اگر سری به روستاهای اطراف بزنید، میبینید برخی از آنها خالی از سکنه هستند و تخریب شدهاند. امروزه بیشتر ما اهمیت روستاها را فراموش کردهایم و یادمان میرود گوشت، لبنیات، میوهها و سبزیجاتی که استفاده میکنیم، حاصل دسترنج اهالی روستاست و با از بین رفتن روستاها بسیاری از تولیدات آنها هم از بین میرود و این ضربهای است که به خودمان و اقتصاد کشورمان میزنیم. یکی از دلایلی که باعث میشود جوانان از روستاها به شهر بیایند، نبود امکانات کافی در روستاهاست.
بسیاری از خیران، مدرسه و درمانگاه میسازند که هریک از اینها در جای خودش تقدیرشدنی است، اما عمران و آبادانی روستاها هم ثوابی کمتر از مدرسهسازی یا درمانگاه ندارد. «علیاکبر محمدینیشابوری»، یکی از ساکنان محله بهشتی است که تمام هموغمش آبادانی روستاهاست و سالیان سال است که در این راه تلاش میکند.
او فعالیتهای عمرانی در روستاها را دوست دارد و با وجود اینکه ۸۲ سال از زندگیاش میگذرد، همچنان مشغولبهکار است و با واژه بازنشستگی و بیکاری ناآشناست. این هممحلهای ما دغدغهاش آبادانی روستاهاست و معتقد است که کمک به روستاها، کمک به خودمان و تامین آینده خودمان است. با او همکلام شدیم تا بیشتر از کارهایش که بیشتر شامل فعالیتهای عمرانی است، برایمان بگوید.
محمدی درباره اینکه چگونه فعالیتش را در این زمینه آغاز کرده، توضیح میدهد: تحصیلاتم را تا ششم ابتدایی بیشتر ادامه ندادم و از پانزدهسالگی وارد بازار کار شدم و شاگردی کردم. شغل اصلیام تراشکاری است. کسی که نزد او تراشکاری را یاد گرفتم، هم معلمم بود و هم استادم.
از او درسهای زیادی برای زندگی و کار یاد گرفتم. در همان دوران جوانی با یکی از آبادگران روستا آشنا شدم. خودم این کار را دوست داشتم و انجام میدادم، اما این آشنایی سبب شد تا فعالیتم را بیشتر کنم. خودم را وقف روستاهای کمآب کرده و تلاش کردم تاجاییکه میتوانم، برای آبادانی روستاهای این مرزوبوم خدمت کنم. شاید از نظر مالی ثروت چندانی نداشته باشم که کار خیر انجام دهم، اما لازمه انجام کار خیر، داشتن ثروت نیست و انسان با عمل و هنرش هم میتواند خیّر باشد.
محمدی معتقد به کار گروهی است و در این زمینه، گروهی تشکیل دادهاند که بخشی از کارها را بهعهده میگیرد و به قول خودش یک دست صدا ندارد. دشتی یکی از دوستان محمدی است که با کمک خیران تاکنون ۴۵۰ خانه برای روستاییان و حدود ۵۰ مسجد ساخته است و کارهای آبرسانی و برقکشی روستاها را هم محمدی انجام میدهد. تیم آنها بهنوعی مکمل یکدیگر است و همه با هم برای آبادانی روستاها تلاش میکنند.
وقتی به روستاها میرفتم، به این فکر میکردم که علت بیکاری و مهاجرت جوانان و روستاییها چیست. هنگامی که با آنها همکلام میشدم، مطئمن شدم کمبود امکانات عمرانی و بیآبی، دلایل اصلی بیکاری آنهاست؛ برای همین روستاها را برای آبادانی انتخاب کردم. اگر بتوانیم روستاها را آباد کنیم، روستاییان به شهرها مهاجرت نخواهند کرد، بنابراین من معتقدم آبادانی روستاها خدمت به خودمان است. شاید روستایی ۱۵ تا ۱۶ خانوار ساکن داشته باشد و این تعداد زیاد بهنظر نرسد، اما همین تعداد خانوار به احتمال زیاد ۷۰۰ تا ۸۰۰ رأس گوسفند دارند که برای مردم پرورش میدهند، اگر امکانات لازم برایشان فراهم نباشد، بیکار میشوند و آنوقت است که برای امرارمعاش و بهدلیل کمبودها به شهر میآیند.
