کد خبر: ۱۰۹۸۴
۱۴ آذر ۱۴۰۳ - ۰۷:۰۰

شب‌های فاطمی در چایخانه حضرت زهرا(س)

راه‌اندازی چای‌خانه حضرت زهرا (س) آغاز مسیری متفاوت برای نوجوانان محله رسالت شد. سه سال است که شب‌های جمعه درِ چای‌خانه را باز می‌کنند. این چای‌خانه کوچک و ساده، برکات زیادی برای محل داشته است.

دود اسپند خیابان را دربرگرفته. صدای نوحه‌خوانی درباره حضرت‌زهرا (س) به گوش می‌رسد. اتاقک کوچک کنار مسجد، حال و هوای معنوی پرشوری دارد. نام فاطمه زهرا (س) و ایام شهادت این بانو، دل‌های عاشقانش در محله رسالت و خیابان یوسفیه را بیش از پیش به تب و تاب آورده. یکی چای می‌ریزد. یکی استکان می‌شوید، یکی در نقش مأمور انتظامات، مردم را هدایت می‌کند تا تجمع نشود و....

ولی آنچه جلوه این عشق و ارادت را زیباتر کرده، آن است که بیشتر این دلدادگان، نوجوانان هستند. دست ارادت را بر سینه گذاشته و کمر همت بسته‌اند تا چای‌خانه حضرت زهرا (س) برپا باشد. از عشقشان به این سرا همین بس که پول‌های توجیبی‌شان را صرف آن کرده‌اند.

سه سال است که شب‌های جمعه درِ چای‌خانه را به یاد حضرت زهرا (س) باز می‌کنند و تا پاسی از شب به مردم محل، دم‌نوش می‌دهند. گاهی هم که پول‌های توجیبی و نذری‌ها کفاف دهد، ساندویچ املت یا تخم مرغ آماده و پخش می‌کنند. این چای‌خانه کوچک و ساده، برکات زیادی برای محل داشته؛ کدورت‌ها را کم‌رنگ و ساکنان را به هم نزدیک‌تر کرده، سبب ترک اعتیاد دو نفر از معتادان شده و راه پای خیلی از بچه‌های محل را به مسجد باز کرده است.

 

رسم خوب خیرات کردن

چای‌خانه حضرت زهرا (س) سه سال پیش در ایام دهه فاطمیه راه‌اندازی شد. گرچه بانیان اولیه‌اش جوان‌ها و بزرگ‌سالان بودند، خیلی زود نوجوانان محل، کار را در دست گرفتند و حالا همه امور اجرایی آن را خودشان انجام می‌دهند.

حمیدرضا لاله‌وش که جوانی بیست‌و‌پنج‌ساله و جزو اولین بانی این چای‌خانه است، تعریف می‌کند: تا قبل از دایر‌کردن این مکان، دغدغه‌های مختلفی داشتم. می‌دیدم شهر بیشتر در ایام محرم حال و هوای معنوی می‌گیرد. با خودم می‌گفتم کاش لااقل شب‌های جمعه کار‌هایی مشابه آن ایام انجام دهیم. دغدغه دیگرم این بود که می‌دیدم رسم خوب خیرات‌کردن برای اموات دارد کم‌رنگ می‌شود. وقتی خودم بچه بودم، مردم بیشتر شب‌های جمعه برای امواتشان خیرات می‌کردند. دوست داشتم کاری انجام دهم که این رسم خوب پررنگ‌تر شود.

لاله‌وش ادامه می‌دهد: سه سال پیش، قبل از ایام دهه فاطمیه بود که فکر دایرکردن چای‌خانه به سرم زد. دیده بودم در سمت حرم چای‌خانه‌هایی در طول سال دایر است. دوست داشتم همان‌جا حضور داشته باشیم که تعداد زائر بیشتر است، اما توان مالی‌مان آن‌قدر نبود. با خودم گفتم در همین محله خودمان انجام می‌دهیم.

آن موقع دو سه تا از دوستان لاله‌وش با او همراه می‌شوند و بعد از اعلام موافقت مسجد صاحب‌الزمان (عج)، اتاقکی در مسجد را که استفاده چندانی نداشته، برای این کار در نظر می‌گیرند.

 

همه‌چیز یواش‌یواش جور شد؟

حمیدآقا نگاهش را به سمت وسایل چای‌خانه می‌چرخاند و می‌گوید: هیچ وسیله‌ای نداشتیم. حتی آب برای آب جوش را از بیرون می‌آوردیم. بعدا لوله‌کشی شد. گاز هم نداشتیم و از مغازه کناری می‌گرفتیم. استکان نداشتیم و با لیوان کاغذی شروع کردیم. این کابینت‌ها و سینک ظرف‌شویی هیچ کدام نبود. خود حضرت زهرا (س) کمک کرد و یواش‌یواش همه‌چیز جور شد.

