محمدطاها عیدی آنقدر در کاراته زبده و آبدیده میشود که در همان سن کم وقتی پا به میدان مسابقات میگذارد، بیشتر حریفانش را در همان راند اول ناکاوت میکند و درنهایت هم قهرمانی مسابقات کشوری و رقابتهای بینالمللی را بهدست میآورد. ورزشکار محله اقبال این روزها با پنج ساعت تمرین در خانه و باشگاه، خودش را برای مسابقات آسیایی که زمستان امسال در ژاپن برگزار میشود، آماده میکند.
محلهاقبال سال ۷۵ به محدوده شهری پیوست. پیش از آن، اراضی این محدوده بهنام پاچنار معروف بود. پس از انقلاب، شرکت ناسیونال و شهربانی سابق بخشی از این اراضی را به پرسنلشان واگذارکردند. تا سالها بعد به این محدوده شهرک شهربانی نیز میگفتند. نام فعلی محله برگرفته از نام شاعر پارسیزبان، اقباللاهوری است.

کوچه لادن7 بخشی از محله اقبال است. در سیر تاریخی شهر مشهد این معبر تا سال1365 جزو محدوده شهری محسوب نمیشد و بنیان آن از اواخر دهه60 بنا شده است. این معبر با داشتن کاربریهای مذهبی، فضای سبز و تجاری، پای اهالی را به این محدوده باز کرده و برای مرکز محلهبودن بافتی مستعد است. کوچه لادن7 از بولوار لادن آغاز میشود و به سبب معابر بههمپیوسته تا محله اقبال امتداد دارد.
زهرا عیدی در دهسالگی کاراته را آغاز کرد، ورزش رزمیای که هیجان روزهای کودکیاش را بیشتر کرد و در مسابقات کشوری و استانی درخشید ، او این روزها در پانزده سالگی با پنج ساعت تمرین در خانه و باشگاه، خودش را برای مسابقات بینالمللی ارمنستان و قهرمانی آسیا که زمستان امسال در ژاپن برگزار میشود، آماده میکند.
شقایق شاهنامهخوان قهاری است که نقالیهای هفتخانش حرف ندارد . نقالی کردن تنها هنر او نیست و در تئاتر و موسیقی و قرائت قرآن هم فعالیت میکند. خوشصحبت است و استوار و حماسی حرف میزند و میگوید: از بچگی به کتاب علاقه زیادی داشتم، حتی وقتهایی که بیرون میرفتیم به مادرم میگفتم بهجای اسباببازی و خوراکی، برایم کتاب بخر.
درست چند روز قبل از اینکه کرونا نفسهایش را تمام کند. مطالبی که حالا در قالب یک کتاب با عنوان«منظومه مشهدیهای قدیمی» جمع شده است. در واقع مجموعه تصاویری از گذشتههای مشهد و مردمش، فرهنگ و آداب و رسوم و اخلاق اهالی ارض اقدس را میتوان در این کتاب که خودش آن را«یکشهرانگیزبلند» توصیف کرده، دید. آمدن 10مهر که سالروز تولد او به سال 1327خورشیدی است، سببی شد تا چند سطرهایی از او، کتابش و شعرهایی که مشهد قدیم در آنها به یادگار مانده، بگوییم.
اشرف کیخا 36ساله، کارشناسارشد روانشناسی که بیش از 15سال ساکن اقبال بوده است در تحقیقات محلی به جمعآوری مستندات شفاهی از دل خاطرات قدیمیهای محله اقبال پرداخته است. بخش زیادی از مجموعه تألیفشده او بهدلیل علاقه به خانوادههای شهدا به زندگی آنها در این محله اختصاص دارد.
خیلی از اهالی محله اقبال لاهوری، بارها ابتدا تا انتهای کوچه بلند و طولانی اقبال لاهوری1 را طی کردهاند. وجود سه مرکز خدماتی دولتی در این کوچه، قرارداشتن قدیمیترین مسجد محله درست در میانه آن و مرکز نیکوکاری امام حسن مجتبی(ع) و کانون فرهنگی مسجد در ادامهاش و همچنین یک خانه سالمندان، آن را کوچه ای پررفت و آمد کرده است. در این کوچه باریک و طولانی، هنوز میتوان دیوارهای کاهگل بلند و خانههای یکطبقه بزرگ و ویلایی بهجا مانده از دهه60 با آجرهای زرد رنگورورفتهای را دید که در مقابل هجوم آپارتمانهای بلند مقاومت کردهاند و سر پا ماندهاند.