مریم بیدمشکی یکی از معلمانی است که پا را فراتر از کتاب گذاشته و در کلاس درسش نه فقط دغدغه تمام کردن کتاب بلکه دغدغه زنده کردن فرهنگ، اخلاق و نام و یاد فردوسی را دارد. او که اکنون یک معلم ادبیات است و دوران پر فراز و نشیبی را طی کرده تا به معلمی رسیده است، میگوید: شاهنامه تنها کتابی است که میتوانیم از آن به عنوان خردنامه یاد کنیم چراکه فردوسی بعد از خداپرستی از خردپرستی که امروزه هم بسیار به آن احتیاج داریم سخن گفته است و من امیدوارم فردوسی در شهر مشهد از این غربت در بیاید.
الهه همایونمهر یک معلم نگران است و به جای نشستن به مبارزه برخاسته است و سعی دارد تا میتواند سهم خودش را به این ادبیات ریشهدار ادا کند. او کلیات سعدی و دیوان حافظ و مثنوی مولوی را به میان کلاسش آورده و فردوسی خوانی را باب کرده است. هم نقالی میکند و هم آن را به شاگردانش میآموزد. معراج شهری، دانشآموز با استعداد این معلم جوان است که حالا نقالیاش در استان برو و بیایی دارد.
مبدا حرکت، دریاچه «چشمهسبز» در گلمکان است. دریاچهای که در رشتهکوههای بینالود قرار دارد و محلیها به آن «چشمهسوز» هم میگویند. 14سالی میشود که ورزشکارانی از سراسر کشور در روز بزرگداشت فردوسی در این مکان گرد هم میآیند، آنها مقداری از آب چشمه را که مظهر تقدس و پاکی است برمیدارند و تا آرامگاه فردوسی میدوند و مقبره حکیم سخن را با این آب زلال شستوشو میدهند. در نقطه آغاز این برنامه که با نقالی و شاهنامهخوانی آغاز میشود، ورزشکارانی از همه اقوام حضور یافتهاند، از کرد، کرمانج و گیلکی تا آذری، لر، بلوچ و خراسانی آمدهاند تا ارادت خود را به بزرگترین حماسهسرای دوران ابراز کنند.
نبرد رستم و سهراب تأثیر عجیبی بر محمدمهدی ناصری گذاشت به طوری که در آغاز هر سال تحصیلی، کتاب فارسی خود را برای پیدا کردن شعرهای حکیم سخن ورق میزد. بعدها نیز علاقه به فردوسی باعث شد او دلداده ادبیات بشود و به سرودن شعر روی بیاورد، اشعاری که تعدادی از آنها را در قالب کتابهای «یک غزل میهمان من باش» و «و عشق فرصتی میان ماندن و نماندن است» منتشر کرده است و پنج کتاب آماده چاپ دارد.
گرچه در خیلی از روایتها کشفرود منبع حیات و همچنین تفرجگاه مردم بوده است و خیلیها در آنجا به شکار مشغول بودهاند، اما اهمیت کشفرود بر وزن «نمکسود» به دلیل برخی اشعار حماسی فردوسی است که در آن، از این رود اسطورهای نام بردهشده است.
هنوز هم برخی از مردم به استناد برخی از منابع، علت نامگذاری کشف (لاکپشت) را لاکپشتهایی میدانند که در این رودخانه و حوالی آن میزیستهاند. متولیان ساماندهی «کشفرود» اگر به این موضوع بیشتر توجه کنند که بلندای عمر این رود به روایتهای اساطیری شاهنامه پهلو میزند و مایه حیات شهرتوس بوده است و هست، لحظهای از حیات دادن به آن غافل نمیشدند. هرچند وعدهوعیدها دراینباره کم نبوده است.
آپارتمانهای مرتفع از قدیمیترین و در نوع خود منحصربهفردترین بناهایی است که در اوایل دهه50 و تقریبا همزمان با مجموعه آپارتمانهای ششصد دستگاه افتتاح و بهرهبرداری شد.
مجسمه شخصیتهای شاهنامه از المانهای زیباییبخش محدوده منفصل توس است. البته چشمنوازی مجسمههای داستانهای شاهنامه جایی قبلتر از جلوخان آرامگاه یعنی در ورودی بولوار شاهنامه آغاز میشود. در ابتدای این بولوار مجسمه زیبای «رستم و رخش» به هنرمندی فردین اسفندیاری نصب شده است و در میدان هفتخان هم میتوان مجسمه زیبای نبرد «رستم و اژدها» را که ساخته مسعود صدرانینیاست دید.