که سراسر تاریخ دفاع مقدس مشحون از آن است. بسیاری در ذهن خود، او را چنان ترسیم می‌کنند که گویی تا آن‌زمان مثل و مانندش را ندیده‌اند، بلند قد، با دستانی قوی و کشیده، هیکلی آن‌چنانی و محاسنی بلند، حال آنکه او نوجوانی بود که هنوز پشت لبش سبز نشده بود.

محمود کاوه نوجوانی بود که وقتی شیپور جنگ نواخته شد بدون لحظه‌ای درنگ راهی دیاری شد که بعدها از او انسانی ساخت متفاوت با آدم‌های دیگر

قصه رزم او زمانی که پایش به جبهه‌ها باز شد تا آن‌زمان که از ارتفاعات 2519 به قرب الی ا... رفت گاه آنچنان باورناپذیر است که به افسانه بیشتر شبیه است تا واقعیت. کاوه در مقابل دشمنان مظهر قدرت امامی بود که سال‌ها پیش گفته بود:«سربازان من در گهواره‌اند.» محمود با آن همه شور و شعف جوانی وقتی آرام شد که از بیست‌وپنج‌سالگی‌اش فقط چندماهی گذشته بود، من در این سه کتاب سعی کرده‌ام خوانندگان را کمی، فقط کمی با خصوصیات کاوه آشنا کنم.

 

فیلم‌های مستند، انیمیشن و برنامه‌های رادیویی

پژوهشگر حوزه دفاع مقدس در حوزه صدا وسیما و فیلم نیز حضور فعالی داشته است و تاکنون چندین فیلم و مستند، برنامه رادیویی و انیمیشن بر اساس مصاحبه‌ها و تحقیقات او ساخته شده است.
صدوقی توضیح می‌دهد: در دوره‌ای احساس کردم برای معرفی بیشتر شهدا باید در صدا و سیما حضور داشته باشم و از طریق سپاه مدتی را در صداوسیمای خراسان به عنوان کارشناس مجری فعالیت کردم. خوشبختانه این حضور کوتاه برکات زیادی داشت و توانستیم چند مجموعه مستند را تهیه و پخش کنیم از آن جمله ساخت یک مستند هشت‌قسمتی درباره راهیان نور با اولویت معرفی مناطق جنگی بود. 

مجموعه «خاک و خاطره» با معرفی نقش نیروهای استان خراسان در دوران جنگ تحمیلی، مجموعه تلویزیونی 13قسمتی «کاوه، حماسه‌ای دیگر» که از شبکه‌های استانی و سراسری پخش شد، مستند «پایان انتظار» درباره سردار شهید علی صیاد شیرازی به تهیه‌کنندگی محمد علی فارسی، مستند «زندگی شهید بابانظر» به تهیه‌کنندگی گروه روایت فتح، مستند «فرودی عبور از فرازها» به تهیه‌کنندگی گروه روایت فتح، مستند «قدمگاه» که به معرفی معراج شهدای خراسان اختصاص داشت.

مستند «در جست‌وجوی آزادی» که به زندگی شهید حسن آزادی اشاره داشت، مستند «سفر هشتم» که داستان مجروحیت مرتضی حسن‌زاده را بازگو می‌کرد، مستند «بابا همین نزدیکی» که داستان زندگی دوست دیرینه خودم شهید ناصر ظریف را روایت می‌کرد و مستند هشت‌قسمتی «نقطه رهایی» که در هفته دفاع مقدس از شبکه صدا و سیمای خراسان رضوی پخش شد و من به عنوان کارشناس مجری، نقش سپاه بزرگ خراسان در جنگ را تحلیل و بررسی کرده‌ام از آن جمله بود. همچنین برنامه «سرداران آفتاب» و «مدرسه عشق» درباره شهدای خراسان از رادیو مشهد پخش شد. در حوزه انیمیشن هم «حماسه یک دلاور» یکی از تولیداتی بود که آقای سلطان‌پور، یکی از بزرگ‌ترین انیماتورهای کشور، ساخته است و با استقبال بسیار خوبی روبه‌رو شد.


رسانه‌های دیجیتال  

حمیدرضا صدوقی با بیان اینکه در حوزه رسانه‌های دیجیتال هم دستی بر آتش داشته است، می‌گوید: در حوزه رسانه‌های دیجیتال نیز «حماسه کاوه»، اولین کار نرم‌افزاری در کشور است که تمام تحقیقات و مستندات آن توسط بنده انجام شده است. هنگام استفاده از این نرم‌افزار، فیلم‌ها، عکس‌ها، صدا و حتی دیدگاه‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی سردار شهید محمود کاوه را با یک کلیک می‌توانید دردسترس داشته باشید.
صدوقی با اشاره به اینکه نرم‌افزار دیجیتالی «حماسه کاوه» در جشنواره رسانه‌های دیجیتالی کشور مقام دوم کشور را کسب کرد، می‌افزاید: نرم‌افزار دیجیتالی دیگری با عنوان «یکی برای همه» درباره خاطرات حجت‌الاسلام محدثی، امام جمعه تایباد، است. این فرد که یکی از شاگردان آیت‌ا... میلانی بوده، 50سال به همراه خانواده در شهر تایباد زندگی کرده و مسبب کارهای خیر زیادی شده است.

