مشاغل

حال و روز پرخطر سیم بان‌های شرکت برق مشهد
دوازده متر بالاتر از سطح زمین، برای لمس کردن سیم برق ۲۰ هزارولتی که شاید حتی جمع کردن شش دانگ حواس هم برایش کم باشد. نزدیک شدن به آن جریان برق، بدون محافظ، آدم را‌ نمی‌سوزاند، پودر می‌کند!
پرستاران سفیران مهر و ایثارند
رضا باقرزاده می‌گوید:  بخش اورژانس یکی از بخش‌های تلخ بیمارستان ابن‌سیناست؛ ما بیماران را در بدترین حال ممکن پذیرش می‌کنیم. سه چهار سال است شمارش دفعاتی که از دست بیماران کتک خورده ام، از دستم خارج شده است!
رویای پدرم برای پلیس شدن را عملی کردم
سرگرد غلامرضا نورزاده ۲۰ ساله بود که به استخدام ژاندارمری درآمد او بعد از بازنشستگی نیز خود را مسئول و حافظ جان آدم‌ها و همشهریان می‌داند.
پهلوانِ آجیل فروش محله فجر
علاقه محسن نادی به آجیل و تخمه، او را به یکی از تولیدکنندگان موفق آجیل و خشکبار تبدیل کرده و حالا خیابان ابوذر به قطب آجیل و خشکبار تبدیل کرده است.
خاطره حسین حاجیان از اولین روز کاری‌اش در ساعت‌سازی
تا آن‌موقع ساعت تعمیر نکرده بودم، آرام و آهسته ساعت اول را باز کردم حواسم جمع بود تا اجزای ساعت آسیب نبیند. روز بعد اول صبح، مرحوم ساعتچی صدایم زد و گفت: «این ساعت‌ها که از دیشب خواب هستند!»
میل‌لنگ زندگی‌ام، همیشه چرخیده
علیرضا بازگشا، کاسب خوش انصاف محله پنجتن آل‌عبا معتقد است که روزیِ حلال روزی‌ای است که از دسترنج خود دربیاوری.
نیم قرن دوچرخه‌سازی عموحسین برای بچه‌های مشهد
این مغازه‌هایی که من در آنها کار کردم از قدیمی‌های دوچرخه‌سازی مشهد بود، همیشه مشتری داشتند و من به عنوان تعمیرکار دوچرخه در مغازه اینها همواره کار داشتم و درآمدم خوب بود.