در گذشته وقتی صحبت از فرد معلول میشد تصویری که به ذهن میآمد یک انسان غمگین و ملول بود که با مشکلات روحی و جسمی دست و پنجه نرم میکند. فردی که از نتوانستنها خسته شده و احتمالا حوصله جنگیدن برای رسیدن به خواستههایش را ندارد. اما حالا به مدد قدرت رسانهها که ما را از همهجا و همهکس از جمله دنیای معلولان آگاه کرده، متوجه هستیم که این قشر از جامعه افراد توانمند و کاربلدی دارد که از افراد سالم چیزی کم ندارند. زهرا قلی، نوجوان 17ساله محله لادن یکی از همین افراد توانمند است.
او درباره ورودش به دنیای ورزش میگوید: چون در کشور ما ورزش بانوان امکان دیده شدن در رسانهها را ندارد، من اطلاعی از ورزش معلولان نداشتم. تا اینکه یک سال از بهزیستی تماس گرفتند و گفتند: مسابقات دوومیدانی در ورزشگاه تختی برگزار میشود. من در آن زمان حدود 11سال داشتم و توانستم در رشته پرتاب وزنه مقام سوم استان را به دست بیاورم.
بعد هم در رشته پرتاب دیسک تمرین کردم. اما از آنجایی که رقابت میان تمام ردههای سنی بود و رقیبان من 20 یا 30 سال سن داشتند انگیزهام کم شد و آن رشته را رها
کردم.
من با همان شرایطی که داشتم در مدرسه با دوستانم والیبال بازی میکردم. 14ساله بودم که یکی از اقوام که خودش معلولیت دارد به من گفت: چرا در رشته والیبال نشسته تمرین نمیکنی؟!
زهرا دست راستش را به من نشان میدهد و میگوید: دست راست من انگشت وسط ندارد، اما هیچ وقت احساس نکردم که نمیتوانم کاری را انجام دهم. با قدرت به تیم والیبال نشسته بانوان مشهد پیوستم و تمریناتم را شروع کردم. در سال 97 مقام سوم و در سال 98 مقام دوم مسابقات کشوری لیگ برتر را به همراه تیم به دست آوردیم و ۲مدال برنز و نقره را به گردنم انداختم.
زهرا که توانسته همراه با تیم والیبال نشسته مشهد چندین مقام در کشور کسب کند سال گذشته یکی از بزرگ ترین تصمیمات زندگیاش را گرفته است . او از بدو تولد با یک بیماری مادرزادی به اسم «پارگافوت» روبه رو بوده که به سبب آن پایش از مچ به داخل چرخش داشته است.
به مرور زمان رشد قدی پا هم کند پیش رفته و بیشتر از 10سانتیمتر تفاوت قد در پاهایش ایجاد شده است. زهرا میگوید عمل جراحی متعددش تاثیری روی این روند نداشته و او بالاخره مهرماه سال گذشته تصمیم گرفته پایش را از قسمت ساق قطع کرده و پروتز را جایگزین آن کند.
اما این معلولیت نه تنها قبل از عمل، بلکه بعد از آن هم هیچ محدودیتی برای زهرا ایجاد نکرده است. او که گاهی از برخورد نادرست دیگران ناراحت شده میگوید: من هیچ وقت احساس نکردم که در فعالیتهای روزانه از دیگر بچهها عقب میمانم. هرچند بعضی وقتها افرادی باعث ناراحتی ام میشدند اما ناامید نمیشدم. به یاد دارم برای ورود به دبستان با مشکلات بزرگی روبه رو بودم. مدیر مدرسه من را ثبت نام نمیکرد. این قضیه خیلی ناراحت کننده بود، اما هیچ وقت دلسرد نشدم.