محمدی معتقد است برای کارهای عمرانی در روستا با دست خالی هم میشود کار انجام داد، بهشرط اینکه کمی خلاق باشیم. او توضیح میدهد: برای آبادانی روستاها هم بهدنبال خلاقیت و نوآوری هستم تا بتوانیم از حداقل امکانات استفاده کنیم؛ بهطورمثال با قوطیهای کوچک نوشابه، فیلتر سر راه جوی آب درست میکنم تا جلوی ورود زبالهها را بگیرد.
از هیچکاری برای عمرانی روستاها رویگردان نیستم. وقتی وارد روستایی برای آبادانی بشویم، تا کار را تمام نکنیم، رها نمیکنیم. برخی روستاهای ما برق یا آب لولهکشی ندارند و برای انجام آنها نمیتوانند هزینه کنند یا پیگیر شوند تا برق به روستایشان بیاید. انجام این کارها را در روستاها بهعهده میگیرم. به هر روستایی که میرویم و میبینیم آب ندارد، مسیرهای جوی آب و چشمههای آب روستا را بررسی میکنیم، پس از بررسیهای لازم، در صورت نیاز به لایروبی چاه یا قنات میپردازیم و آب را با لولهکشی به همه خانهها میرسانیم. بسیاری از این روستاها حمام ندارند که برای آنها حمام میسازیم. کار ما بعد از آبرسانی و برقکشی منازل تمام نمیشود، برای کارهای جانبی آن روستا باز هم به آنجا سرمیزنیم تا اگر نیاز به تعمیرات باشد، آن را انجام دهیم یا در صورت مواجهه اهالی روستا با مشکلی، آن را برطرف کنیم.
محمدی معتقد است برای آبادانی روستاها باید به روستا رفت و از نزدیک مشکلات اهالی آنجا را لمس کرد. در این زمینه توضیح میدهد: من به اتفاق دوستانم بیشتر به روستاهایی میرویم که دورافتاده و صعبالعبور است و حتی موبایل هم در آنجاها آنتن نمیدهد. یکی از همین روستاها روستای پلگزی، از روستاهای بخش مرزداران شهرستان سرخس است. این منطقه پتانسیل خوبی در مرتع و دامداری دارد، اما کمبود امکانات، اهالی آن را از ادامه فعالیت بازداشته بود.
در بررسیهای اولیه متوجه شدیم این روستا فقط یک چاه مخروبه دارد که تامین آب روستا را با مشکل مواجه کرده است. در ابتدا چاه را لایروبی کردیم و گلویی سیمانی در آن گذاشتیم و با قرار دادن منبع آب در مسیر این چاه، آب لولهکشی را به خانههای روستاییان رساندیم و اکنون هرخانه چندین شیر آب دارد. آنها پس از سالها توانستند برای شب سالتحویل، به کنار شیر آب بیایند و وسایلشان را بشویند.
وقتی نیت خیر باشد، عمل هم اثربخش میشود. آنها هموطن ما هستند و ما وظیفه داریم احتیاجاتشان را تا جایی که برایمان مقدور است، برطرف کنیم. وقتی میبینیم روستاییان از حمام بینیاز میشوند و شادی میکنند، ما هم شاد میشویم.
برای کارهای عمرانی در روستا با دست خالی هم میشود کار انجام داد، بهشرط اینکه کمی خلاق باشیم
«هدف ما بینیازی اهالی روستاست. حال در این راه فرقی نمیکند که کار چه باشد؛ لایروبی قنات، تهیه آذوقه یا تهیه سوخت برای موتور چاه آب. در این مدت آنقدر این کارها را انجام دادهایم که نمیدانم برای چه تعداد روستا آبرسانی کردهایم یا برایشان برق، حمام و... درست کردهایم.» محمدی با این توضیح، یکی دیگر از خاطراتش را برایمان تعریف میکند: اوایلی که گازوئیل سهمیهبندی و کارتی شده بود، به یکی از روستاهایی که موتور آب گذاشته بودیم، رفتیم. متوجه شدیم کسی حاضر نیست از سهمیه کارت سوختش، گازوئیل موردنیاز موتور آب را تامین کند. برای راه افتادن کارها تصمیم گرفتیم هربار که به روستا میرویم، گازوئیل موردنیاز آنها را هم ببریم، اما این کار تا مدتی جوابگو بود. درنهایت با بخشدار آن روستا صحبت کردیم و آنها موافقت کردند سهمیهای برای موتور درنظر بگیرند.
