بیشتر همسایههای کوچه امامخمینی۸۹ قدیمی هستند و دستکم بیشتر از سیسال است که یکدیگر را میشناسند. به گفته خودشان شاید در طول هفته یک مرتبه برادر یا خواهرشان را از نزدیک ببینند، اما با همسایههایشان هرروز روبهرو میشوند و از حال یکدیگر خبر دارند.
همین مراوده سبب شده است این ساکنان محله امامخمینی (ره) همچون یک خانواده با هم احساس نزدیکی و صمیمیت کنند. قدیمیترین ساکنان این کوچه که در رفاقت هم زبانزد محله هستند، سه کاسباند که با آنها گفتگو کردیم.
از قدیمیترین افراد کوچه است. کافی است نامش را به زبان بیاورید تا اهالی از او بهعنوان یک پدر یا برادر دلسوز نام ببرند. محمدرضا ریاحینژاد بیش از پنجاهسال است که در کوچه امامخمینی۸۹ مغازه پارچهفروشی دارد.
هنگامیکه به او میگوییم بین اهالی به خوشاخلاقی و درستکاری معروف است، میگوید: پیامبر اکرم (ص) به خوشرفتاری با همسایه بسیار سفارش کردهاند. ما که مویی سپید کردهایم، به یاد داریم که چگونه پدرها و مادرهایمان هوای همسایه خود را داشتند و به ما هم این مهم دینی را توصیه میکردند.
او میافزاید: قدیم آنقدر اعتماد و همدلی بین همسایهها زیاد بود که وقتی میخواستند سفر بروند، کلید خانه خود را به همسایهشان میسپردند و سفارش میکردند گلها را آب دهند یا حواسشان به خانه باشد. شاید بین جوانترها بهدلیل مشغله کاری، آداب همسایگی کمرنگ شده باشد، اما هنوز هم قدیمیها طبق سنت گذشته با همسایههایشان رفتار میکنند. او علیمحمد لطفی را یکی از همسایههای کارراهانداز معرفی میکند.
لطفی دو دهنه دورتر از ریاحینژاد مغازه موتورسازی دارد. او همانطورکه سرگرم درستکردن یک موتورسیکلت است، با ما همکلام میشود و میگوید: سیسال پیش که به اینجا آمدم، خبری از آپارتمان نبود. همه خانهها ویلایی بودند و همسایهها و کسبه یکدیگر را میشناختند. الان وضعیت کوچه با ساخت آپارتمان تغییر کرده است، ولی همچنان همسایههای قدیمی با هم مراوده خوبی دارند و از حال یکدیگر باخبرند.
او بهترین ویژگی یک همسایه خوب را یکرنگی میداند و توضیح میدهد: شاید برادرم را هر هفته نبینم، اما هرروز صبح که برای بازکردن مغازه میآیم، همسایهام را میبینم و با هم سلاموعلیک داریم، بهویژه با مغازهدارهای اطراف که گاهی با هم یک چای مینوشیم و از بالا و پایین روزگار حرف میزنیم.
این گفتگوها سبب شده است از مشکلات و زیروبم زندگی هم خبر داشته باشیم و تاجاییکه میتوانیم، برای رفع آن مشکل پیشقدم شویم. این احساس برادری و نزدیکی از نعمت داشتن همسایه خوب به دست آمده است. او از حسین یوسفی بهعنوان یک همسایه خوب و کاسب منصف نام میبرد.
حسینآقا مغازه سوپرمارکت دارد و بهدلیل نوع شغلش، ارتباط بیشتری با همسایهها برقرار کرده است. او هوای همسایههای ضعیفتر خود را دارد و به آنها بهصورت نسیه کالا میفروشد. میگوید: پیامبر (ص) میفرمایند به من ایمان نیاورده است کسی که شب را با شکم سیر بخوابد و همسایهاش گرسنه باشد.
او ادامه میدهد: کموکسری و گرفتاری ممکن است برای هر کسی پیش بیاید؛ همین مواقع است که باید حواسمان به اطرافیانمان باشد. ممکن است فردی دستش تنگ باشد و یکباره برای او مهمان از راه برسد و نیاز دارد که آبروداری کند؛ در این مواقع به او بهصورت نسیه جنس میدهم تا مشکلش برطرف شود و آخر ماه خودش میآید و تسویهحساب میکند.
یوسفی یادآور میشود: شاید یک روزی من به کمک همسایهام احتیاج داشته باشم و او برای من قدمی بردارد؛ باید هرکاری از دستمان برمیآید، برای هم انجام دهیم.
* این گزارش سه شنبه ۲۷ شهریورماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۸۱ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.