در گذشته زمین کانون، آسیابی بوده است برای آردکردن گندمها. صاحبش آقای نوغانی اوایل جنگ، اینجا را برای پایگاه بسیج اهدا میکند و با مشارکت مردم این ساختمان بنا میشود. بسیاری از ۲۲ نفر شهید محله ساخت و گچکاریاش را انجام دادهاند.
سیدمصطفی فیروزآبادی از هر فرصتی برای انتقال مفاهیم حیاتی بازیافت به هممحلهایها و دیگر اهالی شهر، استفاده میکند؛ مفاهیمی که با رشد جمعیت و توسعه شهر، هرچه میگذرد، اهمیت بیشتری پیدا میکند.
ایمان بخشایشی کارمند بانک است اما بهطور حرفهای ۱۰ سال است شعر میگوید. او میگوید: همیشه لای دفتر ریاضیام کتاب حافظ باز میکردم! پدرم هم مرا دعوا میکرد و میگفت: به جای این کارها درست را بخوان.
احمد یوسفی طی چهارسال کتابفروشی در گلشهر از دوستیهایی میگوید که در مغازهاش شکل گرفته، برنامههایی که ایدهپردازی و اجرا شده، جروبحثهایی که بچهها در ثابتکردن اینکه کدام کتاب خواندنیتر است، باهم داشتهاند.
حد فاصل کوچههای المهدی (عج) غربی ۹ و ۱۱ راسته فرهنگی محله رسالت است، جایی که به همت آموزش و پرورش ناحیهیک، دو کانون فرهنگیهنری و یک سالن سینماتئاتر دارد.
اعظم یزدانپناه هنوز هم باورش نمیشود که سرنوشت همسایهاش را تغییر داده است؛ همسایهای که چراغ خانهاش همیشه خاموش بود، و زندگیاش در سکوت و تاریکی میگذشت.
آقای نقوی و همسرش هر دو نابینا هستند. او کارشناسی حقوق دارد اما با تاسیس تاکسی تلفنی روزگار میگذراند. او که جزو بنیانگذاران این مؤسسه است میگوید: در اینجا برای خدا کار میکنم و هیچ درآمدی برایم ندارد.






