سه روز، روزه گرفت. از او پرسیدم: چه شده؟ چرا غذا نمیخوری؟
گفت: دارم خودم را تنبیه میکنم. گفتم: مگر چهکار کردی که خودت را تنبیه میکنی؟
گفت: یادت است آن روزی که بچههای تبلیغات لشکر، با دوربین، به گردان ما آمده بودند؛ وقتی دوربین سمت من آمد، مرتب نشستم و موهایم را مرتب کردم. گفتم: خب، اشکالی دارد؟ آهی کشید و گفت: بعد از مصاحبه فکر کردم، با خودم گفتم: ابراهیم! این مصاحبهها را مگر چه کسی میبیند؟ آدمهایی مثل خودت. ولی بااینحال، تو خودت را مرتب کردی و درست نشستی و مواظب رفتارت بودی، اما میدانی که سالهاست درمقابل دوربین خدا قرار داری و هرطور که میخواهی زندگی میکنی و هیچوقت هم خودت را جمعوجور نکردهای؟ این فکر مرا اذیت میکند که چرا بندههای خدا را به خدا ترجیح دادم؛ بنابراین خودم را تنبیه میکنم.
کد خبر : ۲۰۳۱
۱۴۰۰/۰۹/۱۴ - ۰۰:۰۰