خیابان شهیدبهشتی را که تا انتها طی میکنی، پهلو به پهلوی کوههای کوهسنگی، جایی که زمین به آسمان میرسد، دری آهنی به باغی از سنگ و سبزه باز میشود، حیاطی دلگشا با حوض آبی در وسط و باغچهای بهشتی.
میگویند قبل از سال۱۳۶۵ این حیاط شکل و شمایل دیگری داشته است. وسعت باغ بسیار بیشتر از آنچه اکنون است بوده و حیاط سنگفرش. جوی آبی از وسط باغ میگذشته و نفس میداده به گلها.
به روایتی، باغ از یک طرف به کوهسنگی و از طرف دیگر به باغ الندشت میرسیده است. امروز، اما دور باغ دیوار کشیدهاند، سنگفرش باغ را عوض کردهاند، جوی آب و حوض کوچک قدیمی، جای خودش را به حوض نو داده است. این باغ، اما جلوه از موهبتی مهمتر دارد...
اینجا تنها یک باغ نیست، بهشتی است که آرامگاه میرزاابراهیم رضوی را در دل دارد و میرزاابراهیم، بزرگترین وبه روایتی نخستین- واقف سادات رضوی است. گفته میشود در آغازین سالهای هزاره دوم هجریقمری، این مکان خانه او بوده و همچنان نیز هست.
اگرچه سال تولد میرزاابراهیم معلوم نیست، تاریخ وقفنامه این بنا به ۱۰۳۸هجریقمری میرسد، چند ماه پیش از مرگ شاه عباس اول صفوی. میرزا، در سال۱۰۴۲ به جهان دیگر رفتهاست و ماده تاریخ محراب بنا، ۱۰۴۷قمری را، سال ساخت آن دانسته است: این عمارت به دوره شاه صفی، به زمین آمد از بهشت نعیم حوض پیش عمارتش گویی، میدهد یاد کوثر و تسنیم، گفت فخر از برای تاریخش: عالمست و مقام ابراهیم
بیست قدم که از در باغ جلو میگذاری، به رواق کوچکی میرسی با محرابی کهن در عقب و مقبرهای در جلو. سنگ قبر از مرمر سفید است و نور سبزی که به آن پاشیده، روحانیتش را دوچندان کرده است. بر روی سنگ مقبره، قرآن گذاشتهاند و گلدان گل.
آرامگاه، ایوانی بلند دارد و بقعه امامزادگان را میماند. ارتفاع آن هشت و نیم متر، عرضش کمی بیشتر از ۱۰ متر و طول آن حدود ۱۲متر است. دو حجره دو اشکوبهای بنای بیرونی آرامگاه را زینت کرده است. اگرچه فضای داخلی اشکوبهها با سر در «کتابخانه» مشخص شده است، همچنان به عنوان مقبره خانوادگی سادات رضوی استفاده میشود.
آرامگاه میرزا ابراهیم رضوی تنها بنای بهجامانده از عهد شاهصفی در مشهد است
صحن و سرای این بنا، به چند دلیل دارای اهمیت فرهنگی است. یکی اینکه نمونه بزرگترین مجموعه موقوفات پس از موقوفات آستان قدس رضوی است و البته موقوفهای است شخصی. دیگر سابقه تاریخ بنا و اینکه تنها بنای بهجامانده از عهد شاهصفی در مشهد است. جز اینها، اهمیت مذهبی بناست.
قدم که به حرم این معماری میگذاری، در میان آیات و اذکار بسیار بر دیوارها، نام امامجواد (ع) مرتبا بر دیوارها تکرار شده است. راز این ذکر در رسیدن شجره سادات رضوی به امامجواد (ع) است. نسب میرزاابراهیم با بیست و یک واسطه به ابوجعفر موسی مبرقع فرزند جوادالائمه (ع) میرسد و جد اعلای او، امام علیبنموسیالرضا (ع) است.
با همه این احوال، حتی پس از بازسازی بنا هم به دلایل گوناگون، این معماری، مهجور از مردم بود و اگرچه اهل نظر را رفت و آمدی با پیر خفته در آن بوده، حتی هماکنون نیز آنگونه که شایسته است به مجاوران و زائران معرفی نشده است.
رواق بقعه میرزاابراهیم به کاشیکاری آبی و کرم و قهوهای تزئین شده، کاشیهایی که در بازسازی سال ۱۳۶۵ با هنر علیاکبر شیعی بر دیوار نشستهاند. بنای قدیمی از سنگ و خاک بوده و از دور، کاخی ویرانه به چشم میآمده. سیدحسین بدیعی بوده که دست به کار ترمیم بنا شده و این عمارت زیبا با معماری محمد نجیب برپا شده است.
نمازخانه بخش جنوبی بنا را به برگزاری نمازجماعت و مراسم مذهبی اختصاص دادهاند. در بخش انتهایی حیاط، دفتر و خزانهداری موقوفات سادات رضوی است، موقوفاتی گسترده با سهمبرانی بسیار.
وقت خداحافظی، از کنار سنگ قبرهای قدیمی میگذرم که هر یک، بزرگی را در دل خود جای داده است، از بزرگان خاندان سادات رضوی تا پروفسوری که سنگ قبرش را به شیوه آرامگاه اهل تصوف ساختهاند و شاعرهای جوان که روی سنگ قبرش نوشته «به زهر تریاق خودکشی کرد». جمع دوستان جمع است و خلوت دل نیست جای صحبت اغیار. باید تنهایشان بگذارم، هوا تاریک شده و حرم خلوت. وقت، وقت رفتن است.
*این گزارش در شماره ۵۱ شهرآرامحله منطقه ۸ مورخ ۱۰ اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۲ منتشر شده است.