کد خبر: ۱۰۱۰۵
۰۴ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۰:۳۰

همه دارایی‌مان را فروختیم به خدا

حاج محمدعیسی عقیده‌مند، واقف خیراندیش محله طلاب است. او یک روز تصمیم گرفت که خانه و مغازه‌های خود را وقف کند و حالا از اینکه با خدا معامله کرده‌، خوشحال است.

بی‌تردید آرزوی هر پدرومادری این است که صاحب فرزند شوند و داروندارشان را به‌پای رشد و پیشرفت او بریزند، به امید اینکه روزی عصای دستشان شود و بعد هم باقیات صالحاتی برای سفر آخرتشان.... در این میان هستند پدران و مادرانی که به هر دلیل از نعمت فرزند محروم می‌مانند، ولی با ذکاوت و عاقبت‌اندیشی، نه‌تنها از قافله باقیات صالحات عقب نمی‌مانند؛ بلکه حتی بالاتر از گروه اول، به‌جای فرزندان نداشته خود، داروندارشان را وقف فرزندان دیگران و به‌ثمرنشستن آنان می‌کنند؛ آن‌هم فرزندانی که خود را وقف طلب علوم دینی و اشاعه آن کرده‌اند.

حاج محمدعیسی عقیده‌مند یک نمونه از این دسته افراد است که از قافله عقب نمانده و شده است مصداق این آیه شریفه که «مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِأئَةُ حَبَّةٍ وَ اللّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ؛ مَثَل کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏کنند، مَثَل دانه‏اى است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه، صد دانه باشد و خدا براى هرکس که بخواهد چندبرابر مى‏کند». آنچه در ادامه می‌خوانید، گزارشی از دیدار با حاج محمد عقیده‌مند، واقف خیراندیش محله طلاب است:

از وقتی زنگ در را می‌زنم تا زمانی‌که باز می‌شود، حدود یک ربع طول می‌کشد. همین‌که در را باز می‌کند و متوجه می‌شود، برای مصاحبه آمده‌ام، روی کنده درخت کهنی که جلوی درب منزلش به‌جامانده، می‌نشیند و همین‌طورکه نفس‌نفس می‌زند، می‌گوید «خوب چه بگویم؟ من بلد نیستم مصاحبه کنم». بالاخره راضی می‌شود و راهی منزلش در طبقه دوم می‌شویم. هر پله را با ذکر «یاا...» طی می‌کند، اما بازهم وسط راه از رمق می‌افتد و ناگزیر در اتاقی در طبقه اول به گفتگو می‌نشینیم.

 

همه وسایل را فروختیم تا خانه بخریم

حاج محمد که متولد ۱۳۱۲ در یکی از توابع فریمان و از مردان آب‌دیده و سخت‌کوش روزگار است، او می‌گوید: حدود بیست سال پس‌از ازدواجمان و هم‌زمان با تقسیم اراضی به دستور شاه، به‌همراه همسرم به مشهد مهاجرت کردم و در منزل عمویم ساکن شدم.

آن‌موقع یا بنایی می‌کردم یا در کارخانه‌ها کارگری می‌کردم. روز‌های سختی بود؛ کار به‌سختی پیدا می‌شد و دستمزدش هم آن‌قدر نبود که کفاف زندگی را بدهد. مدتی که گذشت تصمیم گرفتم هرطور شده مستقل زندگی کنم؛ بنابراین همه وسایل خانه را فروختیم تا این خانه را که دو اتاق داشت و زمینش هم مال آستان‌قدس بود، در منطقه طلاب خریدیم. طبق تقسیمات اداره اسناد آن زمان، اینجا روستای شادکن بود و تک‌وتوک خانه‌ای در آن دیده می‌شد. بااین‌حال، یک مغازه خواروبارفروشی باز کردم و از آن به‌بعد شغلم همین بود.

او که سواد مکتبی یا به‌قول خودش «خواندن و نوشتن» دارد و سوره‌هایی از قرآن و دعا‌ها و اشعار بسیاری از شاعران را از همان کودکی حفظ است، درباره خانواده پدری‌اش خاطرنشان می‌کند: من فرزند اول بودم. یکی‌دوساله بودم که مادرم از دنیا رفت. پدرم نیز روحانی بود و بیشتر در مکتب‌خانه درس می‌داد. من هم کار می‌کردم، چون از همه فرزندان بزرگ‌تر و تقریبا بعداز پدر، نان‌آور بودم. پس‌از فوت مادر، پدرم برای ادامه‌تحصیل به حوزه عراق رفت و هفت‌هشتساله بودم که برگشت و مجددا ازدواج کرد. ایشان ضمن سرودن قطعه شعری که در آن نام فرزندانش را آورده بود، شش پسر از خدا درخواست کرد که اغلب آنها را خدا عنایت کرد. از همسر دوم پدرم نیز چهار برادر و سه خواهر دارم که دو برادرم جانباز هستند و یکی شهید شده است.

