
یک کلاسور پر از عنوان و مقام از مسابقات گوناگون عکاسی دارد. اشاره به تکتک آنها برای شما لذتی نخواهد داشت.
پس منتظر باشید در این گفتگو مهمترین و دوستداشتنیترین آنها را از نظر خودش به همراه توصیف عکس مورد نظر بخوانید. صحبت از مهدی وقاری شورچه، سالکن محله المهدی مشهد که در سال ۱۳۷۴ به دنیا آمده است.
او از هشتسالگی دوربین به دست گرفته و کَمکَمک عکاسی را بهطور تجربی از پدرش آموخته. عکاسان مشهد و ایران نام این پدر و پسر را بهخوبی میشناسند.
حتما شما هم تابستان سال گذشته مصاحبه شهرآرامحله را با قدیر وقاری، پدر مهدی خواندهاید.
اما اینبار نوبت خود مهدی است. عکاس جوانی که سال گذشته در جشنواره «شهرآسمان» بهعنوان استعداد برتر عکاسی کشور معرفی شد.
«از وقتی یادم میآید، پدرم دوربین دستش بوده است. در و دیوار خانهمان هم همیشه پر از عکس بود. آنقدر به عکسها نگاه میکردم که بالاخره در هشتسالگی خودم هم عکسگرفتن را شروع کردم.
البته این پدرم بود که به من آموزش میداد و من تا امروز کلاس عکاسی حرفهای نرفتهام.»
با گرفتن عکسهای خانوادگی کارم را شروع کردم. عکسها را با دوربین آنالوگ یاشیکای پدرم میگرفتم
مهدی وقاری شورچه ادامه میدهد: «با گرفتن عکسهای خانوادگی کارم را شروع کردم. عکسها را با دوربین آنالوگ یاشیکای پدرم میگرفتم.»
در همان هشتسالگی نخستین اردوی عکاسی خود را تجربه و بعد از آن بهطور حرفهای کارش را شروع میکند: «روز عاشورا به همراه پدر و جمعی از عکاسان مشهد به بشرویه رفتیم.
در آنجا سه رول عکس گرفتم که به نظر خودم بهترین عکسم از برداشتن عَلَم بود. بعد عکسها را به چند مسابقه فرستادم که اتفاقا پذیرفته شد. با پدرم برای گرفتن عکس به جاهای مختلف میرفتیم.
علاوهبر آن در گشتوگذارهای خانوادگی نیز با پدرم از جمع جدا میشدیم و از سوژههای مختلف عکس میگرفتیم.»
هنرمند محله المهدی اضافه میکند: «در دوران راهنمایی هم در اردوهایی که با مدرسه میرفتم، عکس میگرفتم. همکلاسیهایم نیز با من همکاری میکردند و سوژه عکسم میشدند.
در همین دوران نخستین نمایشگاهم از طرف آموزش و پرورش برگزار شد. البته گاهی هم در مدرسه نمایشگاه برپا میکردم. کمکم با پیشرفت کارم، در مشهد و دیگر شهرها عکسهایم در نمایشگاههایی به نمایش گذاشته شد.»
او معتقد است بهترین عکسش را در سال ۸۵ گرفته. شما هم محال است به این عکس نگاه کنید و لبخندی آرام بر گوشه لبتان ننشیند.
وقاری نوجوان توضیح میدهد: «بهترین عکسی که گرفتم از پدربزرگ و مادربزرگم بود. عکس متفاوتی شده است. پدربزرگم رو به دوربین بود و مادربزرگم پشت به آن.»
این عکس در همین سال در سومین جشنواره سراسری عکس کودک و نوجوان «آبرنگ» در مشهد، مقام دوم را به دست آورد.
از این هنرمند محله میپرسیم دلیل فرستادن کارهایت به جشنوارههای گوناگون چیست؟ جواب میدهد: «برای بررسی و تحلیل کار خودم است. اینکه در چه حدی هستم و نظر دیگران درباره عکسهایم چیست.
ضمن اینکه بعد از پذیرفتهشدن عکسهایم در جشنوارهها، بیشتر دنبال پیشرفت کارم هستم و سؤالاتم هم از پدر بیشتر میشود.»
وقاری در زمینههای گوناگون عکس گرفته. البته گویا هنوز از محله زندگیاش که به آن علاقه هم دارد، عکسی نگرفته است. دلیلش را هم نمیگوید.
فقط عنوان میکند: «به خودم جسارت گرفتن عکس از محلهمان را ندادم.»
اما بهترین عکسش در زمینه اجتماعی، پسری دستفروش است که از زاویههای مختلف از او عکس گرفته. در زمینه ورزشی هم از بازی فوتبال بچهها عکس گرفته؛ توپی که برای شوت کاشته شده، توپ در آسمان و توپ در حال افتادن روی زمین.
از او میپرسیم که بهترین عکسها در مشهد چه موضوعاتی میتوانند باشند که جواب میدهد: «با توجه به قرارگرفتن حرم مطهر در مشهد همچنین حضور زائران، شهر ما فضایی مذهبی دارد که با آن شناخته میشود. به نظر من بهترین عکسها میتواند در همین زمینه گرفته شود.»
رشته تحصیلی این عکاس جوان در دانشگاه، معماری است. دلیل رفتنش به این رشته هم جالب است: «در تنها مدرسه محله که رشته گرافیک داشت، ثبتنام کردم.
اما هنوز یک ماه نگذشته بود که به دلیل به حد نصاب نرسیدن دانش آموزان این رشته منحل شد و من به رشته معماری که به عکاسی نزدیک بود، تغییر رشته دادم.
ورود به این رشته به نوع عکسهایم سمت و سو داد. الان بیشتر عکسهای من از معماری قدیم مشهد، یعنی اطراف حرم همچنین از معماری نوین شهر است.»
آنطور که مهدی میگوید عکاسان مشهد و ایران او را میشناسند البته به دو دلیل؛ «هم به واسطه پدرم و هم عکسی که در عاشورای سال۸۹ گرفتم و سال گذشته چند مقام آورد.
عکس از مراسم خیمهسوزان فلکه برق بود. در عکس من، سایه اسب دشمن روی خیمه آتشگرفته افتاده بود.»
وقاری جوان هنرش را از پدر آموخته؛ نهتنها هنر که راههای برقراری ارتباط با مردم برای اعتلای این هنر را.
اما پشتکار او برای پیشرفت در عکاسی کار را به آنجا رسانده که: «در بعضی مسابقات کارهای من پذیرفته میشود؛ درحالیکه کارهای پدرم به آن راه نمییابد.»
این پدر و پسر همیشه در رقابتی سالم با هم اینطور عکاسی میکنند؛ «وقتی میبینم دوربین پدرم در حال گرفتن عکس از سوژهای است، سر دوربینم را میچرخانم و از سوژهای دیگر عکس میگیرم.
همیشه هم سوژه عکسهای یکدیگر میشویم.»، اما نتیجه این رقابت، حرصخوردن مادر خانه است، گرچه به گفته مهدی مادرش هم مشوق اوست.
در پایان این گفتگو وقاری درباره مجموعهای جالب از کارهایش خبر میدهد: «مجموعهای به نام «بابای عکاسم» دارم که از پدرم در حال عکسگرفتن از سوژههای گوناگون، عکس گرفتهام؛ البته هنوز نمایشگاه این مجموعه را برپا نکردهام.»
* این گزارش سه شنبه، ۱۷ اردیبهشت ۹۲ در شماره ۵۲ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.