دوران کودکی جواد شادفر مصادف با ایام جنگ بود و از قضا خانواده او در این دوران تلفن داشتند. شماره تلفن خانه آنها در جبهه بین رزمندگان اعزامی از محله دستبهدست میشد و به نوبت برای احوالپرسی خانوادههایشان تماس میگرفتند.
خاطرات کودکی حجت بصیری با کشتارگاه مشهد پیوند خورده؛ محل فعلی فرهنگسرای غدیر، کشتارگاه مشهد و روبهرویش گاش گوسفندان بود. او میگوید: زیاد پیش میآمد که شتر از کشتارگاه فرار کند.
اوایل دهه۵۰ و در محلهای که روزگاری جز زمینهای کشاورزی چیزی نداشت، مسجدی سر برآورد که نه فقط مأمنی برای نمازگزاران بود که حدود یکدهه بعد تکیهگاهی برای جوانان رزمنده شد.
خیابان ابوطالب۵۷ درجریان توسعه و مسکونیشدن زمینهای کشاورزی، سیسال قبل و بعداز الحاق این محدوده به شهر کشیده شده است. این محدوده حدوده پنجاهسال پیش، جزوی از روستا یا مزرعه نخودک بوده است.
زهرا بلالی تعریف میکند: آن زمان که تعداد بچههای هر خانه زیاد بود و رفتن به پارک هم خیلی مرسوم نبود، در همین کوچه باریک، بازیهای یهقلدوقل، وسطتنها و خطبازی انجام میدادند.
بوستان آذر در ویلای۴ جزو بوستانهای کوچک، اما مفید برای اهالی است. برخلاف پارکهایی که ناامنیهای زیادی دارد، جو غالب این بوستان آرام است و همین باعث شده که اهالی به آن رفتوآمد داشته باشند.
ابراهیم روحانینیا از ساکنان قدیمی محله لشکر میگوید: اوایل دهه ۶۰ در میدان نهم آذر، خانههای گنبدی مخروبه و قلعهمانندی بود. کسی در آنها سکونت نداشت و محل تفریح و بازی نوجوانان شده بود.