اصغر ده ساله بود یا دوازده ساله، درست یادش نیست، فقط میداند که یک روز پدر آنها را راهی مشهد کرد تا خودش بماند و دشتهای سرسبزی که بیهیچ منت گوسفندانش را پروار میکردند و چرخ زندگیاش را میچرخاندند. خانواده عیالوارشان در محله پایین خیابان در کوچه چهنو ساکن شدند و پدر گاهی به آنها سر میزد. اصغر در همان محله قد کشید و در گودهای کشتیاش مرام پهلوانی را یاد گرفت. حالا استاد اصغر دهقان پیشکسوت جودو را همه میشناسند.
نوجوان ورزشکار محله تا به امروز 5مقام قهرمانی کاراته مسابقات استانی و یک مقام دومی استان را کسب کرده و به عنوان یکی از گزینههای اصلی برای حضور در مسابقات کشوری کاراته معرفی شده است. اما شیوع کرونا باعث میشود مسابقات به تعویق بیفتد؛ با این حال نوجوان موفق محله در این شرایط هم به تمرین مشغول است تا پس از پایان این دوراه به مسابقات برگردد.
هادی سامانی، نانوای محله سیدرضی که 4سال دبیر هیئت بازیهای بومی و محلی مشهد بوده و 8سال است که مربیگری تیم طنابکشی استان را بر عهده دارد، معتقد است مسابقه طنابکشی و بازیهای بومی و محلی آنقدر جذابیت دارد که اگر زمینه برای انجام دادن آنها فراهم شود علاقهمندان بسیاری پیدا میشوند و با کمترین هزینه میتوان مردم را به سمت ورزشهایی شاد سوق داد.
در مسابقات بینالمللی افغانستان من در حال کشتی گرفتن با حریف بودم، غدیر هم در تشک کناری با حریف پنجه در پنجه انداخته بود. تمام هوش و حواسم به غدیر بود و بلافاصله بعد از پایان کشتی، درحالیکه از حریف شکست خورده بودم، خود را به کنار تشک کشتی غدیر رساندم و با صدای بلند گفتم: «غدیر کمرش را بگیر و بلندش کن». غدیر همین کار را کرد. سالن با این حرکت منفجر شد.
محسن سعیدی ماجرای آشنایی سرنوشتسازش را اینگونه روایت میکند: سال 80بود و به اتفاق دوستان به نمایشگاه بینالمللی رفته بودیم. در حال قدم زدن و بازید از غرفهها بودیم که پسری حدود 21 ساله مقابل من ایستاد. پرسید ورزشکاری؟ آن زمان اوج آمادگی جسمانی را داشتم و به اصطلاح روی فرم بودم. با اعتماد به نفس خوبی گفتم بله، ورزشکارم. گفت میخواهم تو را با یک ورزش جدید آشنا کنم. از او توضیح خواستم. او گفت بیسبال.
امید مرتضایی از بدو تولد نه صدایی را میشنیده و نه قدرت تکلم داشته. با وجود این از همان اول شور و انگیزه زیادی برای زندگی کردن داشته است. او در کودکی به مدرسه ناشنوایان میرود و تا کلاس ششم درس میخواند. بعد هم هر کار مؤثری که فکرش را بکنید انجام میدهد تا کمک خرج خانواده باشد از بنایی بگیرید تا باربری. اما نقطه پررنگ زندگی امید، ورزش کشتی است. از نوجوانی فعالیتش را شروع میکند و کلی مدال استانی و کشوری هم کسب میکند اما مهمترین مدال او مدال برنز مسابقات جهانی کشتی ارمنستان است.
با اینکه یک دستم آسیب دیده بود و دکتر میگفت خوب نمیشود تمرین میکردم. آنقدر تمرین کردم تا اینکه واقعا خوب شد. وقتی چیزی را از دل و جان بخواهی خدا بهت میدهد. بعد که خوب شدم رفتم پیش دکتر و گفتم یادت است یک زمانی میگفتی این دست دیگر خوب نمیشود؟! حالا ببین! گفت: حامد تو چه کار کردی؟! تو بهترین اراده دنیا را داری. شمارهام را داده بود به مریضهایش که از روند درمانشان ناامید شده بودند که بروید با این آدم صحبت کنید!