فریبا نورزهی میگوید: زمانیکه فعالیت را در این رشته شروع کردم، درمیان دوستان و آشنایان، ورزش برای یک دختر زیاد موجه نبود، اما حالا خیلیها مشتاق شدهاند که به ورزش بپردازند.
با وجود مزاحمتهای پسر همسایه و دید بدی که به این ورزش داشتم، با خودم فکر میکردم که اگر من هم کاراته بلد بودم، میتوانستم از خودم دفاع کنم.
حسین علی وظیفه شناس که در نوجوانی عازم جبهه شد میگوید: شروع عملیات خیبر پرده بیتجربگی را پاره کرده بود و همین شد که هرازگاهی ترس به سراغمان میآمد.
سارا صابری میگوید: کتاب داستانی درباره کاراته در کتابخانه مدرسه پیدا کردم. برایم جالب بود و آن را خواندم. با این کتاب بود که علاقهام به کاراته بیشتر شد.
ایلیا افشارکهن با اینکه نزدیک به دو سال است که کاراته را شروع کرده، در همین مدت کوتاه توانسته مدال طلای استانی و مقام سومی کشوری را در رشته کاراته به دست آورد.
به هر مسیری قدم بگذاری، سختی زیاد است؛ مثلا چندماهی که باید برای برگزاری رقابتها خود را به تهران میرساندم و برمیگشتم، شرایط برای من و خانوادهام خیلی سخت بود، اما عقب نکشیدم.
مجهزترین باشگاه رزمی منطقه ۶ در شهرک شهیدرجایی، صدها کودک و نوجوان بااستعداد را پرورش داده و حالا به خانه امید نونهالان و نوجوانان ورزشکار تبدیل شده است.