پرنیکا توکلینسب در برنامه «آبنبات چوبی» که از شبکه خراسان پخش میشود کتاب ش را معرفی کرده است. او سال گذشته رتبه اول قصهگویی را در ناحیه6 آموزش و پرورش مشهد به دست آورده و شب یلدای امسال برای یک مؤسسه فرهنگی هنری در همدان اجرای آنلاین شاهنامهخوانی داشته است. همچنین در دو تیزر تبلیغاتی و یک فیلم کوتاه مستند داستانی به کارگردانی جواد علیزاده با موضوع جانباز بازی کرده که از شبکه خراسان رضوی پخش شده است.
محمدباقر(حمید) جهانگیر فیض آبادی یکی از آن رفیق های ناب روزگار است که بعد از شهادت همسایه دوران کودکی، دوست، همکلاسی و هم رزمش، شهید سید محمدرضا شعاعی آستانه، به دنبال چاپ خاطره های دوستش شده است. کتاب «ستاره کلاشین» که توسط «سمیه جوادی» و «محدثه دبستانی» نوشته شد به خاطره ها و معرفی شهید محمدرضا شعاعی پرداخته که روزگاری ساکن محله امام خمینی(ره) بوده است.
مؤسسه خانه تاریخ مشهد، مؤسسهای تکمنظوره و غیرتجاری است که درباره هویت شهر مشهد کار میکند. این مؤسسه یکی از پتانسیلهای منطقه ماست که در محله بهشتی قرار دارد. ابتدای ورود به خانه تاریخ مشهد اتاقی را میبینید که دور تا دورش قفسههای کتاب با کتاب هایی مرتبط با تاریخ مشهد است. اتاقی ساده با یک میز جلسه و ششعدد صندلی در اطرافش که محل برگزاری کارگروههای تخصصی اعضاست.
یکبار شهید عبدالکریم هاشمینژاد برای سخنرانی به مسجد فیل(واقع در پایینخیابان) آمده بود. من در جلسه سخنرانی بودم که دیدم در انتهای مسجد چند مرد کتوشلواری و اتوکشیده، نشستهاند. آنها مدام در حین سخنرانی، صلوات میفرستادند و میخواستند که در سخنرانی اختلال ایجاد کنند. مسجد کمی شلوغ شد. من به اتفاق چند نفر به نزد شهید هاشمینژاد رفتم و گفتم که ساواکیها قصد دارند شما را بگیرند. او را بدون عمامه فراری دادیم و عمامه او را بر سر یک نمازگزار گذاشتیم.
به اعتقاد استاد محمدرضا شفیعی کدکنی، کتاب فروشی باستان در مشهد قدیم -که ناشر هم بود- این امتیاز را بر تمام کتاب فروشیهای مشهد داشت که زیر بار خرج کتاب های سنگین و پرخرج و دیرفروش میرفت.
سید اسعد فیض ساکن محله شریف و متولد سال ۱۳۴۴ در مشهد است. او ۳۲ سال از عمر خود را در آموزش و پرورش به خدمت معلمی پرداخته است و تمام این ۳۲ سال را به تمایل خود در مناطق محروم بهویژه منطقه آموزش و پرورش تبادکان و مناطق حاشیهای شهر سپری کرده است. رابطه عمیق دوستی و همکاری بین او و شاگردانش زبانزد همگان است. او در ساخت کتاب خانههای مدارس روستا ید طولایی دارد و کتاب خانه روستاهای «مارشک»، «جنگ» و «بلغور» حاصل تلاش و ابتکار این معلم بازنشسته تبادکانی است. راه اندازی ایستگاه مطالعه در روستاها از دیگر اقدامات او است که در قالب یک فیلم مستند به نام «رد پای او» از شبکه های 1، 2، مستند و استانی خراسان پخش شد.
رجب زاده از هجده سالگی دوباره پیش پدرش بازمی گردد که حرفه اش تهیه خامه قالی بوده است. در همین زمانها دوباره به صورت شبانه، تحصیلش را پی میگیرد؛ چراکه میلش به مطالعه بیشتر از آن بوده است که رفتن پی حرفه و شغل، هوای کتاب خواندن را از سرش بیندازد.
این علاقه سال ۵۷ به بار مینشیند و کتاب فروشی «انتشارات امام» در خیابان ابن سینای مشهد پامی گیرد تا برای سال ها، مکانی جمع وجور و نقلی، اما پررمزوراز برای اهل فضل و دانش باشد.