تا پیش از سال 1328 کمتر مشهدیای علم برخورد با بیماران روان را داشت. ناآگاهی در اجتماع باعث بروز رفتارهای ناشایستی با این بیماران میشد. زندهیاد دکتر سیدموسیحجازی که شاهد وضعیت این بیماران بود مرکزی درمانی در خیابان آیتالله عبادی امروزی برایشان بنا کرد تا خانهای امن برای هزاران بیمار دیگر باشد. در 73 سال گذشته، خیلی از آنها درمان شده و به خانه بازگشتهاند.
جایی بین خیابان شهیدنوابصفوی 5و7 یک در کوچک چوبی با تابلویی قدیمی رو به بیستوچند پله به طبقه بالای کاروانسرای یوسف خان کرمانی(تابراه) گشوده میشود تا ما را با این صحنه روبهرو کند: کمک دندان پزشک تجربی، سیدهاشم سعادتمند، تأسیس 1329.
در قفسه های داروخانه دکتر جلالیان فرد هم جعبه های ریز و درشت داروست و هم عروسک های یک دختر هنرمند، هم لوازم لوکس بهداشتی و هم قیچکی که پس از سال ها نوازندگی، حالا دارد دوران بازنشستگی اش را می گذراند، کنار هرکاره و سماور قدیمی و مجموعه ای از شیشه ها. در فضای بیرونی داروخانه، چندین نمایشگاه هم برگزار شده است. داروخانه دکتر جلالیان فرد هم «خانه» است و هم «دارو نگارخانه»، و همین ها باعث شده تا اینجا احتمالا متفاوت ترین داروخانه مشهد باشد.
ابوالقاسم بختیار نخستین پزشک متخصص جراح ایرانی و بنیانگذار دانشکده پزشک ی دانشگاه تهران و از استادان این دانشگاه بود.
اهالی محله او را به نام«رضا دارویی» میشناسند. اولینبار که اسمش را شنیدیم تصور کردیم باید از آن عطاریهای قدیمی باشد که وقتی وارد مغازهاش میشویم بوی انواع و اقسام داروهای گیاهی به مشاممان میرسد. اما وقتی بیشتر تحقیق کردیم، متوجه شدیم او یکی از قدیمیترین داروفروشهای محله سیدی است که بهطور تجربی کارش را شروع کرده است و اکنون نیز در خیابان خلج مغازه دارد. با او همکلام شدیم تا علت شهرتش به نام «رضا دارویی» را بدانیم.
در اواخر دوره قاجار، زمانی که مشهد با کمبود درمانگاه و بیمارستان روبه روست، آستان قدس رضوی به تأسیس بزرگ ترین و مهم ترین بیمارستان در شرق کشور به نام شاه رضا *(امام رضا(ع) فعلی) در سال 1307خورشیدی اقدام می کند که در 1313خورشیدی رسما افتتاح می شود.
در گفت وگو با غلام رضا آذری خاکستر، پژوهشگر حوزه تاریخ پزشک ی در مشهد، و همچنین پروفسور علی شاملو، یکی از مدیران قدیمی بیمارستان در دهه50، مرور کرده ایم.
کار در روستا و کار کردن با مردمی که درس نخوانده و اطلاعات بهداشتی زیادی ندارند صبر زیادی میخواهد. فاطمه خانم میگوید: اول نیاز است که اعتماد مردم جلب شود و حرفهایت را بپذیرند. چون کارم را با روستای خودمان شروع کردم و آنجا همدیگر را میشناختیم کار خوب بود. در هر روستا ابتدا سرشماری میکنیم. برگهای داریم که اطلاعات کامل خانوارها را میگیریم و برای هر خانواده و هر عضو آن یک شماره پرونده میزنیم. بهورزی شغل بسیار سختی است اما سختی کار به آن تعلق نمیگیرد. کارمان زیاد است، از فعالسازی پرونده بگیرید تا شناخت بیماریها