 

تأثیرگذارترین افراد در حوزه کاری

تهیه‌کننده نرم‌افزار دیجیتالی «حماسه کاوه» با اشاره به اینکه دو دهه سابقه نوشتن، تحقیق و مصاحبه در حوزه دفاع مقدس خود را مدیون و وام‌دار شهید محمود کاوه و شهید مهدی فرودی است می‌افزاید: به عنوان نیروی تیپ ویژه شهدا که به طور مستقیم تحت فرماندهی سردار شهید کاوه قرار داشتم، خاطرات زیادی را از وی در خاطر دارم. ویژگی‌های منحصر به فرد این فرمانده جوان از جمله جسارت و شجاعت، الهام‌بخش من در نوشتن اولین مجموعه‌ها و کتاب‌های من شد. 

شهید مهدی فرودی دیگر فرد تأثیرگذار در حوزه دفاع مقدس برایم است. او بیش از 10هزار صفحه خاطرات درباره جنگ نوشته است و از این لحاظ با شهید سید مرتضی آوینی برابری می‌کند. مهدی فرودی همان کسی است که در سال 1365از طرف بعثه رهبر انقلاب برای تحقیق درباره مسلمانان به کشور هندوستان سفر می‌کند و در مدت اقامت خود در این کشور اطلاعات گران‌بهایی از نظر اجتماعی، مذهب و فرهنگی به دست می‌آورد.

 

کم‌کاری در زمینه شهدا و جنگ تحمیلی

حمیدرضا صدوقی که سال‌ها وقت و هزینه شخصی خود را صرف زنده نگه‌داشتن نام و یاد شهدا کرده است، از کم‌کاری سازمان‌های فعال در حوزه دفاع مقدس گلایه‌مند و ناراضی است.
 صدوقی با تأکید بر این موضوع می‌گوید: همه فعالیت‌هایی که در طول این 20سال متحمل شده‌ام، به جبران سال‌هایی بوده که در جنگ نبوده‌ام و به خاطر آن از هیچ کس توقع مدال و پاداش ندارم، اما از عملکرد سازمان‌های متولی در حوزه دفاع مقدس همانند سازمان حفظ آثار و ارزش‌های دفاع مقدس و بنیاد شهید انقلاب اسلامی ناراضی هستم و گلایه دارم که چرا در حوزه خاطرات شهدا و جنگ تحمیلی کم‌کاری کرده‌اند. 

من هنوز یک دفتر کار ندارم و در یکی از اتاق‌های منزلم کار می‌کنم

بیش از 30سال از پایان جنگ تحمیلی گذشته است، بیشتر کسانی که در جنگ تحمیلی شرکت کرده‌اند، درحال حاضر پیر شده یا در گوشه بیمارستان‌ها و مراکز پزشکی بستری هستند. بسیاری از والدین شهدا فوت‌ کرده و تعدادی هم که زنده هستند، توانایی صحبت‌کردن ندارند. با وجود بودجه‌ها و در خدمت گرفتن کارشناسان و کارمندان بسیار در این سازمان‌ها، ما با فقر شدید اطلاعات و پژوهش درباره شهدا و زندگی آن‌ها روبه رو هستیم. اگر یک مطلب کامل و جامع درباره یکی از سرداران یا شهدای جنگ خواسته باشیم، سازمان حفظ آثار و ارزش‌های دفاع مقدس نمی‌تواند یک مطلب چند صفحه‌ای را در اختیار ما قرار دهد، از طرف دیگر امثال بنده که با گذاشتن وقت و هزینه زیاد، اطلاعات زیادی در اختیار داریم، تنها هستیم و هیچ حمایتی از ما نمی‌شود.

 20هزار ساعت مصاحبه، تحقیق و پژوهش با خانواده شهدا و درباره جنگ تحمیلی انجام داده‌ام که بخشی از آن را اجرایی کرده‌ام، اما بخش زیادی از آن هنوز باقی مانده است. من هنوز یک دفتر کار ندارم و در یکی از اتاق‌های منزلم کار می‌کنم. چرا یک دفتر کار در اختیار ما قرار نمی‌دهند که بتوانیم کارهایمان را تکمیل کنیم، حمایت از ما، حمایت از شهدا و نیروهای انقلاب است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44