 

همه دارایی‌مان را فروختیم به خدا

 

همه دارایی‌مان را فروختیم، اما این بار به خدا!

حاج محمد درباره چگونگی وقف منزلش توضیح می‌دهد: وقتی متوجه شدیم بچه‌دار نمی‌شویم، خیلی دوا‌ودرمان کردیم، اما فایده‌ای نداشت. دوست هم نداشتیم از پرورشگاه بچه بیاوریم. ازطرفی در دهه پنجاه یا شصت، با کلی قرض و مشقت و فروش داروندارمان، طی هفت‌هشت سال، خانه قدیمی‌مان را به‌شکل امروز که شامل چهار طبقه و چند دهنه مغازه است، ساختیم و حدود سال ۷۳ که می‌خواستم با همسرم بروم مکه، با خود گفتیم ما که معلوم نیست از سفر برگردیم یا نه، فرزندی هم که نداریم، دست‌کم باقیات صالحاتی برای خود بگذاریم که آن دنیا دستگیرمان شود.

 ازاین‌رو، همه دارایی‌مان را که این خانه بود برای مدرسه علمیه امام‌محمدباقر (ع) وقف کردیم. دو تا از همسایه‌ها که آنها نیز فرزندی نداشتند و الان مرحوم شده‌اند، وقتی دیدند ما منزل را وقف کردیم، آمدند و از ما خواستند که با مدرسه امام‌محمدباقر (ع) صحبت کنید تا منازل ما را هم به‌عنوان وقف قبول کنند.

 

چه‌جایی بهتر از حوزه؟

وقتی از او می‌پرسم چرا از میان این‌همه موضوع برای وقف، حوزه علمیه را انتخاب کرده است، با اطمینان و قاطعیت بیان می‌کند: چه‌جایی بهتر از حوزه؟ پیش‌از انقلاب، حوزویانی، چون مطهری، دستغیب، صدوقی، اشرفی و... بودند که به‌خاطر بیان و نشر معارف حق، سینه‌شان هدف گلوله قرار گرفت و شهید شدند و با خون خود نظام را حفظ کردند. برخی هم مانند امام (ره) با دست خالی، اما ایمان راسخ، دنیا را تکان دادند؛ به‌طورکلی هرچه از نماز، علم، معنویت، قرآن و ... داریم، همه از حوزه است.

 

از صفر شروع کردیم؛ هرچه داریم خدا داده است

حاج محمد ادامه می‌دهد: برخی سرمایه‌دار هستند و وقف می‌کنند، ولی ما حاصل دست‌رنجمان را که از صفر شروع شده بود، وقف کردیم تا آب‌باریکه‌ای باشد برای آخرتمان و دستمان از دنیا کوتاه نباشد. مرگ و برزخ خیلی سخت است، اما متاسفانه اغلب ما آن را جدی نمی‌گیریم.

او بااشاره‌به اینکه اکنون به‌دلیل کهولت سن بیمار و ازکارافتاده است، می‌گوید: همسرم هم سال گذشته دو بار سکته کرده و زمین‌گیر شده است. قبلا مسجد امیرالمؤمنین (ع) می‌رفتم، هم مکبّر بودم و هم، چون صدای خوبی داشتم قرآن و دعا می‌خواندم؛ اما الان نمی‌توانیم زیاد بیرون برویم. شاید روزی یکی‌دو ساعت تنها بیایم پایین و روی کُنده دم در بنشینم. به‌صورت مشخص، کسی نیست که رسیدگی کند. گاهی مسئولان مدرسه می‌آیند و از ما خبر می‌گیرند یا ما را به بیمارستان می‌برند. درآمدمان هم از اجاره مغازه و طبقه بالای خانه تامین می‌شود.