به گفته او ابتدا خودش و چند نفر از دوستانش و مسجدی‌ها پای کار بودند، اما خیلی زود نوجوانان و بچه‌های محل درخواست خدمت‌ در چای‌خانه را دادند.

او می‌گوید: برحسب تصور اولیه فکر می‌کردیم بزرگ‌تر‌ها بهتر می‌توانند چای‌خانه را بگردانند، اما تصورمان اشتباه بود. آنها گرفتاری‌های خودشان را داشتند و نمی‌توانستند با فراغ بال پای کار باشند. برعکس، نوجوانان خیلی دل می‌دادند و با انگیزه و پر‌شور کار‌ها را پیش می‌بردند.

 

از چای‌خانه به کار‌های جهادی

کم‌کم مسئولیت‌ها بین نوجوانان تقسیم می‌شود. یکی مسئول صوت می‌شود، یکی مأمور انتظامات؛ دیگری مسئولیت چای‌ریختن را برعهده می‌گیرد و.... هر‌روز به تعداد آنها اضافه می‌شود، طوری‌که دیگر چای‌خانه ظرفیت نداشته است. لاله‌وش نمی‌خواسته هیچ نوجوان مشتاقی را برگرداند. با خودش فکر می‌کند و تصمیم می‌گیرد بخش‌هایی را اضافه کند.

شب‎های قدر ایستگاه نقاشی را برای کودکان دایر می‌کنند. در پیاده‌رو فرش پهن می‌کردند و نوجوانان، از کودکان نگهداری می‌کردند تا والدینشان راحت به مناجات بپردازند. بعد هم ایده کتابخانه امانی شهید‌ابراهیم هادی به ذهنش می‌رسد و کنار چای‌خانه، تعدادی کتاب می‌گذارند و عده‌ای مسئول این کتابخانه و امانت‌دادن کتاب‌ها می‌شوند.

به مرور خود بچه‌ها هم ایده‌های جدیدی به ذهنشان می‌رسد. به‌عنوان مثال وقتی می‌بینند تعداد زیادی از هم‌مدرسه‌ای‌هایشان دوست دارند در چای‌خانه باشند، یک ایستگاه چای‌خانه نزدیک مدرسه برپا می‌کنند.

همچنین زمانی‌که سجاد شکری‌زاده در مأموریت بسیج، تصادف می‌کند و به کما می‌رود، قبل‌از فوتش، یک ایستگاه چای صلواتی به نیت سلامتی‌اش برپا می‌کنند. بعد که خبر درگذشتش می‌رسد، سه ایستگاه به یادبودش دایر می‌کنند. احساس خوبی که بچه‌ها به مادربزرگ‌ها دارند، آنها را بر این می‌دارد که دو تا از ایستگاه‌ها را در محل سکونت دو تا از مادربزرگ‌های شهید برپا کنند.

گرداندن چای‌خانه توسط نوجوانان، پای آنها را به کار‌های جهادی هم باز می‌کند. افراد سالخورده محل خیلی وقت‌ها از آنها می‌خواهند بروند تلویزیون، آنتن، بخاری، آبگرمکن و‌... برایشان تعمیر کنند. نوجوانان هم باز مشتاقانه، از هیچ کمکی دریغ نمی‌کنند. حتی در این موارد گاهی پیش می‌آید که از پول‌های توجیبی خودشان، برای افراد سالخورده باتری، لوله بخاری و... می‌خرند.


شب‌های فاطمی در چایخانه حضرت زهرا(س)

 

باقی‌اش با حضرت زهرا (س)

به گفته حمیدآقا چای‌خانه حضرت زهرا (س)، باب خیرات برای اموات را نیز باز کرده است و خیلی‌ها به همین نیت، قند، خرما و‌... می‌آورند. در‌راستای فرهنگ‌سازی برای تغذیه صحیح، بیشتر مواقع در چای‌خانه به‌جای چای، دم‌نوش و قند قهوه‌ای می‌دهند.

