در این میان، خانههایی هستند که سالهاست تبدیل به محافل روضهخوانی زنانه شدهاند. خانههایی صمیمی که اضطراب دنیای مدرن هنوز به دلشان رخنه نکرده و در عین سادگی پر از ملایمت و مهربانی هستند. آرامش این خانهها ریشه در وجود صاحبانشان دارد، زنان مؤمن و معتمدی که سالهاست روضهدار محله خودشان هستند.
بنت الرقیه(س) در بولوار شهید کریمی15به مدت 10شب حال و هوای دیگری داشت. رفت و آمد از طرفهای عصر آغاز میشد و تا 10شب ادامه داشت. درست از شب شام غریبان امام حسین(ع)بنت الرقیه میزبان بانوان روشندلی بود که از سراسر شهر آمده بودند تا در روضههای اباعبدالله(ع) شرکت کنند.این خانه وقف برگزاری مراسمهای مذهبی برای بانوان است. واقف آن هم مرحوم حاج علی اشکذری است که از اهالی همین کوچه است. خانه از آنچه از بیرون به نظر میرسد دلبازتر و زیباتر است و حیاط پر از درخت و گل و گیاه آن همان ابتدای ورود چشم را مینوازد.
آنطور که قدیمیترها میگویند، قدمتش به 250 سال پیش برمیگردد و موقوفه آن به سیدابوالفضل زنبورکی متعلق بوده است. صدسال از ساخت بنای اولیه میگذرد که با فوت واقف و بعدها متولیانش، به حالت مخروبه درمیآید. همجواری بنا با بارگاه حضرت رضا(ع) موجب میشود که بهتدریج به کاروانسرا تبدیل شود. مسافران و زائرانی که از راههای دور و نزدیک به مشهد میآمدند، در این محل اتراق میکردند.
پس از مقتلخوانی، پیرمرد از منبر پایین میآید و عمامهاش را میان جمعیت پرت میکند. میان مردم راه میرود و سینه میزند. دیدن شیخ رویسپیدکرده و قدخمیده با جسمی نحیف و حالی نزار در عزای روز عاشورا مستمعان را نیز منقلب و فریاد یا حسینشان را بلندتر میکند.
این توصیف، تنها یکی از فیلمهایی است که از مقتلخوانی آیتالله محمدحسین سیبویه حائری باقی مانده است. مردی که سال57 به کشور آبا و اجدادیاش بازمیگردد تا پایههای مقتلخوانی روز عاشورا را در ایران بگذارد.
پای ثابت مراسمهای عزاداری ماه محرم و دیگر سوگواریها، همیشه چند کودک شر و بازیگوش هستند که از دیوار راست بالا میروند. بچههایی که در آن چند ساعت فرصت را برای بازی مناسب میبینند و مجلس را روی سرشان میگذارند. پدر و مادرها و گاهی سخنران مجلس، در طول مراسم مدام کودکان را با بشین و ندو و نرو، سر جایشان مینشانند و آنان را بار اضافهای میدانند که باید کنترلشان کنند. چندسالی است حسینیههای زیادی برای کودکان در این سوی شهر راهاندازی شده است.
در سالهای نخست، بیشتر کارهای مراسم را خود بهتنهایی انجام میداد، اما حالا که او دوستدارانی در مشهد و سرتاسر ایران پیدا کرده است، دیگر در شهر امام رضا(ع) تنها و غریب نیست. حالا هیئتش همچون شهر لکنهوی هند اعضایی دارد که از شهرهای دور و نزدیک و حتی کشورهای دیگر، همزمان با شروع ماه محرم ، به عشق امام حسین(ع) برای کمک به برگزاری مراسم و حضور در مجالس هیئتالزهرا(س) به مشهد میآیند.
از کودکی و همراه پدر با هیئت و مکتب امام حسین(ع) آشنا میشود و پیش استادان قدیمی و بنام مداحی را آموزش میبیند. پدرش روحانی و محضردار بوده و در مجالس مذهبی هم برای اهل بیت(ع) روضه میخوانده است. او در محله طبرسی و در فاصله کوتاهی از بارگاه ملکوتی حضرت رضا(ع) در کوچهای به نام کوچه حمام حاج نوروز بزرگ شده است. اولین جایی که برای سینهزنی به آنجا میرود هیئت جوانان علی اصغر(ع) در همان محله بوده است. همانجا بوده که مسیر زندگیاش تعیین میشود.