
سبک کار و زندگی او شیوه تعداد محدودی از آدمهاست که توانستهاند فاصله بین منافع خود و انجام رسالتشان را ازمیان بردارند، ارزشهای خود را بیابند و هنگامی که آنها را برای خود پررنگ کردند، به دیگران هم منتقل کنند؛ ارزشهایی که لازم نیست در لباس و کسوت خاصی باشی یا آدمی با تیپ بهاصطلاح ارزشی باشی تا بتوانی آنها را بهدست بیاوری؛ مثلا میتوانی پزشک باشی و در لباس یکپارچه سفید پزشکی به مسجد بروی و رسالتت را به انجام برسانی.
میتوانی دکتر سیدکاظم مظفری باشی که از سال ۸۷ وقتی برای زیارت به مشهد آمده بود و اتفاقها طوری رقم خورد که او را همجوار امامهشتم (ع) کرد، روپوش کارت را به نیت دیگری به تن کنی و کیف احیای پزشکیات را محکمتر بهدست بگیری و مسیر دیگری را برای خدمت به مردم انتخاب کنی مثل مسجد؛ پایگاهی که برای او اهمیت ویژهای دارد. این راهی بود که باید میرفت.
راهی که تا امروز آن را ادامه داده است و دهها مسجد، محل ویزیت رایگان او شدهاند تا مردمی که به مسجد میآیند، پس از معاینه حال جسمیشان، از حال روحیشان نیز باخبر بشوند. یادشان بیاید از انقلاب و شهدایی که خونشان را در راه اسلام ریختند. یادشان بیاید از کلام حضرت آقا و یادشان بیاید از خیلی نکتههای دیگر که آقای دکتر وظیفه خود میداند آنها را بهعنوان یک دوستدار انقلاب و نظام، بازگو کند؛ چراکه بهقول آقای دکتر، میکروبهای فرهنگی، خطرناکتر از سایر میکروبهاست، از اینرو او خودش را در مسیری قرار داده است که بتواند در ریشهکن کردن این میکروبها موثر واقع شود.
مدتی بود شنیده بودیم که پزشکی به همراه اعضای خانوادهاش برای ویزیت رایگان نمازگزاران به مسجد جوادالائمه (ع) در محله پورسینا میرود. اهالی و نمازگزاران را میبیند و آنها را معاینه میکند و جالبتر اینکه هر ماه این کار را تکرار میکند.
نهم هرماه اهالی محله و نمازگزاران مسجد جوادالائمه (ع) میدانند که آقای دکتر، همسر و دخترها و حتی منشیاش به مسجد میآیند. پیگیر ماجرا میشویم و در یکی از روزهای تیرماه به مطب آقای دکتر میرویم، آنهم در روزی تعطیل؛ چون روزهای عادی بهخاطر سرکشی به مسجدها، آنقدر سر دکتر شلوغ است که بهسختی میتوان او را پیدا کرد.
دکتر مظفری پشت میز طبابتش نشسته است. یکی از دخترها که همراه همیشگی او در مساجد است، کنارش دیده میشود. بعد از سلامواحوالپرسی کوتاهی، سر اصل مطلب میرویم.
آقای دکتر، ماجرا چیست؟ ویزیت رایگان در مساجد شهر، آنهم هر روز و با تاریخها و برنامهریزی مشخص؟
سوال ما برای دکتر مظفری، تازگی ندارد. اگرچه تابهحال پیش نیامده این حرفها را برای جایی بزند که قرار است چاپش کنند و خیلی هم این موضوع برایش اهمیتی ندارد، با این حال این سوال را خیلیها از او پرسیدهاند. شاید بیشتر روحانیان و پیشنمازان مساجد.
