«مریم بهروان»، یکی از تهیه کننده های ارشد صدای خراسان، است که بیست و چند سال در عرصه رادیو با این امکانات تلاش کرده و سال 76 تهیه کننده نمونه کشور شده است. او در نویسندگی، پژوهش، گویندگی، تهیه کنندگی، نمایش و اجرا در رادیو و تلویزیون کارنامه موفقی ارائه داده است. آنچه ما را پای صحبت او می نشاند، 2 برنامه محبوب رادیو است. برنامه «دیار اندیشه و هنر» و بعد از آن «مشاهیر خراسان» که به مدت 10سال روی آنتن می رفتند و هر ظهر جمعه طرفداران خود را پای رادیو می نشاندند.
محلهاقبال سال ۷۵ به محدوده شهری پیوست. پیش از آن، اراضی این محدوده بهنام پاچنار معروف بود. پس از انقلاب، شرکت ناسیونال و شهربانی سابق بخشی از این اراضی را به پرسنلشان واگذارکردند. تا سالها بعد به این محدوده شهرک شهربانی نیز میگفتند. نام فعلی محله برگرفته از نام شاعر پارسیزبان، اقباللاهوری است.

در سالهای ۵۹ و ۶۰ که سنگبنای «متل پامچال» گذاشته شد، وکیلآباد خارج شهر محسوب میشد و به همین خاطر نامش را گذاشتند متل؛ درست مانند «متل توریست توس» که زمانی خارج از شهر بود.اگر از اهالی قدیمی اقبال لاهوری بپرسید به طور حتم این هتل و کافیشاپ را به خاطر دارند. حتی برخی اهالی که دهه ۷۰ ساکن این محله بودند، این خیابان را با نام همین متل، یعنی خیابان پامچال میشناختند. سالها بعد که شهرداری برای نامگذاری این خیابان اقدام کرد، آن را اقبال لاهوری نامگذاری کردند. متل سالهاست که تعطیل است و دیگر هیچ رفتوآمدی مانند سابق ندارد.
من هیچ وقت احساس نکردم که در فعالیتهای روزانه از دیگر بچهها عقب میمانم. هرچند بعضی وقتها افرادی باعث ناراحتیام میشدند اما ناامید نمیشدم. به یاد دارم برای ورود به دبستان با مشکلات بزرگی روبه رو بودم. مدیر مدرسه من را ثبت نام نمیکرد. این قضیه خیلی ناراحت کننده بود، اما هیچ وقت دلسرد نشدم.
افراد کمی مثل من خوششانس هستند که همسرشان مربی باشد و به آنها آموزش بدهد. تمرین کردن با همسرم سبب شده تا تکنیکیتر و باقدرتتر تمرین کنم. در منزل حریف تمرینیام میشود و جدیدترین آموزشهایی را که در اینترنت یا صفحههای مجازی دیده با من هم به اشتراک میگذارد. این هماهنگی و همکاری سبب پیشرفت هر دو ما شده است. به عبارتی مکمل هم هستیم.
«مسجدالاقصی» را همه قدیمیهای محله اقبال میشناسند. از زمانی که اینجا خیابانی خاکی بود و هنوز خانهها کوچههای این محل را احاطه نکرده بودند این مسجد به همت یک بانی شخصی ساخته شد تا تبدیل به پایگاه فرهنگیمذهبی اهالی محل شود.
ابراهیم سازش را به داخل پادگان میآورد و هر زمانی که وقت داشته برای دل خودش ساز میزده است. تا اینکه دست بر قضا یکی از افسران او را در حال ساز زدن میبیند. او درباره آن لحظهها توضیح میدهد: داخل آسایشگاه سازم دستم بود و مینواختم. در همان حال افسری وارد شد. خشکم زد. در یک لحظه خود را در دادگاه نظامی دیدم و کارم را تمام شده حساب کردم اما رفتارش برایم شوکبرانگیز بود. با خوشرویی آمد مقابلم و گفت سازهای سنتی را دوست دارد، ردیفها و آواز ایرانی را میشناسد و از طرفداران هنر است.
نگار یاسمنی نوجوان هجدهساله، هنرمند باانگیزهای است که سال گذشته توانسته مقام اول تکنوازی کمانچه را در کشور در جشنواره دانشآموزی فرهنگی و هنری «فردا» به دست آورد. او که موسیقی را از هفتسالگی با ساز ویولون شروع کرده، در سیزدهسالگی با کمانچه آشنا شده است و 5سالی است این ساز کهن را مینوازد.