کد خبر: ۱۱۰۱۲
۱۹ آذر ۱۴۰۳ - ۰۹:۳۶

مسیر سخت نشستن روی صندلی دانشگاه برای دو دختر گلشهری

دو دختر سخت‌کوش گلشهری از پشت نیمکت‌های مدارس محله شهیدآوینی گلشهر با زحمت فراوان خودشان را به صندلی‌های دانشگاه علوم پزشکی مشهد رسانده‌اند.

از پشت نیمکت‌های مدارس محله شهیدآوینی گلشهر با زحمت فراوان خودشان را به صندلی‌های دانشگاه علوم پزشکی مشهد رسانده‌اند. دو دختر سخت‌کوش گلشهری از پس کنکور طاقت‌فرسا برآمدند و به دانشگاه وارد شدند.

نرگس و فاطمه، دانشجوی رشته‌های علوم آزمایشگاهی و مامایی، باعث افتخار محله هستند؛ دو دختری که بی‌سهمیه و بدون حضور در مدارس سمپاد، راهشان را به دانشگاه باز کردند. حالا این جوانان، مشاور و الگوی دیگر دختران گلشهر شده‌اند.

 

نقش کلیدی کتابخانه شهدای مدافع حرم

کتابخانه شهدای مدافع حرم در انتهای گلشهر، تأثیر بسزایی در قبولی این دو دوست داشته است. نرگس درباره تجربه درس‌خواندن در این کتابخانه می‌گوید: شانس آوردیم که چنین کتابخانه‌ای در گلشهر بود و می‌دیدم که دخترانی از راه‌های دور، خودشان را به این کتابخانه می‌رسانند تا در محیط خوبش آماده کنکور شوند. این کتابخانه امکاناتی شبیه پانسیون‌های محلات برخوردار دارد، از سالن غذاخوری و استراحت گرفته تا سالن مطالعه و کمد اختصاصی.

احساس مسئولیت برای هم‌محلی‌ها

محله شهید‌آوینی و محدوده گلشهر کوچک نیست، اما گویا خیلی‌ها خبردار شده‌اند که این دو جوان، دانشجوی رشته‌های علوم پزشکی شدند.

نرگس درباره بازخورد اهالی می‌گوید: بچه‌های پایگاه بسیج، مسجدی‌ها و بسیاری از هم‌محلی‌ها بارهاوبار‌ها به ما تبریک گفتند. حتی در پایگاه بسیجمان برای ما جشن گرفتند و هدیه دادند. همین مسئله باعث می‌شود احساس مسئولیت کنیم. بار‌ها پیش آمد که جلو راهمان را گرفتند یا حتی مادر دیگر دانش‌آموزان با شماره همراه ما تماس گرفتند که به دختران پشت‌کنکوری‌شان مشورت بدهیم. 

نرگس که برای کنکور، کتاب‌های زیادی خریده بود، چند‌تا از آنها را که خیلی مفید بودند، به دختران پشت‌کنکوری محله اهدا کرد. 

او دلش می‌خواهد همه جوان‌های هم‌سن‌و‌سالش در محدوده گلشهر در دانشگاه قبول شوند، آن هم در رشته‌هایی که دوست دارند و حالا یک هدف جدید برای خودش تعیین کرده است؛ «می‌خواهم از این به بعد، به دختران گلشهری مشاوره تحصیلی بدهم.»

 

مشاوره‌های مترویی و اتوبوسی

فاطمه هم که چند‌ماهی می‌شود بین گلشهر و دانشگاه در رفت‌وآمد بوده است، درباره تجربه‌اش در این زمینه می‌گوید: زمانی‌که سوار اتوبوس خط‌۵۷ گلشهر می‌شوم که خودم را به خط مترو برسانم یا در مسیر برگشت از دانشگاه، بسیاری از خانم‌ها می‌پرسند «دانشجویی؟ چه رشته‌ای قبول شده‌ای و کجا؟» بلافاصله بعدش می‌گویند «تو را خدا به فرزند ما هم مشورت بده» یا می‌گویند «راهی بگو که دختر ما هم قبول شود.» داخل مترو هم زیاد پیش‌آمده است که مشورت می‌گیرند.