لبخند کمرنگی روی لب میآورد و از دلایلی میگوید که او را در این مسیر قرار داده است؛«هدفم را از انجام این کار، میتوانم در سه بُعد شخصی، اجتماعی و سیاسی بازگو کنم. در حوزه شخصی باید گفت که همه ما موفقیت خود را در زندگی مادی و معنوی، مرهون انقلاب هستیم. اگر انقلاب نشده بود، خدا میداند که ما نیز مانند یکی از کشورهای منطقه درگیر چه مسائلی بودیم، از اینرو بهعنوان یک فرد، خود را مدیون این انقلاب میدانم و معتقدم که باید از پیشرفتهای فردیام برای پیشبرد اهداف آن استفاده کنم. در بُعد اجتماعی، تلاشم این است که طبق گفته حضرت امام که فرمودند «کوخنشینان، ولینعمتان ما هستند»
عمل کنم، بنابراین باید خدمت به این قشر در سرلوحه وظایف ما باشد. ازطرفی از بعد سیاسی نیز باید به مساجد توجه کرد. مساجد و حسینیهها تنها پایگاههای مبارزه با جنگ نرم هستند. همانطور که در صدر اسلام مساجد، اصلیترین کانونها بودند، اکنون نیز برای پیروزی در این جنگ، باید مساجد را با عملکرد اصلی آنها احیا کرد و محل توجه قرار داد تا سرانجام در تمدن نوین اسلامی، این اماکن معنوی جایگاه اصلی خود را بازیابند و در محوریت قرار بگیرند. حضرت آقا در توضیح عرصه فرهنگی جهاد اکبر، ادامه و استمرار حرکتهای خودجوش فرهنگی را مصداق جهاد دانستهاند، از اینرو امیدوارم همانطور که در جهاد اصغر ادای دین میکنم، در جهاد اکبر نیز بتوانم فرمان مولای خود را لبیک گویم.
دکتر مظفری در ادامه از تشکیلاتی سخن میگوید بهنام «طبیبان دوار جهادی» که پایهگذار آن، خودش بوده و با کمک همسر و دو دختر و چند نفر دیگر آن را بنیان نهاده است؛ تشکیلات کوچکی که اعضای آن با حضور در مساجد و حسینیهها، پس از درمان و رسیدگی جسمی به مردم با بهرهگیری از پزشکان و پیراپزشکان، به درمان روح ازطریق روحانیان حاضر در تشکیلات میپردازند. اعضای این تشکیلات کوچک حالا هر روز صبح در مساجد مختلف حاشیه شهر حضور پیدا میکنند و بسته به جمعیتی که در هر مسجد حاضر میشوند، فواصل زمانی معینی برای این کار درنظر گرفته شده است.
او میگوید: اکنون حدود ۲۵ مسجد حاشیه شهر تحت پوشش فعالیت ما قرار دارند و برای گسترش فعالیتمان ازطریق سایتی که ایجاد کردهایم، از پزشکان، پیراپزشکان، روحانیان، پرستاران و... عضوگیری میکنیم. خوشبختانه استقبال از این طرح طوری بوده است که اکنون در حال هماهنگی برای حضور در ۱۰ مسجد دیگر حاشیه شهر هستیم. در کنار این طرح، برنامههایی نیز در قالب اردوی جهادی در مناطق محروم اجرا میکنیم؛ بهعنوان مثال در هفته سلامت، افتخار آن را داشتیم که در اردوی جهادگران سلامت شرکت کنیم. این اردو در شهرک شهیدباهنر برگزار شد. همچنین برای خانوادههای محترم شهدای مدافع حرم، برنامهای برگزار کردیم که جزو افتخارات کاریمان بوده است.
دکتر مظفری با کمک همسر و دو دخترش پایهگذار تشکیلانی به نام «طبیبان دوار جهادی» بوده است
دکتر مظفری وقتی سال ۸۷ به مشهد میآید، ساکن این شهر میشود و از مسجد روبهروی مطبش شروع میکند. وقتی را برای ویزیت رایگان نمازگزاران پیشبینی میکند و در کنار آن، فعالیت فرهنگی انجام میدهد. این کار او گوشبهگوش در بین اعضای هیئتامنای مساجد و امامان جماعت میپیچید و یک مسجد میشود دوتا و دو مسجد میشود سه مسجد و همینطور پیش میرود تا امروز که بیش از ۲۵ مسجد در فهرست فعالیتهای او قرار گرفتهاند.
