حمید فخرایی تعریف میکند: باغ یکقِرانی روبهروی خانهمان بود. در گذشته، هرکس میخواست از آب یا فضایش استفاده کند، باید یکقِران پول میپرداخت. با بچههای محله هرروز عصر مقابل همین باغ، بساط فوتبالبازی ما به راه بود.
کلاهدوز ۲۳ یکی از خیابانهای پرتردد بولوار کلاهدوز است که تا چندسال قبل از انقلاب، در آن باغهای انگور و توت و زمینهای خاکی فراوانی بوده است و به «کوچه باغ هاشمی» معروف بود.
نغندری میگوید: مشهدیهای قدیم نذر خوبی داشتند؛ نذر کاشت درخت توت . اینجا که آمدیم این درخت بود و وقتی به ثمر نشست، فصل توت ، همسایهها را خبر میکردیم برای خوردن توت .
حاج علیاصغر تحققی از حرمت داشتن درخت توت در روزگار قدیم میگوید. او شیرینی توت های وکیلآباد، سلام و صلوات طبقکشها هنگام توت تکاندن و طبقهایی را که روی سرشان با دوچرخه میبردند، بهخوبی در خاطر دارد.
مثل همه پارکهای محلی است. درخت دارد، زمین بازی، زمین ورزشی و.... اما اینجا زیباییای دوچندان دارد. غرق در سرسبزی و گل است.
سیدحسن رضوی تعریف میکند: زمانیکه توت ها میرسید، هر صحرا مشغول تکاندن درختانش میشد. توت ، مصرف غذایی داشت و حتی اهالی با نان و توت روزه میگرفتند. نان هم با آرد جو تهیه میشد، نه گندم. اینجا زن و مرد کنار هم کار میکردند و کسی بیکار نبود.
فاطمه تقیزاده خاطره اولین سالی که روزه گرفته است را تعریف میکند: خدابیامرز پدرم برای اینکه من را تشویق کند، نزدیک افطار یکقران پول میداد و میگفت برو برای خودت خوراکی بخر.