هیئت

مسجدی به عمر آزادشهر
مسجدالزهرا(س) که در خیابان جلال40 واقع شده اولین و قدیمی‌ترین مسجد منطقه11 است. کلنگ ساخت آن سال1355 بر زمین خورده است. آن‌زمان فقط 10خانوار در محله آزادشهر سکونت داشتند و باقی زمین‌ها یا بایر بوده یا در آن کشاورزی می‌کردند. حدود سال‌های68 یکی از بزرگ‌ترین هیئت ‌های عزاداری مشهد، هیئت این مسجد بوده و چند بار توسط مسئولان وقت قدردانی شده است.
خانه «درودی‌»ها کانون فرهنگی محله پروین اعتصامی است
همه اهالی، کوچه احزاب در محله پروین را با نام «بی‌بی‌جان» می‌شناسند. قرارمان با بی‌بی جان بعد از نماز ظهر است. حالا پشت در خانه‌اش ایستاده‌ایم، البته کمی زودتر از موعد قرارمان رسیده‌ایم. در حیاط نیمه‌باز است و در همین فاصله کوتاه چند پسربچه در حالی که توپ به دست دارند از داخل منزل بیرون می‌آیند. وارد منزلش می‌شویم. جانمازش پهن است و مقنعه سفید و چادرنمازش را به سر دارد. با لبخندی مادرانه به استقبالمان می‌آید و دعوت‌ به نشستن‌ می‌کند.
مسجد علی ابن ابیطالب، مأمن روزهای غم و شادی اهالی چهاربرج
تاریخ دقیقی از سال تأسیس این مسجد در دست نداریم، اما با توجه به خاطراتی که پدر‌ها و پدربزرگ‌هایمان تعریف کرده‌اند می‌دانیم که تاریخ تأسیس بنا برمی‌گردد به حول و حوش سال‌۱۲۵۰ هجری شمسی.
جوان‌محوری در هیئت متوسلین به امام رضا(ع)
جوان‌محور بودن گروه‌ها و تشکل‌های مذهبی، نیازمند نگاهی منعطف از سوی مسئولان این گروه‌هاست. به همین دلیل متولیان این هیئت پیوست‌های فرهنگی و ورزشی را هم به فعالیت‌های مذهبی خود اضافه کرده‌اند. سیدمحمد سیدمحمدی می‌گوید: تدارک برنامه‌های ورزشی عامل خوبی برای جذب جوانان و نوجوانان است. به طور مثال مسئول مذهبی در میدان فوتبال زمان کوتاهی را برای بیان موضوعات مذهبی در اختیار دارد یا مسئول ورزش در دعای ندبه‌ها و جلسات قرآن، نکاتی را به حاضران می‌گوید. به این صورت بخش ورزشی و مذهبی با هم گره خورده است.
چهل سال آشپزی «حاج قاسم شله‌پز» در هیئت‌های بولوار شاهنامه
قاسم نویدی که به «حاج قاسم شله‌پز» معروف است، از خادمان دستگاه اباعبدالله(ع) بوده که چهار دهه از زندگی خود را در این حرفه و پذیرایی از عزاداران حسینی گذاشته و در هیئت سید‌الشهدا و بسیاری دیگر از هیئت ‌های بولوار شاهنامه آشپزی کرده است. او درباره سابقه آشپز شدنش می‌گوید:«آشپز هیئت محله‌مان خیلی پیر بود و مدام با بچه‌ها و حتی وردستای خودش به قول مشهدی‌ها کل‌کل داشت، البته به‌واسطه سن بالا و سختی کار به دنبال تربیت بچه‌های مستعد آشپزی نیز بود تا اجاق هیئت در سال‌های آتی نیز روشن بماند، من که به شدت علاقه‌مند به آشپزی به‌ویژه تهیه شله‌مشهدی بودم، به اصرار با او همراه شدم و او با وجود غرولندهایی که از دست‌پاچگی و کوچکی جثه‌ام داشت، شاگردی من را پذیرفت و چون بچه زرنگ و حرف گوش کنی بودم، اعتمادش را جلب کردم و او نیز بخشی از فوت‌وفن و نحوه پختن شله‌مشهدی را به من آموخت».
مسجد و حمام صاحبکار به روایت پنجمین نسل واقفان
سال‌هاست که این کوچه قربانی همین نوسازی شده و جز یک مسجد از آن چیزی باقی نمانده‌است؛ جایی که تا همین چندسال پیش یکی از حمام‌های قدیمی مشهد را با چهارصدسال قدمت در دل خود داشت و داستانش هم از وقف مرحوم محمد‌حسن صاحبکار مشهدی آغاز می‌شد؛ مردی باخدا و مردم‌دار که چهارصدسال پیش 1400متر از ملکش را حمام و مسجد ساخت و وقف کرد؛ وقفی که امروز پنجمین نسل او آن را اداره می‌کنند.
دعا برای شاه را قدغن کردیم
تا همین یک سال‌و‌خرده‌ای پیش که حاج‌محمود اکبرزاده از دنیا رفت، قطعا می‌شد او را مجموعه بی‌نظیری از روایت‌های شفاهی هیئت ‌های مشهد دانست؛ روایت‌هایی با جزئیات فراوان که فقط از یکی مثل او توقع می‌رفت. یکی مثل او یعنی آدم خوش‌حافظه‌ای که از ریز خاطرات انجمن «نگارنده» و «فرخ» گرفته تا خرده‌اتفاقات هیئت ‌های دوران شاه را خیلی خوب به یاد داشت و آن‌چنان‌که خودش تعریف می‌کرد، یک روز که لازم بود، 272‌بیت شعر را در اتوبوس بین راه یزد و تهران حفظ کرده بود. متن پیش رو که برگرفته از گفت وگویی منتشر نشده با ایشان در سال‌های گذشته است، کلیاتی است از آنچه حاج‌محمود از هیئت و انقلاب در دهه‌40 و 50 در خاطر داشت و حالا برای نخستین‌بار منتشر می‌شود.