مردم بیشتر شب‌های جمعه خیرات می‌کردند. اما من دوست داشتم کاری انجام دهم که این رسم خوب پررنگ‌تر شود

او که خاطره‌ای یادش آمده است، نگاهش را به کف چای‌خانه می‌دوزد و تعریف می‌کند: یک بار قند و چای نداشتیم. بچه‌ها گفتند چه کار کنیم. گفتم درِ چای‌خانه را باز کنید، باقی‌اش با خود حضرت زهرا (س). بچه‌ها گاز را روشن کرده و باز آمدند گفتند آب جوش آماده است و چای نداریم. گفتم خدا بزرگ است. چند‌دقیقه بعد بچه‌ها خوشحال آمدند و گفتند یک نفر مقداری پول به نیت خیرات امواتش به چای‌خانه داده. با همان پول رفتند دم‌نوش و قند تهیه کردند.‌

می‌گوید: نذر‌های مردم و حاجت‌هایی که از اینجا می‌گیرند، نوجوانان را به کارشان دلگرم می‌کند. 

لاله‌وش ادامه می‌دهد: خانمی هست که خودش در کوه‌ها سپنج جمع می‌کند و هراز‌گاهی که می‌آید به ما هم می‌دهد. پیرزنی بود که توان مالی نداشت و بعد از اینکه حاجت گرفته بود، بسته‌های کوچک نمک برای اهدا به مردم آورد.

 

مغازه خودتان است

احمد دوست‌دار یکی از کسبه نزدیک چای‌خانه است. او از ابتدایی که چای‌خانه قرار بود دایر شود، از هیچ کمکی دریغ نکرده است و به نوجوانان گفته مغازه او را از خود بدانند و هرچه لازم دارند، بیایند ببرند.

اوایل که چای‌خانه گاز و آب نداشته، آب جوش را از مغازه دوست‌دار می‌گرفتند. وسایل دیگر هم هرچه لازم داشته باشند، اول از همه درِ مغازه این فرد خیر را می‌زنند. دوست‌دار معتقد است اگر یک قدم بردارد و یک کمک کوچک به این بچه‌ها کند، خدا و ائمه (ع) چندین‌برابرش را برایش جبران می‌کنند.

او از اینکه می‌بیند نوجوانان این چای‌خانه را می‌گردانند، بیشتر احساس مسئولیت می‌کند و می‌گوید: خانواده این بچه‌ها را نمی‌شناسم، ولی دوست دارم رفتار خودم طوری باشد که خاطره خوبی در ذهنشان بر جای بگذارد و در همین مسیر اهل بیت (ع) بمانند.

 

دم‌نوشی که منجر به ترک اعتیاد شد

محمد برات‌پور یکی از هم‌محله‌ای‌های چای‌خانه است. ارادت خاصی به این مکان دارد. شب‌های جمعه هرجا باشد، چای نمی‌خورد و خودش را به چای‌خانه حضرت زهرا (س) می‌رساند تا دم‌نوش اینجا را بخورد.

او می‌گوید: به نظرم این چای‌خانه، دینش را به انقلاب فرهنگی ادا کرده است. دو نفر معتاد بودند که با آمادن پای همین چای‌خانه حضرت زهرا (س) تصمیم به ترک گرفتند. خودمان بردیمشان کمپ و الان مدت‌هاست که ترک کرده‌اند و مشغول کار‌ند.

برات‌پور هم گهگاه نذر اینجا می‌کند و دوست دارد همیشه دایر و پابرجا باشد.


شب‌های فاطمی در چایخانه حضرت زهرا(س)

 

صفای اینجا را دوست دارم

سراغ نوجوانان چای‌خانه که می‌رویم، هرکدام بین خودشان، لقب‌هایی دارند. امیرعلی جعفری را به‌عنوان «شیخ جمع» می‌شناسند. به‌خاطر علاقه‌ای که به رشته طلبگی دارد، این عنوان را به او داده‌اند. علی شب‌های جمعه کلاس معارف دارد ولی به‌قدری حضور در اینجا برایش لذت‌بخش است که هر‌طور شده قبل و بعد کلاس خودش را می‌رساند.

او صفای اینجا را خیلی دوست دارد و می‌گوید: شب‌های قدر تا نماز صبح اینجا بودیم و به مردم دم‌نوش می‌دادیم. خیلی خوب بود.


میوه فروشی هم پای کار آمد

محمدمهیار ارم دانش‌آموز کلاس نهم است. به قول دوستانش استاد آتش‌به‌پا‌کردن است و وقتی او اسپند دود می‌کند، محل را دود برمی‌دارد! مهیار می‌گوید: این‌قدر ما به اینجا وابسته‌ایم و در آن حس خوبی داریم که نگرانیم مبادا تعطیل شود. تک‌تک اقداماتی که برای چای‌خانه انجام شده، برای او یک خاطره شیرین است.

