محمدرضا مهدیزاده باغدار متولد 1332 است. پدربزرگ آقا محمدرضا اولین فرد خاندان بوده که به کسوت دربانی درمیآید. حالا آقا محمدرضا در این باره میگوید: آنزمان اینطور بوده که هرکسی وقف یا پیشکش درخوری برای حرم مطهر انجام میداده است به کسوت دربانی آستان مقدس نایل میشده است. خدمتی افتخاری بوده ولی آنزمان برای این افراد، خدمت رسمی موروثی به همراه داشته است. محمدرضا بهدرستی نمیداند که پدربزرگشان چه چیزی وقف کرده است اما میگوید: فقط همین را میدانم که حدود سه هزار تومان هزینه این وقفیات شده است. برای اینکه مشخص شود چقدر بوده باید بگویم که در آنزمان فرد متمول را حاجی صد تومانی میگفتند.
قصه موفقیتهای فائزه متولد سال1386 خیلی زود و از همان سن پیشدبستانی آغاز شد. او که همراه مادرش برای شرکت در مراسم مذهبی یکی از حسینیههای اصفهان برنامهریزی میکردند، هنگام پیداکردن آدرسی که از آن مکان داشتند، اشتباهی از حسینیه دیگری سردرآوردند.
هنگام ورود، متوجه دوربین صداوسیما و حضور جمعی از دختربچهها شدند که در حال دادن آزمایش صدا بودند. مادر جوان فائزه با زیرکی چند و چون موضوع را جویا شد و بدون معطلی فائزه پنجساله را برای آزمون صدا آماده کرد.
دهخدا نقاره خانه را «جایی که در آن نوبت نوازند» می نامد. در گذشته به نقاره خانه «نوبت خانه» هم می گفتند و نوازندگان را «نوبت نواز» یا «نوبت زن» می نامیدند. حتی نقاره را «نوبت» می خواندند یا باز هم به تعبیر معین، «طبل بسیار بزرگی که در ساعات معین از شبانه روز می نواختند.» درنتیجه، نقاره خانه مکانی است که در زمان های مشخصی از روز به ویژه هنگام طلوع و غروب، سازهایی چون نقاره و کوس و کرنا و در شکلی کلی سازهای بادی و کوبه ای می نوازد.
روایتهای سیدعلیاصغر بامشکی درست از روزهای هفتسالگیاش آغاز میشود؛ وقتی که فقط شاهدی خردسال برای وقایع قیام 15خرداد1342 در مشهد بود و در روزهای جوانی بعد از آشناییاش با شهیدهاشمینژاد و رفتن به کانون بحث و انتقاد دینی در مسجد صاحبالزمان(عج) اوج گرفت.
به اعتقاد استاد محمدرضا شفیعی کدکنی، کتابفروشی باستان در مشهد قدیم -که ناشر هم بود- این امتیاز را بر تمام کتابفروشیهای مشهد داشت که زیر بار خرج کتابهای سنگین و پرخرج و دیرفروش میرفت.
محمد تقدیسیزاده از قاریان مسجد امام رضا (ع) واقع در الهیه ۲۵ است. با اینکه بیش از ۵ دهه از زندگیاش میگذرد، اما به قول خودش روزی نیست که تلاوت قرآن را از برنامههای زندگی خود کنار گذاشته باشد. او از 5سالگی در حسینیه خیاطها با محمدجواد پناهی آشنا شده و در ۳دهه اخیر پای ثابت جلسه «قرآن، محبان عترت» است. مجری گری در برنامه «به سوی ظهور» و خادم ی در «مدرسه پریزاد» از دیگر فعالیتهای مذهبی و فرهنگی محمد تقدیسیزاده است.
یکی از بزرگترین آرزوهایم خادم ی امام رضا(ع) بود، اما تحصیل و درس مانع رسیدنم به این آرزو بود، از طرف دیگر ساکن مشهد نبودم و نمیتوانستم افتخار خادم ی حرم را داشته باشم. سالهای تحصیل در دانشگاه با سرعت گذشت، روزهای پایانی تحصیل و فارغالتحصیلی از دانشگاه برایم سخت و ناراحتکننده بود، چون بعد از پایان تحصیل ناچار باید به شهر زادگاهم برمیگشتم و این یعنی فراق و دوری از امام رضا(ع). دلکندن و دورشدن از همجواری ایشان برایم سخت و حتی دردآور بود. دوباره به حرم رفتم و به امام رضا(ع) متوسل شدم و به زبان تضرع و التماس به او گفتم:«حالا که مجاورت شدهام، من را از خود مران، بگذار که در همسایگی تو بمانم، ای امام مهربان که ضامن آهو شدی، ضمانت من را هم بکن.» خوشبختانه اینبار نیز امام رضا(ع) کمکم کرد و در سال 1375 به استخدام شهرداری مشهد درآمدم و اندکی بعد ساکن شهر مشهد شدم.