هنگام تحمل دردهایم که از شدتش چشمهایم را به هم میفشردم، میدیدم خانواده و اطرافیانم در حال تهیه و دوختن لباس سیاه هستند. آنها باور کردهبودند که سه چهارروز دیگر میمیرم.
حاج محسنرضا حسامی در مغازه لوازمتحریرفروشیاش، بچهها را به خوشنویسی و مداحی ترغیب میکند. جالب است در مغازه او علاوهبر لوازمتحریر، ابزار خوشنویسی و کتابهای آموزش مداحی نیز بهچشم میخورد.
دغدغهمندی سیدمرتضی رضوی، او را بهسمت مسائلی سوق داد که نفعش را اهالی محله ببرند و دلش راضی باشد. بعد از راه انداختن محفلی مذهبی، راهاندازی یک پاتوق فرهنگی هم از دغدغههای سیدمرتضی بود که اجرا شد.
سال تاسیسش به ۱۳۵۴ برمیگردد، که خیّری زمین ۵۰۰ متریاش را وقف ساخت مسجد کرد. گرچه حالا کسی از نام و نشان آن واقف خبر ندارد، اما بیشک دعای خیر ۹۰۰ نفر نمازگزارِ مسجد «صاحب الزمان (عج)» پشت سر اوست.
ابوالفضل سعادتفرجام نخستینبار در ۱۷ سالگی که در جبهه خدمت میکرد، خون داد و از سال ۸۵ اهدا کننده مستمر خون شده است.
عبدالله انصاری یکتا، برادر بزرگتر اسدالله یکتا میگوید: بعد از اجرا از اسدالله خواستند که برای بازیگری با آنها همراه شود؛ مشروط به اینکه از بزرگترش اجازه داشته باشد؛ که البته من این اجازه را به او دادم.
خیریه آبشار عاطفهها سال ۱۳۸۰ تأسیس شده است. دفتر مرکزی سهسال است که به چهارراه راهآهن منتقل شده؛ چون در این محل، هم به تمام شعبات نزدیک است و هم به حرم که درنتیجه دردسترس زائران هم هست.