در‌این‌بین یاد میوه‌هایی می‌کند که به نیازمندان داده‌اند و می‌گوید: ما می‌دیدیم کسانی اینجا چای و دم‌نوش می‌خورند که معلوم بود وضع مالی خوبی ندارند. به‌عنوان مثال گاهی زباله‌گرد‌ها می‌آمدند. خودمان می‌رفتیم برایشان نان تهیه می‌کردیم و یواشکی به آنها می‌دادیم. یک بار دیدم میوه‌فروشی محل مقدار زیادی میوه دارد که اگر برای فردا بماندخراب می‌شود.

دوست دارم رفتارم طوری باشد که خاطره خوبی در ذهن بچه‌ها بجا بگذارد و در همین مسیر اهل بیت (ع) بمانند

مهیار از میوه‌فروش می‌خواهد میوه‌هایش را بدهد تا آنها را بشوید و به‌صورت بسته‌بندی به افراد نیازمند بدهد. بعد از این، بار‌ها نوجوانان چای‌خانه، میوه‌های قابل مصرف را جمع کرده و به دست نیازمندان رسانده‌اند. این کار آنها باعث شده است که خود میوه‌فروش هم ترغیب شود و در‌کنارش، مقداری میوه را اهدا کند.

او یکی از برکات مهم این چای‌خانه را نزدیک‌شدن افراد محل به یکدیگر می‌داند و می‌گوید: کسانی بودند که، چون دید خوبی به مسجدی‌ها نداشتند، حتی جواب سلام ما را نمی‌دادند، اما بعد‌از اینکه چای‌خانه دایر شد و می‌دیدند ما بدون چشمداشت و بی‌ریا کار می‌کنیم، نظرشان عوض شد و حالا نه‌تنها با ما چاق‌سلامتی دارند، بلکه گاهی کمکمان هم می‌کنند.

 

مداحی‌ها را با دقت انتخاب می‌کنم

بنیامین بذرافشان از کسانی است که بیشتر در‌زمینه سیستم صوت فعالیت می‌کند. مداحی‌ها یا حتی قسمت‌هایی از سخنرانی‌ها را انتخاب و پخش می‌کند. او می‌گوید: فضای چای‌خانه را دوست دارم. وقتی هم حس و حال مردم را موقع پخش مداحی‌ها می‌بینم، انگیزه‌ای برایم می‌شود که با دقت بیشتری آنها را انتخاب کنم.

به گفته او مردم بعضی مداحی‌ها را آن‌قدر دوست دارند که می‌گویند دوباره همان را پخش کند. بعضی مداحی‌ها هم طوری به آنها حس و حال معنوی می‌دهد که همان‌جا منتظر می‌مانند تا دم‌نوششان سرد شود، انگار دارند با خدا و ائمه (ع) راز و نیاز می‌کنند.



گرفتن کربلا از حضرت‌زهرا(س)

علیرضا سلیمانی دارد برای کنکور درس می‌خواند. او می‌گوید: در مناسبت‌ها و شب‌های شهادت که چای‌خانه را دایر می‌کنیم، چند‌بار شده رهگذران از خودم پرسیده‌اند که چه مناسبتی است.

علیرضا همین نکته را که مردم متوجه مناسبت‌ها شوند، ارزشمند می‌داند و ادامه می‌دهد: چندین‌بار دیده‌ام کسانی که صدای موسیقی ماشینشان بلند است، وقتی نزدیک چای‌خانه می‌شوند، به احترام اهل‌بیت (ع) آن را کم می‌کنند. همین‌ها برای ما خیلی ارزش دارد.

او تشرف اولش به کربلا را مدیون حضرت زهرا (س) می‌داند و تعریف می‌کند: پدر و مادر من هیچ‌جوره راضی نمی‌شدند که با دوستانم پیاده‌روی اربعین بروم. هرچه التماس کردم فایده نداشت. یک شب دلم شکست و نذر همین چای‌خانه کردم. یک هفته نشد که خودشان صدایم کردند و گفتند برو پاسپورتت را بگیر.

این نوجوان‌ها حاجت‌های دیگری هم دارند؛ درس، کار، سربازی، ازدواج و‌.... چای‌خانه حلقه اتصال آنها به حضرت زهرا (س) است. چراغ چای‌خانه که روشن است، انگار دلشان به بی‌بی‌سادات بیشتر گرم می‌شود. عزا و غیر عزا ندارد. چای‌خانه مادر همیشه آرامش‌بخش است.


* این گزارش چهارشنبه ۱۴ آذرماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۹۷ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44