زمانی فرمانده دسته مرکزی بودم و ۸ پاسگاه از طرق و طرقبه همه زیر نظر من بود. مسئول وکیلآباد هم بودم. در باغ وکیلآباد لاتبازی و هرزهگردی و اعمال خلاف عفت زیاد بود. بهویژه لاتهایی بودند که از مردم باج میگرفتند. وقتی فرمانده دسته مرکزی شدم فرمانده ناحیه مرا خواست و گفت: میخواهم وکیلآباد را درست کنی. من هم به ناچار از افراد خودم چند نفر را برداشتم و گفتم: با من بیایید وکیلآباد، از پاسگاه طرقبه هم یک نفر را نگه داشتم که شاهد کارهای ما باشد.
پس از تحصیلات حوزوی در مشهد به خدمت آموزش و پرورش درآمد و در کسوت معلمی دلسوز و پرتلاش به آموزش دوستداران ادب و دانش پرداخت تا اینکه در سال 1373 شمسی از خدمت بازنشسته شد.در دوران جوانی بود که استاد در مشهد به محفل شعری که آقای فرّخ و تنی چند از شاعر ان دیگر تشکیل داده بودند، راه یافت و از این محفل ادبی بهرهها برد. ایشان در غزل به «حافظ و صائب تبریزی» و در قصیده به «مسعود سعد سلمان» نظر داشت و خود در سرودن غزل شاعر ی متبّحر بود. استاد صاحبکار، شاعر ی خوشذوق و آشنا به اسلوب و قالبهای کلاسیک شعر فارسی بود و بیشتر همت خود را صرف بسط و گسترش شعر دینی و متعهّد کرد.
درست از کلاس هشتم ابتدایی سرودن شعر را شروع میکند. میگوید که فقط قالب مثنوی را دوست دارد و مضامین اشعارش هم بیشتر اخلاقی و تعلیمی هستند. چند بیتی را میخواند. آنقدر استخواندار و قوی هستند که بهسختی میتوان باور کرد یک دختر هفده ساله آنها را سروده باشد. گپ و گفتی با یگانه رضایی در کتابخانه آیتالله قزوینی در محله محمدآباد داشتیم. شاعر جوان همین محله که از کودکی عضو کتابخانه بوده است. او یکی از دلایل علاقهاش به کتاب، مطالعه و نوشتن را هم همین کتابخانه میداند. البته خانواده و مطالعه مستمر پدر و مادرش هم در ایجاد این علاقه نقش بسزایی داشتند.
علیاکبر پورزند، شاعر گمنام کوی کارمندان است. متولد1336 و ساکن قدیمی این محله که گذشته محلهاش را خوب به یاد دارد. او را بهعنوان شاعر به ما معرفی کردند اما بعد که حرفهایش را شنیدیم و از جزئیات زندگیاش باخبر شدیم دیدیم شاعر ی فقط یک وجه زندگی اوست. پورزند سالهاست که دوتار مینوازد، یکباره شغلش را رها میکند و به قول خودش به سوی عالم معنا میرود...
بعضی آدم ها، اسمشان آیینه سیرتشان است و «احمد کمال پور» معروف به «احمدکمال» یکی از آن هاست. شاعر ساده زیست و باستانی کار خوش نویسی که هرگز زبان به مجیزگویی کسی نچرخاند و در روزگاری که می توانست نان به نرخ روز بخورد و از قِبَل استعداد شعری و حرمتی که در گود زورخانه داشت، مالی به هم برساند، کنج حجره کفاشی اش نشست و گره و درفش بر چرم انداخت تا پشت به خدمت هیچ کس دوتا نکند. همین مسلک پوریایی و خصلت درویشی اش هم بود که سبب شد تا مقام معظم رهبری دریکی از کنگره هایی که به مناسبت بزرگداشتش برگزار شده بود، او را «کمال ما» خطاب کنند.
عشرت قهرمان متخلص به نکیسا از اولین زنانی بود که در اواخر دهه ۶۰ به رباعیسرایی روی آورد و تا اوایل دهه ۷۰، چندین مجموعه رباعی از او به چاپ رسید. وی با اینکه خواهر محمد قهرمان، شاعر و ادیب پرآوازه خراسانی بود، اما به دلیل اینکه همه کتابهای او در مشهد و با هزینه شخصی خود منتشر شده است، نتوانست تأثیر مهمی بر زنان رباعیسرای ایران بر جای بگذارد.
احمد گلچین معانى فرزند على اکبر، متخلص به «گلچین» استاد دانشگاه، محقق و شاعر معاصر است. او در مرداد 1343 به دعوت نایبالتولیه وقت آستان قدس براى تنظیم و تدوین فهرست کتابهای خطى کتابخانه آستان قدس رضوى به مشهد مهاجرت و 12سال در این کتابخانه خدمت کرد. او نیمى از این مدت سمت مشاور فرهنگى دو نایب التولیه وقت را داشت.
گلچین معانى در 16اردیبهشت سال 1379 هجری شمسی بدرود حیات گفت. پیکرش در مقبرهالشعرای توس مدفون شد.