دوستان هم‌مسیر و موفق

فاطمه بهشتی و نرگس محمدی دو دوست هستند که هشت‌سال پیش دورادور یکدیگر را می‌شناختند، اما از‌طریق فعالیت در پایگاه بسیج شهدای گمنام مسجد جامع الهادی (ع) با هم رفیق شدند. در این سال‌ها علاوه‌بر مدرسه و پایگاه بسیج، زیاد پیش می‌آمد که در کتابخانه شهدای مدافع حرم گلشهر یکدیگر را ببینند و درباره درس‌ها و رشته‌های دانشگاهی دلخواهشان با هم صحبت کنند.

سال آخر پشت کنکور هم کنار یکدیگر سؤال‌های درسی و نکات کنکوری را مرور کردند. همین دوستی شاید علتی شد برای موفقیتشان. به قول فاطمه «داشتن یک دوست همراه و هم‌مسیر در کسب موفقیت خیلی مؤثر است.»‌

مسیر سخت نشستن روی صندلی دانشگاه برای دو دختر گلشهری

فاطمه بهشتی متولد ۱۳۸۴؛ دانشجوی مامایی دانشکده علوم پیراپزشکی و توان‌بخشی علوم پزشکی مشهد


- چه شد که رشته مامایی را انتخاب کردی؟

اکثر بچه‌هایی که در رشته علوم‌تجربی درس می‌خوانند، هدفشان تحصیل در رشته‌های پزشکی، دندان‌پزشکی یا داروسازی است؛ اما قبولی در این رشته‌ها محدودیت دارد و رتبه خیلی مناسبی می‌خواهد. بعدازاین، رشته‌های دانشکده پیراپزشکی مثل مامایی، علوم آزمایشگاهی و... پرطرفدار است. در‌مجموع همه مشغول یادگیری علوم پزشکی هستیم و می‌توانیم به بیماران کمک کنیم.

- جدا از اینکه رشته مفیدی است، به مامایی علاقه‌مند هم بودی؟

مامایی را از این‌جهت دوست دارم که می‌توانم کنار خانم‌های باردار باشم و تا زمان زایمان همراهی شان کنم تا نوزاد به دنیا بیاورند. همین خدمت به دیگران، شاید حقیقی‌ترین کار زندگی انسان‌ها باشد.

- از نظر تو جذاب‌ترین بخش مامایی چیست؟

اینکه یک ماما اولین کسی است که نوزاد به‌دنیا‌آمده را می‌بیند و برای اولین‌بار او را در آغوش می‌گیرد، بهترین قسمت کارمان است. همچنین دیدن ذوق مادر پس‌از تولد نوزادش هیجان‌انگیز است.

- این چند ماه در دانشگاه چطور گذشت؟

تا قبل از دانشجو‌شدن، به دانشگاه علوم پزشکی پا نگذاشته بودم. اول که رفتم، فضا خیلی گنگ به نظر می‌آمد. اصلا نمی‌دانستم باید چه کنم؛ ولی بعد‌از مدتی با روال کار آشنا شدم. جدا از این، حس ورود به دانشگاه خیلی قشنگ است. با خودم فکر می‌کنم که در مسیر موفقیت و رسیدن به آرزوهایم هستم.

