اعظم سالاری متولد سال60 و کارشناس رشته مکانیک است. اقدامات فرهنگیاش بهخصوص در حوزه حجاب و عفاف را از دانشگاه آغاز کرده است. او درباره اینکه چطور از یک مهندس مکانیک به فعال فرهنگی تبدیل شده است، میگوید: رفتن به دانشگاه همیشه برای من آرزو بود، اما متأسفانه به محض اینکه پا به دانشگاه گذاشتم، برخی از رفتارهای دانشجویان برای من خیلی ناراحتکننده شد. چندبار به رئیس دانشگاه مراجعه کردم و از ایشان برای سروسامان دادن به این اوضاع خواهش کردم، اما متأسفانه ایشان هم طرفدار همین نوع رفتار و حتی پوشش بودند.
کوچه قائمی35 در محله بلال که نام شهید مجید یعقوبیریاحی را بر خود دارد، بین اهالی به راسته فعالان فرهنگی معروف است. علاوه بر مجموعههای فرهنگی، خیلی از ساکنان نیز در این حوزه پویا هستند؛ ازجمله خانواده شهید احمد فلاحتی و حاجآقای محبی که هیچوقت نگذاشتهاند برنامههای مناسبتی لنگ بماند و اجرا نشود. یک قسمت از فضای کوچه برای اجرای این برنامهها در نظر گرفته شده است که در مناسبتهای خاص مثل عزاداری امام حسین(ع) و اعیاد صندلی چیده و مراسم برگزار میشود.
به تهران که رسیدم به سراغ یکی از اقوام دور رفتم و در اتاقی که داشت، ساکن شدم. به مسجد آیتا... مکارمشیرازی رفتم که در آن زمان روحانی جوانی بود و پشت سر ایشان نماز خواندم. با دعایی که از اعماق دل داشتم، خیلی زود کار پیدا کردم و در یک کارگاه مشغول به کار شدم. سطح کار در تهران با مشهد خیلی تفاوت داشت. با علاقه فراوانی که داشتم، خیلی زود استادکار شدم و توانستم برای خودم اعتباری به دست بیاورم. استادم از اینکه من طرحهای خلاقانه در ذهنم داشتم، استقبال میکرد و هروقت مشتری خاصی داشت، مرا معرفی میکرد و همیشه میگفت کارهای خاص، کار غلامحسین است؛ اگر او نتواند انجام دهد، فرد دیگری هم نمیتواند.
یکی از تبعاتی که کرونا داشت این بود که بسیاری از زوجهایی که طلاق عاطفی داشتند و مدتها خانههایشان به خوابگاه تبدیل شده بود، در ایام کرونا، با مشکلات و بگو مگوهای متعددی روبهرو شدند و این مسائل بیش از پیش، همه بهویژه زوجین را نسبت به طلاق عاطفی و تبعات منفی آن آگاه کرد. به عبارتی دیگر، در این ایام بسیاری از زوجین فهمیدند مشکلات عاطفی و ضعفهای رفتاری که دارند مانند آتش زیر خاکستر است که در هر فرصتی شعلهور میشود و نمیتوان از آن چشم پوشید.
زیبایی ساخت این مسجد بهدلیل همدلیای است که در میان اهالی ایجاد شده است. اگر این مسجد نبود شاید ما سالها هممحلهای بودیم اما وفاق و همدلی و ارتباط محکمی بینمان به وجود نمیآمد. این همدلی به واسطه مسجد به وجود آمده است. وقتی این ارتباطات باشد گره از مشکل خلق باز میشود. ساخت مسجد که شروع شد خودمان هم آستین همت بالا زدیم تا هر قدر که امکان دارد از هزینههای اضافی کم کنیم و کار را سرعت ببخشیم. یکی از کارهایی که تصمیم گرفتیم خودمان انجام دهیم این بود که به جای پرداخت هزینه کارگر هر روز صبح هر کدام از اهالی هر اندازه که میتوانند وقت بگذارند و پای کار بیایند.
سید امیر مظلومی میگوید: روح ما انسانها با عناصر طبیعی آرام میشود، چوب یکی از بهترین عناصر است که پیغمبران ما هم با آن عجین بودهاند. من یک نجار هستم. اینجا هم کارگاه نجاری من بود که در آن برای امرار معاش کار میکردم. با تکههای چوب کتابخانه کوچکی ساختم و بیرون کارگاهم نصب کردم تا کتابهایی را که دارم با مردم به اشتراک بگذارم. بعد از مدتی دیدم استقبال خوبی از کتابخانه کوچکم شد، به همین دلیل به فکر افتادم کتابخانه بزرگتری را داخل کارگاهم درست کنم. همین فکر جرقهای شد تا کارگاهم را جمع و این بخش از خانهام را تبدیل به پاتوقی برای دورهمی کتابخوانها کنم.
منصوره صدقی میگوید: از دیگر فعالیتهای من در مدرسه، گرفتن جشن بزرگی برای تولد حضرت فاطمه(س) در مدرسه است. تونلهای حجاب با گل درست میکنیم و بچهها از وسط این تونلها رد میشوند و پیکسلهای حجاب روی مقنعه آنها نصب میشود. برنامه دیگری باعنوان «جشنواره عروسکها» نیز برگزار میکنیم. در این برنامه از بچهها میخواهیم عروسکها را با مقنعه و چادر بپوشانند و از همان کارها نمایشگاهی ارائه میدهیم تا بچهها را به عفاف و حجاب تشویق کنیم.