نمیدانم دعای چه کسی در حقمان مستجاب شد که در این مسیر روشن افتادیم. از زمانیکه بیشتر با قرآن و شهدا مأنوس شدهایم، زندگیمان هدفمند شده است. نمیگذاریم وقتمان به بطالت و بیهوده بگذرد.
در خیابان نوزدهبهمن، دختری زندگی میکند که بین مسجدیهای محله، یکی از دختران فعال و بااخلاق شناخته میشود. انس او با مسجد امامحسنمجتبی(ع) بهدلیل شرکت در کلاسهای قرآنی و احکام، چندسالی است که پابرجاست. مهرنوش بهمنآبادی متولد سال84، حافظ 9جزء قرآنکریم است و برنامه قرآنیاش این است که تا بیستسالگی حافظ کل قرآن شود. او رتبه سوم حفظقرآن در مسابقات بسیج ناحیه در سال گذشته و رتبه دوم شهری حفظ در مسابقات اوقاف در سال98 را کسب کرده است.
امیرمهدی شایسته دانشجوی ترم پنجم مهندسی پزشکی در دانشگاه امامرضاست و معتقد است که نقطه عطف زندگیاش همان یکسال بوده که او را به فردی اجتماعی و کنشگر تبدیل کرده است، بهطوریکه بهخوبی میتواند با دیگران ارتباط برقرار کند. میگوید: من از کودکی اهل ارتباط با دیگران نبودم، چون تحمل نداشتم حرف و رفتاری را خلاف آن چیزی که از نظر من درست است، بشنوم و ببینم. به همین دلیل ترجیح میدادم در تنهایی خودم باشم و فقط درس بخوانم. سال94 پدرم در نمایشگاه بینالمللی، غرفه علوم قرآنی داشت و در همانجا با مؤسسه قرآنی بیتالاحزان آشنا شد؛ مؤسسهای که فعالیتش بر حفظ قرآن متمرکز است.
از همان سالهایی که توانست حرفزدن را یاد بگیرد، پدر را با کتاب قرآن، درمقابلش میدید و صوت و لحن زیبای خواندن قرآن در خانهشان جاری بود. حسین محمدی دانشآموز کلاس چهارم دبستان پاسداران آسمان و ساکن هاشمیه65 است؛ پسری که سال گذشته توانست در مسابقات سالانه قوه قضائیه در بخش قرائت تقلیدی به مقام اول استانی برسد و معتقد است میتوان با عمل به قرآن، از خیلی از ناهنجاریها و رفتارهای نادرست به دور بود.
«باغ عنبر» بخشی از همان محله بالاخیابان است که این روزها پابهپای شهر تغییر شکل داده اما در این میانه یک پلاک باقیمانده که تاریخ بلند و اصیل خود را حفظ کرده است. باغی که در سالهای نخست قرن گذشته تبدیل به حسینیهای تاریخساز شده و این روزها با قدمت 150سال هنوز هم جان دارد و فعال است.
خانوادهای که با صدای قرآن روزشان را شروع کنند حتما برکتی بزرگ نصیبشان میشود، شیوهای که جمشید گریوانی در خانه پیاده کرد و حالا سه فرزند قرآنی نتیجه آن است. محمدمهدی گریوانی یکی از آنهاست، دوازدهساله و حافظ کل قرآن. صحبتش را با این عبارت شروع میکند: چشمم را در خانهای باز کردم که پدر در حال ترتیل و قرائت قرآن بود. میتوانم بگویم صوت قرآن همیشه در خانه ما بلند بود و من این لحن و آهنگ را دوست داشتم. از پنجسالگی آیهها را با دقت گوش میکردم و به ذهن میسپردم. از اینکه میتوانستم آیههای کوچک را یاد بگیرم و با ذوق بخوانم لذت میبردم.
مؤذنی، مکبری و قرائت قرآن فقط بخشی از فعالیتهای امیر سیزدهساله است. نوجوان محله چهنو که علاقهاش به تلاوت قرآن از همان دوران کودکی نمایان میشود. پدر متوجه این علاقه میشود و او را با خودش در جلسات قرآن همراه میکند. استعداد امیراشکان میری در همین جلسات هفتگی و خانگی باعث میشود چند سال بعد در چهلمین دوره مسابقات قرآن، عترت و نماز مقام اول را در سطح ناحیه5 کسب کند.