میگوید: شاید ایدئال یا بلندپروازانه بهنظر برسد، ولی دوست دارم بعد از اینکه این کار را در شهر امامرضا (ع) جاانداختم و کمک کردم که این فرهنگ در بین پزشکان ترویج پیدا کند، فعالیتمان را در کشور گسترش دهیم و حتی بالاتر از آن، این کار را جهانی کنیم. چه اشکالی دارد که فرهنگ همدلی و کار جهادی ما به گوش جهانیان برسد؟
طبیعی است که با فعالیتهای دکتر مظفری، زندگی خانوادگی او نیز متفاوت از سایر افراد بهخصوص پزشکان باشد. میگوید: چهار فرزند دختر دارم که دو نفر آنها یعنی سیدهفرناز و سیدهفرشته در حوزه تحصیل میکنند. سیدهفرناز بیستساله است و اکنون در سطح ۲ حوزه تحصیل میکند و سیدهفرشته ۲۵ سال دارد و سطح ۳ حوزه را میگذراند. دخترانم هر دو، سه سال پیاپی است که جزو شرکتکنندگان المپیاد حوزوی هستند و تنها شرکتکنندگان از استانهای خراسانشمالی و جنوبی و رضوی. یادم میآید وقتی سالها پیش برای زیارت به مشهد آمدیم و پوستر ثبتنام حوزه علمیه را دیدیم، دخترم ترغیب به ثبتنام شد.
رفتیم حوزه برای ثبتنام که بهخاطر شهرستانی بودنمان، شرایطش را نداشتیم، اما به لطف خدا و بعد از او امامهشتم (ع) و همراهی مسئول حوزه، آقای فرجام، دخترم بالاخره توانست در حوزه ثبتنام کند و همین اتفاق باعث شد که ما در مشهد بمانیم. این رویدادها، رنگوبوی زندگی ما را تغییر داد. حالا در فعالیت جهادی که در مساجد انجام میدهیم، همسرم که فوقلیسانس رشته زیستشناسی دارد، بهعنوان پرستار و فعال فرهنگی همراه من است. همینطور دو دخترم که با توجه به تحصیلات حوزویشان، نقش موثری در اقدامات فرهنگی ما دارند.
آنطور که دکتر مظفری میگوید، ابتدای کارش موانع بسیاری بر سر راه داشته؛ از سوءتفاهمهایی که برای برخی همکارانش پیش میآمده تا حرفوحدیثهایی که پشت سرش میزدند، اما هدف او مهمتر از آن بوده است که بخواهد به این مسائل اهمیت بدهد؛ برای همین هم راهش را ادامه داده است تا همین حالا که صبحهای مطبش را در مساجد حاشیه شهر میگذراند؛ زمانی که هر دقیقهاش میتواند مبلغ درخورتوجهی را نصیب او کند و او این زمان را سرمایهگذاری معنوی میکند.
دکتر مظفری برای اینکه به کارهایش نظم بدهد، دفترودستکی تهیه کرده که فهرست مساجد را در آن نوشته است. مقابل هرمسجد هم تاریخ مراجعه به آن را نوشته است. ازطرفی برای نمازگزاران مساجد مختلف، کارتهایی صادر کرده تا در زمان شلوغی و ازدیاد مراجعهکنندگان، بینظمی در کار پیش نیاید. درنظر گرفتن جایزه خوشحسابی برای نمازگزاران هم از دیگر طرحهای این پزشک است؛ یکی از طرحهایی که بهانهای است برای تخفیف در مبلغ ویزیت بیمارانی که به مطبش مراجعه
میکنند.
از مطب دکتر مظفری که خارج میشویم، به فکر فرومیرویم. به صدها مطب این شهر فکر میکنیم و صدها مسجد آن. به فاصلهای که میتواند بین این دو مکان و این دو دنیای متفاوت نباشد. به آدمهایی که یک جایی از زندگیشان توقف کردند و به مسیری پشتسرشان نگاهی انداختند. آیا آنها مسیرشان را درست آمده بودند؟
* این گزارش دوشنبه ۲۱ تیر ۹۵ در شمـاره ۲۰۵ شهرآرامحله منطقه ۶ چاپ شده است.