گروه خیران «محمدی» در کار ازدواج و تهیه جهیزیه هم دستی بر آتش دارند. او در این زمینه میگوید: کار ما به ساخت خانه و لولهکشی آب ختم نمیشود. برخی خانوادههای بیبضاعت دختر و پسر دمبخت دارند که تا حد توان برای تامین جهیزیه و هزینه ازدواج فرزندانشان به آنها کمک میکنیم. اگر فرد بیماری هم باشد، برای تامین هزینههای درمانش به او یاری میرسانیم. پزشکانی را میشناسیم که رایگان خدمات میدهند و این افراد را با هماهنگی قبلی به آنها معرفی میکنیم. به هر روستایی که وارد میشویم، ابتدا آن را بررسی و از افراد پرسوجو میکنیم که مستحقان واقعی را پیدا کنیم و آنگاه ادای وظیفه میکنیم.
یکی دیگر از کارهایی که این گروه خیّر انجام میدهند، رساندن آذوقه به اهالی روستاهاست. محمدی توضیح میدهد: آنها ابتدا به روستاها غذای گرم میبردند و در تابستان با توجه به گرم شدن هوا، مواد خشک به آنها میدهیم.
کارهای محمدی تمامی ندارد. او خیّری است که با دست خالی کارهای زیادی انجام داده که هرکدام در جای خود، گره از مشکل مردم گرفتار باز کرده است. یکی از فعالیتهایی که انجام داده، ساخت کوره در دوران جوانیاش بوده است. خودش در اینباره میگوید: از همان ابتدا در کارم مبتکر، خلاق، فعال و بهدنبال نوآوری بودم. همیشه بهدنبال این هستم تا با کمترین هزینه بهترینها را درست کنم و برای رسیدن به این هدف تلاش میکنم تا با برنامهریزی درست به آن برسم؛ بهطورمثال در گذشته کورههایی که میساختند با میلههای بزرگی بود که هزینه ساختش هم زیاد میشد.
پس از بررسی درباره ساخت کوره، به این نتیجه رسیدم که کوره را بهصورت میلهای نسازم، بلکه فنی ساختم تا دود را از سمت آتش بکشد و اکسیژن را جایگزین آن کند. کارم این بود که کوره را میساختم. نصب، راهاندازی و تعمیراتش هم با خودم بود. این کورهها را در شهرهای اصفهان، یزد، زابل، بابل، گرگان، تربتجام و حیدریه، سرخس، طبس، بیرجند و تایباد ساختهام و ۴۰ تا ۵۰ کوره هم در مشهد فعال کردهام. بیشترین عامل توسعه کار من پشتکارم بوده است.
او هیچگاه به فکر تقدیر و تشکر مسئولان نبوده و هرکاری که انجام داده، برای رضای خدا و بندهاش بوده است و میگوید: وقتی به گذشتهام فکر میکنم، میبینم شکر خدا کارهای خوبی انجام دادهام که امیدوارم خدا هم از ما راضی باشد.
شاهید، یکی از همراهان این گروه، درباره آشناییاش با این گروه و فعالیتهایش میگوید: آشناییام خیلی ساده بود. با حاجی سلاموعلیک داریم. در همین احوالپرسیها با کارشان آشنا شدم و آنقدر مجذوب کارهایی که در روستا انجام میدادند، شدم که احساس کردم جای من در این گروه است. سفر اول میهمان بودم و بعد شاگرد پابهجفت شدم؛ البته راننده گروه هم هستم. تا جایی که میتوانم، ادای وظیفه میکنم. هرکس که یکبار در جمع ما حاضر شود، دیگر دوست ندارد این گروه را ترک کند، زیرا کار در این گروه کار دل است نه چیز دیگر.
او درباره محمدی اینچنین برایمان میگوید: هرچند سنوسالش بیشتر از ۸۰ است، بیشتر از یک جوان فعالیت میکند. اغلب برای بهموقع رسیدن به روستاها ساعت ۴ صبح حرکت میکنیم و وقتی به روستا میرسیم، یک لحظه آراموقرار ندارد و یکسره کار میکند؛ برای همین خیلیوقتها در راه برگشت، از فرط خستگی در مسیر، خوابش میبرد. تیم ما معتقدند همین که اهالی روستا بگویند خدا پدر و مادرشان را بیامرزد، کافی است.
*این گزارش در شماره ۱۵۶ شهرآرا محله منطقه هشت، مورخ ۱۳ مردادماه سال ۱۳۹۴ منتشر شده است.