نویسنده

وقتی محافظان، خبرنگار را با وزیر اشتباه می‌گیرند!
جمعیت زیادی برای استقبال از شهید رجایی آمده بودند. موقع ناهار سفره پهن شد. با فاصله چند نفر کنار شهید رجایی نشستم متوجه شدیم خودش را از سفره کنار کشید. مرحوم آیت‌الله طبسی و چند نفر از هیئت دولت او را به سرسفره دعوت کردند. بعد از اصرارهای زیاد شهید رجایی گفت: سرظهر است مردم به خاطر ما در بیرون تشنه و گرسنه ایستاده‌اند چطور می‌توانم بر سر این سفره رنگارنگ بنشینم. بلافاصله خادمان غذاها را جمع کردند. شهید رجایی با کاسه‌ای ماست و چند لقمه نان خودش را سیر کرد.
جادوی کلمات؛ روایت دارنده نشان برتر هنری از قدرت کلام شاعر
در یک شهر می‌بینیم به عنوان مثال دو شاعر خوب زندگی می‌کنند، اما مردم همان شهر حتی اسم این شعرا را نشنیده‌اند. استان خراسان مهد شعر و ادب است و خیلی دردناک است که وقتی به طوس می‌رویم به جای اینکه شکوه آن مبهوتمان کند، از غربت فردوسی دلمان می‌گیرد. کاخ شکوه این شاعر حماسی که شهرت جهانی دارد، در حال خاک خوردن است و این‌ها موجب ناامیدی شعرا و نویسندگان می‌شود. این بخشی از گفته‌های جواد گنجعلی است که می‌گوید برای بستر سازی فرهنگی باید از مدارس و به ویژه از دبستان‌ها شروع کرد.
گریزی بر زندگی جلال‌آل‌احمد که بولواری در منطقه 11 به نامش است
نام جلال‌آل‌احمد در منطقه 11 فقط یک چهره ادبی و سرشناس کشور نیست، بلکه یک خیابان و محله در این منطقه به نام این چهره سرشناس نام‌گذاری شده است. جلال‌آل‌احمد همسر سیمین دانشور نویسنده و مترجم سرشناس ایرانی هم بود که او را نیز همگان به عنوان یک چهره ادبی سرشناس می‌شناسند.
نویسنده داستان‌های «مملی»: من در کودکی مانده‌ام
با کتاب می‌خوابیدم و با کتاب بلند می‌شدم. بوی کتاب را دوست داشتم. یکی بوی کتاب را دوست دارم و یکی بوی چرم. چون همه دوران کودکی‌ام با چسب و چرم بوده. همیشه عروسک‌های چینی یا کارهای چرمی درست می‌کردیم تا اینکه پدرم وارد کار پرورش پرنده شد و گفت دیگر نمی‌خواهد پشت من باشید. این اواخر که داشت پیشرفت می‌کرد، درگیر مریضی شد و آخر هم از سرطان کبد مرد. دکترها گفتند به خاطر اینکه مدت زیادی در محیط آلوده به میکروب بوده مریض شده است.
تشویق رهبری، نوجوان نویسنده محله آب و برق را به ادامه راهش دلگرم کرد
با واسطه کتابم را برای مقام معظم رهبری فرستادم و ایشان هم لطف کردند و برای تشویقم انگشتر‌شان را برایم ارسال کردند. باز هم از طریق واسطه عقایدم را برایشان گفتم و رهبر انقلاب فرمودند که به آینده شما امیدوارم و راهتان را ادامه بدهید. در همین چند جمله کوتاه آنچنان آرامش و وقاری وجود داشت که به کارم و هدفی که دارم دلگرم شدم.
محمد ملتجی 3 سال است با «خواجه اباصلت» زندگی می‌کند!
محمد ملتجی پس از سال‌ها بازیگری تئاتر و نویسندگی، تصمیم گرفته داستانی درباره خواجه اباصلت که از دانشمندان و مریدان زمان حضرت رضا(ع) است، بنویسد. او برای نوشتن این اثر بیش از 3سال زمان گذاشته و 2سال آن را صرف تحقیقات و پژوهش‌های تاریخی کرده است چراکه به گفته خودش وقتی یک روایت تاریخی می‌خواهد تبدیل به رمان شود به تحقیقات بسیاری نیاز دارد.
داستانِ نوشتن سیده کیانا
«سیده کیانا موسوی» دختری است که از همان دوران کودکی استعداد داستان نوشتنش توسط خانواده‌اش کشف، شکوفا و در مسیر درست هدایت شده است. او نوشتن را از دوران کودکی زیر نظر پدرش شروع کرده و حالا با گذشت 4سال دو کتاب داستان کودکانه منتشر کرده است و بیش از 20داستان منتشر نشده هم دارد. او علاوه بر نوشتن، در ورزش تکواندو هم مقام دومی استانی را دارد و در زمینه موسیقی هم ویلون را به‌خوبی می‌نوزاد. به بهانه روز دختر با سیده کیانا هم‌محله‌‌ای‌مان در طرق هم‌کلام شدیم.