مامایی را از این‌جهت دوست دارم که می‌توانم کنار خانم‌های باردار باشم و تا زمان زایمان همراهی شان کنم 



- چند ماه دانشجو‌بودن چه تأثیری در زندگی‌ات گذاشته است؟

اعتماد‌به‌نفسم را افزایش داده است و مشتاق یادگیری بیشتر هستم. وقتی دانشجو می‌شوی، رفتار دیگران هم کمی فرق می‌کند و دیگر با تو مثل نوجوان‌ها برخورد نمی‌کنند. همچنین رشته‌های پزشکی طوری است که بقیه از همان ابتدا توقع دارند بتوانی درمانشان کنی. مثلا همین چند‌وقت پیش، پای پدربزرگم پیچ خورد و گفت «خانم دکتر! بگو چه‌کار کنم تا زود خوب شوم.» خنده‌ام گرفته بود؛ آخر با دو ماه دانشجویی مگر می‌شود مشاوره درمان داد!

- تفاوت یک دانشجو با دانش‌آموز چیست؟

دانشگاه فضایی متفاوت و بسیار بزرگ‌تر از مدرسه است. در فضای دانشگاه با کلی آدم در ارتباط هستیم که عقاید متفاوتی دارند و در فرهنگ‌های مختلفی بزرگ شده‌اند. وجه اشتراک دانشجویان این است که همگی به‌سختی تلاش کرده‌اند تا روی صندلی دانشگاه بنشینند.

به نظر من در اصل دانشگاه، مسیری است به‌سمت موفقیت با تکیه بر علم. نکته دیگر، قرار گرفتن در حلقه آدم‌های سخت‌کوش و موفق است. وقتی با پنج‌نفر آدم موفق دوست باشی، حتما ششمی خودت هستی و دانشگاه این فضا را فراهم می‌کند. استادان دانشگاه نمونه خوبی از آدم‌های موفق هستند.

نرگس محمدی متولد ۱۳۸۴؛ دانشجوی علوم آزمایشگاهی، دانشکده علوم پیراپزشکی و توان‌بخشی علوم پزشکی مشهد

- قبولی رشته‌های پزشکی در مدرسه و محله شما زیاد اتفاق می‌افتد؟

سال اول دوره متوسطه دوره دوم را در مدرسه مقتدری‌طوسی گلشهر درس می‌خواندم. آنجا یکی از دختر‌ها پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی قبول شده و خبرش تقریبا در همه جای محله و محدوده گلشهر پیچیده بود. اینجا مثل مدارس بالاشهر نیست که سالی چندین و چند قبولی در رشته‌های پرطرفدار داشته باشد؛ به‌همین‌دلیل وقتی مثلا در رشته‌های خانواده پزشکی قبول می‌شوی، حسابی در نظر مردم هستی و ستایش می‌شوی.

دو سال آخر هم در دبیرستان هدایت کنار بازار فردوسی درس خواندم. آنجا هم یکی از بچه‌ها چند‌سال قبل دندان‌پزشکی قبول شده بود و بنر تبریکش را هنوز روی دیوار نگه داشته‌اند، چون اتفاقی نیست که هر سال تکرار شود.

- خبر داری که دختران هم‌محلی‌ات کجا قبول شده‌اند؟

تا حدی اطلاع دارم که تعدادی از هم‌دوره‌ای‌هایم در محله چه کرده‌اند؛ مثلا از مدرسه مقتدری‌طوسی یک نفر قبولی رشته حقوق دانشگاه فردوسی مشهد و چند نفر پذیرفته‌شده مهندسی پزشکی داشتیم؛ اما درباره قبولی رشته‌های علوم پزشکی خبری نشنیدم.

- چرا دبیرستان‌های این محدوده به‌ندرت قبولی در رشته‌های پرطرفدار را دارند؟

یکی از عواملی که باعث شد قبولی‌ها کم شود، شیوع بیماری کرونا بود. قبل از کرونا مدرسه ما نوزده‌دانش‌آموز قبول‌شده در علوم پزشکی داشت، اما وقفه‌ای که در آموزش حضوری ایجاد شد، بیشترین لطمه را به دانش‌آموزان مدارس دولتی زد. این وسط شاید کم‌شانس‌ترین دانش‌آموزان، ما بچه‌های متولد ۱۳۸۵ بودیم؛ چون دو سال تحصیلی پایه‌مان در دوره متوسطه به‌صورت آموزش مجازی برگزار شد.

