او هم مثل بیشتر معتادان، با مصرف نخستین نخ سیگار گام در بیراهه اعتیاد گذاشت و وابستگی شدید به انواع موادمخدر از تریاک و شیره گرفته تا الکل، حشیش، هروئین و... را با بدترین شیوه مصرف در دوران نوجوانی و جوانی تجربه کرد و به اصطلاح خودش تا ته خط رفت.
پس از 17سال رفتار یکی از دوستان نزدیکش او را تغییر داد و عزمش را جزم کرد تا از آن سیاهی رهایی یابد و حالا 16سال از دوران پاکی و رهایی«مجتبی» از بند اعتیاد میگذرد.
«مریم. ث» کسی است که از نزدیک با گوشت و پوست خود دستوپازدنهای همسر شیشهایاش را برای درآمدن از خماری دیده، اوردوز کردنهایش را، دزدی کردنهایش را، کارتنخوابیهایش را و حتی بریدنهایش را که بارها تکرار شده، اما دوباره و چندباره در دامش افتاده است. گویا آن آرامش موقت نخستین دود که از دنیا فارغ و یک عمر گرفتارش کرد، دستبردار روانش نبود. سعید و همسر مریم که هرکدام حدود 15بار پای ترک خوابیده و امتحانش کردهاند، بارها شکست خورده و مقابل موادمخدر و الکل سر فرود آوردهاند، اما از یکجایی چند دوست نجاتشان دادهاند.
برای دیدن یک کارتنخواب ساعت 7 صبح راهی پاتوقش میشویم؛ اما به جز چند پتوی کهنه که روی شاخههای سبز یک درخت پنهان شده است، هرچه میگردیم نشانی از کارتنخواب نمیبینم. همواره کسبه و ساکنان از حضور کارتنخوابها در مجاورت خود گلایه و شکایت میکنند؛ اما داستان امیر متفاوت است و همه با اشاره به خصوصیات خوبی که دارد از این کارتنخواب تنها تعریف و تمجید میکنند. او 4 سال است که بیشتر شبها به اینجا میآید.
این غول بیشاخ و دم، کوچک و بزرگ و زن و مرد نمیشناسد، تعدادی زیادی از زنان و مردان در محله وکیلآباد با اعتیاد دست و پنجه نرم میکنند. در این مسیر نیز به کمک برخی خیران حوزه سلامت و مراکز ترک اعتیاد ، بسیاری از مردان و زنان معتاد شناسایی شده و در این درمانگاهها رایگان بستری شدهاند، بسیاری از آنها بعد از گذراندن دوره بازپروری و ترک اعتیاد ، دوباره به آغوش خانواده بازمیگردند که برای من بسیار مایه مباهات است.
ما گروهی مردمی هستیم که هفتهای یکبار در این مکان دور هم جمع میشویم و با کمک یکدیگر یک وعده غذایی آماده میکنیم و به حومه شهر مانند کال اسماعیلآباد، جاده قدیم، قلعه ساختمان، انتهای سیدی و... برای کارتنخوابها، همانهایی که سقف روی سرشان نیست میبریم و غذا را بین آنها توزیع میکنیم. در واقع این غذا بهانهای است تا با آنها ارتباط برقرار کنیم و بتوانیم آنها را به اردوگاه ترک اعتیاد ببریم.
او جزو10 متهم ردیف اول پرونده جنجالی «باغ آلو» بود که 9 نفرشان اعدام شدند! تنها نجات یافته آن پرونده عباس است که زمختی طناب دار را دور گردنش حس نکرد. اراذل و اوباش، بزن بهادر، جاهل و تیزیکش محله که حکم اعدامش مسجل است با عنایت حضرت ابوالفضل(ع) رو به پشیمانی میآورد و اعتیاد ، مشروب و خطاهای دیگر را به خاکِ پشیمانی میسپارد تا دوباره به پیکره اجتماع بازگردد.
اگر جایی دیگر با این زن و شوهر روبهرو میشدم حتی برای یک بار هم که شده این فکر به ذهنم خطور نمیکرد که هر دو از چه مهلکهای نجات پیدا کردهاند. چند روزی بیشتر از ازدواج این زن و شوهر نگذشته که مقابل ما مینشینند و از تجربیاتشان میگویند. از روزهایی که هر دو به آخر خط رسیدند. محبوبه و حسین هر دو یک بار مرگ را تجربه کردهاند، آنها روزهای سختی را پشت سر گذاشتهاند و بعد از پشت سر گذاشتن دردهایشان بسیار بیشتر از من و امثال من خدا را باور دارند.