«احمد محمدنژاد جوان» کشتیگیر آزادکار است که توانسته بعد از 17سال برای خراسان رضوی در رده نوجوانان سومین مسابقات جهانی کشتی آزاد امیدها، مقام جهانی به دست آورد. او ورزش را از دهسالگی و به تشویق پدرش شروع کرده و با حمایتهای پدر و مربیهایش پلههای موفقیت را یکی از پس دیگری پشت سرگذاشته است. پدر احمد در جوانی کشتی میگرفته و مقامهای کشوری داشته است.
«هادی رضایی» متولد 1339 در کوچه آیتالله خامنهای و بزرگشده خیابان خاکی است. همجواری منزل پدریاش با سالن مهران و دیدن ورزشکارانی که در کوچه و خیابان والیبال بازی میکردند سبب علاقهاش به والیبال میشود. آنطور که میگوید؛ قبل از انقلاب در رشته هندبال در مدرسه فعالیت داشته و بعد از انقلاب زمانیکه ورزش معلولان و جانبازان شکل میگیرد، والیبال را دنبال میکند.
«خورشید در آسمان معرکه گرفته بود. نمیدانستم گریه کنم یا خویشتندار باشم. دیگر کسی نبود که بچههای قد و نیم قد همسایهها را سرگرم کند یا به سالمندان و کودکانکار یاری رساند. با صدای دخترعموی آرش به خودم آمدم. بفرمایید خرما! ....» اینها بخشی از داستان بهار بهلول، نوجوان سیزدهساله و داستاننویس محله فارغالتحصیلان است که چندی پیش در مسابقه داستاننویسی «قهرمان محله من» شرکت کرد و مقام آورد.
هدیه که سال گذشته موفق شده است رتبه دوم استانی را در جشنواره جابربن حیان با محوریت یادگیری با طعم ریاضی به دست آورد، نقش معلم را در علاقهمندی به این درس، بسیار تأثیرگذار میداند.او که اکنون در پایه هفتم درس میخواند درباره علاقهاش به درس ریاضی میگوید: از کودکی این درس را دوست داشتم و با وجود اینکه هر سال سختتر میشد اما برایم فهمیدنی و جذاب بود. سال ششم که بودم معلمم مرا تشویق کرد در جشنواره جابربن حیان شرکت کنم که موفق شدم در این رقابت، رتبه دوم استان را به دست آورم.
ریحانه نصیحتی میگوید: انتخاب ورزش دو و میدانی به عنوان ورزش حرفهای از طرف یک دختر برای خیلی از نزدیکان و حتی دوستانم قدری عجیب بود. شاید به این دلیل است که ما عادت کردهایم در جامعه و تلویزیون دو ومیدانیکاران مرد را ببینیم و این ذهنیت در ما وجود دارد که دختران به دنبال این ورزش نمیروند.
میگوید: والدینم اهل ورزش و از قهرمانان کاراته کشور بودند، حمایت و تشویقهای آنها در زندگی ورزشی من خیلی تأثیرگذار بود. تمریناتم خیلی زود نتیجه داد و به مرحله مسابقات رسید. اولین رقابتی که در آن شرکت کردم، مسابقات استانی سال91 در رده نونهالان بود، من درآن مسابقات، هم بیتجربه بودم و هم استرس داشتم، اما توانستم عنوان قهرمانی را از آن خودم کنم و این برای من یک تجربه فوقالعاده بود.
آیناز ابراهیمی میگوید: از سه سالگی من را در مهدکودک و کلاسهای زبان ثبتنام کردند. یادم هست روزهای پنجشنبه و جمعه که مهد تعطیل بود گریه میکردم و از مادرم می خواستم من را به کلاس ببرد. دوره دبستان را در مدارس مختلف پشت سر میگذارد. تا سوم دبستان فعالیت خاصی ندارد ولی از کلاس چهارم به بعد در انتخابات شورای دانشآموزی شرکت میکند و سال ششم رئیس این شورا در مدرسه میشود. او دوره متوسطه اول را دوران طلایی زندگیاش میداند.