هفته گذشته نهمین سالگرد درگذشت مردی بود که در این شهر غریب بود، اما همه عمر ساده و بیریا به مجاوران و زائران حضرت رضا(ع) خدمت کرد. مرحوم حاجرضا انصاریان، از کسبه قدیمی صنف پارچهفروشان سرای عالی (خیابان شهیداندرزگو) و مداح اهلبیت(ع)، به صلوات خاصهای که از او به یادگار مانده است، شناخته میشود. البته حاجرضا هربار میخواست در یک کلام خودش را معرفی کند، میگفت: «من پناهنده حضرتم!»
کمتر از دوساعت پس از اقامه نماز ظهر عاشورا در حرممطهر اتفاقی افتاد که داغ دل عزاداران حسینی را دوچندان کرد. انفجاری مهیب در قسمت بالای سر ضریح حضرت جان 26زائر امام مهربانیها را گرفت و 141نفر را روانه بیمارستان کرد. بمب درست زیر پای زائرانی منفجر شد که دستهایشان به ضریح گرهخورده بود.
چهره اشکبار عزاداران حسینی خونین شد. چند روز دیگر بیستوهشتمین سالگرد آن حادثه میرسد.
محمدعلی عنبرانی، بچه کوچه حوض امیر و پسر عباسعلی کفاش، سومین نسل از ساعتسازانی است که مسئول ساعت حرم شدند.
او معتقد است به دعای مادرش آقا او را طلبید و بهواسطه کار اصلیاش که ساعتسازی بود، کوک ساعتهای حرم حضرت رضا(ع) را هم برعهده گرفت. سه سالی میشود که بازنشسته شده است، اما میگوید 32سال مراقب بوده تا مبادا عقربههای ساعت از کار بیفتد. عنبرانی درباره چگونه کوککردن ساعتی که زنگزدنش خاطرات زیادی را برای ما مشهدیها داشته است و دارد و ساعتهایی که او هر روز کوک میکرده است، حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
نمیدانم نخستین ساعتساز حرم که بوده است؛ این را هیچکس نمیداند. در منابع مکتوب و شفاهی اثری از نام کسی که نخستینبار موظف شد مراقبِ تداوم ثبت وقت در حرم باشد، نیست. در میان اسناد، بیشتر از نام افراد، انگار جایگاه ساعتسازی در حرم مطهر مطرح بوده است. بااینحال، اگر از امروز شروع کنیم و به عقب بازگردیم، به سه نام وحیدی، عنبرانی و درودگر میرسیم که در چند دهه گذشته نگهبانِ زمان در حرم بودهاند.
در تمام دوره خدمتش در دارالشفای حضرت، صبحهای زود قبل از رفتن برای طبابت، اول خدمت آقا میرسید و عرض ادب میکرد. ظهر هم که کارش تمام میشد به حرم میرفت، سلام و عرض ادبی تقدیم میکرد. در یکی از زیارتها وقتی پیش روی حضرت ایستاده بود، متوجه نگاههای ممتد زائری شد که هر از گاهی سرش را بالا آورده و نگاهی از سر کنجکاوی به او میانداخت. خواندن زیارتنامه که تمام شد آن زائر با شک و تردید به سمتش آمد. تهرانیبودن را از لهجهاش متوجه شد: «یک سؤال دارم. شما همان آقای دکتری نیستید که صبح من را ویزیت کردید؟» و او با لبخند گفت چرا من همانم.
محمدتقی صداقت پیرغلام محله آبکوه میگوید: زمانی را در اتوبوسرانی خدمت میکردم و پس از آن در شهرداری مشغول به کار شده و در همانجا نیز بازنشست شدم. گرچه در طول عمر خود فعالیتهای زیادی کردهام و حرفههای مختلفی مانند آرایشگری، بنایی، جوشکاری و برشکاری را یاد دارم اما همواره نوحهخوانی را از واجبات زندگیام دانستهام. در بسیاری از مساجد مشهد نوجهخوانی کردم، حتی برای مردم روستاهای اطراف هم اینکار را انجام دادهام. همچنین برای هیئتهایی در قوچان، کاشمر، فیضآباد، فردوس و یزد نوحهخوانی کردهام.
مسجد امام رضا(ع) بعد از پنجسال و چندینبار نیمهکاره رهاشدن بابت نبود بودجه، سرانجام در سال 1385 به بهرهبرداری رسید و حالا تبدیل به نقطه اتصال و همبستگی افراد محله الهیه شده است، مسجدی که از شورای اجتماعی محله الهیه و خیریه منتظرین ولیعصر(عج) تا مهدکودک قرآنی و مرکز ترک اعتیاد و دفتر همیاری شورای حل اختلاف را در دل خود جای داده است.