 

آرزویم این است که عاقبت‌به‌خیر شویم

حاج محمد که دو بار به مکه‌مکرمه، دو بار به کربلای معلی و آخرین بار نیز اواخر سال گذشته به کمک برادرش به حرم امام‌رضا (ع) مشرف شده است، می‌گوید: آرزویم این است که خدا به ما رحم کند و با دین و ایمان از دنیا برویم و عاقبت‌به‌خیر شویم؛ زمان کودکی که مکتب می‌رفتم، اشعار حافظ را حفظ می‌کردم، اما معنای آن را خیلی متوجه نمی‌شدم و امروز می‌فهمم و حرف‌هایش برایم ثابت شده است؛ به‌خصوص این بیت که «این چه شوریست که در دور قمر می‌بینم/ همه آفاق پر از فتنه و شر می‌بینم».

 

همه دارایی‌مان را فروختیم به خدا

 

سرمایه‌دار‌ها به‌فکر فقرا باشند

او که پیش‌ازاین، با حضور در جبهه‌های نبرد حق‌علیه‌باطل در دوران دفاع‌مقدس و شرکت در چهار عملیات ازجمله والفجر ۸ نیز باقیات صالحاتی دیگر را برای خود رقم زده و افسوس می‌خورد که چرا در جبهه شهید نشده است، میان صحبت‌هایش مدام از اهمیت حفظ انقلاب و نظام می‌گوید؛ طوری‌که حیفم می‌آید ناگفته بگذرم.

ازآنجا‌که او روحانی‌زاده و اهل منبر است، کهولت سن و بیماری را از یاد برده و با هیبتی که گویی جمعی مخاطبش هستند، بدون‌وقفه و باصلابت تاکید می‌کند: امام‌خمینی (ره) فرمود «اگر می‌خواهید صدمه‌ای به شما وارد نشود، پشتیبان ولایت‌فقیه باشید و انقلاب و خون شهدا را حفظ کنید».

 به‌فرموده امام (ره)، کشورگرفتن آسان، اما نگه‌داشتن آن مشکل است. هرکس به‌اندازه توان خود باید در مسیر حل مشکلات جامعه تلاش کند. آنها که سرمایه دارند، به‌فکر فقرا باشند و نگذارند به‌دلیل مشکلات اقتصادی، کسی از نظام ناراضی شود. ثروتمندان مال خود را روی هم جمع نکنند تا همچون تار عنکبوت آنها را اسیر نکند و نه در دنیا، نه در آخرت نفعی از مال خود نبرند.

 

اینها به گردن ما حق دارند

حاج محمد اضافه می‌کند: آل‌سعود کلیددار خانه خدا است، اما خون مسلمانان را به‌ناحق می‌ریزد و به اسرائیل کمک می‌کند. اگر توان داشتم، خیلی علاقه‌مندم به سوریه بروم و بجنگم. اگر در این سن هیچ‌کاری از دستم برنمی‌آمد، دست‌کم مانند میرزا جوادآقا تهرانی، خاک پای رزمنده‌ها را جارو می‌زدم.

در ادامه، او پشت‌سرهم و به‌سرعت اسامی چند شهید شاخص همچون صیادشیرازی، چمران، کاوه، چراغچی، بابایی، برونسی و... را بر زبان می‌آورد و خطاب به جوانان تاکید می‌کند: اینها به گردن ما حق دارند و شاهد عملکرد ما هستند. با پیروی از ولایت کشور را حفظ کنید.

در پایان، این واقف خیراندیش با تاکید بر اینکه ما از خود چیزی نداریم و اگر بیش‌ازاین هم خدا می‌داد، به‌جای خرج‌کردن برای لذت‌های دنیا، حتما وقف می‌کردیم، این قطعه شعر را به خوانندگان گزارش هدیه می‌کند که «تمام لذت دنیا به یک لحظه جان‌کندن نمی‌ارزد / تمام شهد و شیرینی به نیم جو یک ارزن نمی‌ارزد».

تا جایی که سواد من اجازه می‌دهد صحیح بیت این است؛ البته اگه سروده حاج محمد نباشد:

اگر صد سال در دنیا همه شهد و شکر نوشی
به آن یک ساعت تلخی جان‌کندن نمی‌ارزد

گفتنی است حاج محمد و همسرش این وقف را که بیش‌از هفت میلیارد ریال ارزش دارد، به‌نیت پدرومادرشان انجام داده‌اند و تا زمانی‌که در قید حیات هستند به‌همراه موقوف علیهم، به‌صورت پنجاه‌پنجاه از موقوفه نفع می‌برند و پس‌از فوت، همه مالکیت به حوزه علمیه امام‌محمدباقر (ع) مشهد واگذار می‌شود.

 

*این گزارش یکشنبه ۴ تیرماه ۱۳۹۵ در شماره ۲۰۴ شهرآرامحله منطقه ۴ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44