- چه شد که مسیرت به رشته علوم آزمایشگاهی رسید؟

ابتدا علاقه‌مند به رشته‌های هنری مثل عکاسی و نقاشی بودم و می‌خواستم در هنرستان رشته گرافیک بخوانم. بعد علاقه‌مند به رشته ریاضی شدم و تصمیمم جدی بود تا اینکه معلم ریاضی سال اولم توصیه کرد در رشته علوم‌تجربی تحصیل کنم و گفت که رشته‌های علوم‌تجربی برای خانم‌ها بازار کار بهتری دارد. به این رشته رفتم و اوایل زیاد راضی نبودم، ولی کم‌کم علاقه‌مند شدم به‌ویژه به رشته‌های علوم پزشکی.

وقتی وارد دانشگاه می‌شوی، انگار تکلیف وضعیتت روشن شده و مقدار زیادی از بلاتکلیفی پشت کنکور کم شده است


- بعد از اعلام نتایج واکنش اطرافیانت چطور بود؟

همین‌که مطلع شدند، دوست و فامیل پیام می‌دادند یا تماس می‌گرفتند و تبریک می‌گفتند. از مدرسه هم تماس گرفتند و معلم‌ها و مدیر آنجا تشویقم کردند. حتی خواستند که برای بقیه دانش‌آموزان صحبت کنم و به تلاش بیشتر تشویقشان کنم.


- از نظر تو دانشگاه چه تفاوتی با مقاطع تحصیلی قبلی دارد؟

خیلی‌ها می‌گویند تفاوتی ندارد و انگار فقط از یک مقطع به مقطع دیگر رفته‌ای، ولی از نظر من این درست نیست. وقتی وارد دانشگاه می‌شوی، انگار تکلیف وضعیتت روشن شده و مقدار زیادی از بلاتکلیفی پشت کنکور کم شده است. نهایتا می‌دانی که سال‌های سال باید این رشته و تخصص‌هایش را بخوانی، ولی مسیر مشخص است.

 

مسیر سخت نشستن روی صندلی دانشگاه برای دو دختر گلشهری

 

روایت داشته‌ها و نداشته‌های گلشهر

گلشهر جاذبه‌های متنوع خاص خودش را دارد که دیدنی است؛ مثلا راسته شلوغ‌بازار یا کوچه سینما و .... خوراکی‌های متنوع هم کم ندارد، از شور‌نخود بگیر تا قابلی‌پلو و شیر‌یخ. از این دو دانشجو می‌پرسم که آیا هم‌کلاسی‌هایشان را برای دیدن این جاذبه‌ها به گلشهر دعوت می‌کنند؟

نرگس می‌گوید: حتما از هم‌کلاسی‌های دانشگاه می‌خواهم که اینجا بیایند و با هم دور بزنیم. قبلا هم همین کار را کردیم. خاله و شوهرخاله‌ام در دانشگاه با هم آشنا شدند و چند‌سال پیش وقتی شوهر خاله‌ام برای اولین‌بار به گلشهر آمده بود، او را به اینجا آوردیم و چرخاندیم. خیلی خوشش آمده بود و البته کمی هم از تراکم جمعیت ترسیده بود!

فاطمه هم در ادامه صحبت‌های دوستش می‌گوید: ما از محله‌ای که در آن بزرگ شدیم، خجالت نمی‌کشیم و دلمان می‌خواهد بعد از پایان تحصیل هم اینجا خدمت کنیم. یکی از دغدغه‌های من، کمک به مردم بوده و هست. در گلشهر ما فقط بیمارستان امام‌سجاد (ع) راداریم که معمولا با کمبود کادر درمان روبه‌رو‌ست. چون پزشکان کمی حاضرند از آن سمت شهر به اینجا بیایند و برگردند.



* این گزارش دوشنبه ۱۹ آذرماه ۱۴۰۳ در شماره ۶۰۴ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44