در سال1377 با ارائه طرح «یکشنبه خونین مشهد» و موافقت رئیس وقت، مصاحبهها شروع شد و نزدیک دو سال به طول انجامید. خاطرات شفاهی افراد منبع اصلی این پژوهش شد. هرکسی را که ممکن بود نقشی در این واقعه تاریخی داشته باشد یا چیزی از آن بداند، پیدا کرد و با مردم، شخصیتها، همرزمان و شاگردان رهبر معظم انقلاب مصاحبه کرد. اسناد بازداشتیها و مجروحهای ساواک هم منبع خوبی برای کسب اطلاعات بود. با زیادشدن تعداد مصاحبهشوندگان، به حقیقت نزدیکتر شد تا روایت دقیقتری را ارائه کند. برای این کتاب با بیش از صد نفر مصاحبه کرد و بیش از 5هزار سند جمعآوری شد.
23آذر 1357 و حمله به بیمارستان امام رضا(ع) مشهد یکی از غمگین ترین حوادث انقلاب اسلامی ایران است که همچنان پس از گذر چهار دهه و اندی از آن، روایتش درد دارد. قصه این تراژدی با یک جمله شروع می شود: «حرکت چماق به دست ها».
حرم مطهر رضوی به عنوان آخرین پناهگاه مردم این دیار همیشه کانون وقایع و رویدادهای مهم و سپر بلای آنها بوده است. این را میتوان در گلولهباران و حملههای مکرر به آن در بزنگاههای مهم تاریخی دید. در جنگ جهانی اول و پیش از آن، در قیام مسجد گوهرشاد، در سال 1314 و روزهای مبارزاتی مردم به سال1357 که تلخترین آنها 29آبان همان سال رخ داد و نهتنها مشهد که همه ایران را تا چند روز بعد در عزای عمومی فرو برد.
برخی قدیمی ها کوچه را با نام «کامکار» می شناسند، عده ای هم می گویند کوچه «آیت ا...طبسی حائری»، اما اکنون تابلو امامرضا(ع)۱۸ مزین به نام شهید امیر بنیمن شده است و بر سر کوچه به چشم می خورد. گرچه هنوز چهار خانه قدیمی در این کوچه باقی مانده است، به دلیل خالی از سکنه بودن این خانه ها، می توان گفت اکنون زائران تنها ساکنان کوچه امام رضا(ع)۱۸ هستند.
کوچه هفتم خیابان آیتالله بهجت فاصله زیادی با بیت مرحوم آیتالله عبدالله شیرازی در نزدیکی چهارراه شهدا دارد، اما به نام آیتالله شیرازی معروف است. آن هم به این دلیل که از قدیم فرزند دوم ایشان یعنی محمدعلی در این کوچه ساکن بود، در خانهای که سالهاست به محل درس و بحث حوزویها، حسینیه امیرالمؤمنین(ع) و همچنین کتابخانه عمومی رایگان با 12هزار جلد کتاب تبدیل شدهاست.
حسین علی شاهسوند متولد1322 و نخستین آرایشگر خیابان اروند است و حالا همه او را به نام آقای اسلامی میشناسند. این اسم استعاری هم خودش داستانی جدا دارد که برایمان تعریف میکند. هرچه هست سلمانی قدیمی و رنگ و رو رفته او حالا مقصد خیلی از هممحلهایها شده؛ نه فقط آنها که میخواهند سر و صورتشان را اصلاح کنند. اهالی سالهاست که برای دریافت کارت رایگان نان، کمک به محرومان، قربانیکردن گوسفند و... به اینجا میآیند.
از همان وقتی که حضرت رضا(ع) را در باغ حمیدبن قحطبه طوسی به خاک سپردند، دفن جنازه نیز دراین ارض مقدس مرسوم شد. ابتدا مخصوص سرشناسان و منتقدان بود و پس از مدتی با پا گرفتن تشکیلاتی در اطراف حرم مطهر رضوی که خادم و نگهبان داشت، دفن پیکر در اطراف بارگاه شکلی همگانی پیدا کرد. همین هم عاملی برای گسترش گورستان ها در شهرهای مذهبی شد؛ که قبرستان قتلگاه و عیدگاه نمونه آن هستند. همچنین رفته رفته از نظر فقهی هم «نقل جنائز» و جابه جایی آن ها برای دفن اولیه یا دفن دوباره در مکان های مقدس جایز شمرده شد و این مهم، رواج این موضوع را به عنوان یک خواسته افزایش داد.